به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، چهارم محرم سال 61 احتمال برخورد نظامی با کاروان حسینی قطعی شده است. عبیدالله بن زیاد که به فرماندهان خود دستور داده بود مردم را برای همراهی با یزید و مقابله با حسین بن علی دعوت کنند، اینک گروههای مختلفی را پیش روی خود میبیند که همگی برای نبرد با نواده پیامبر آماده شدهاند.
عبیدالله از مسجد کوفه با مردم سخن میگوید. آنها را با سخنانش علیه حسین میشوراند و تطمیع میکند: «ای مردم! شما آل ابی سفيان را آزموديد و آنها را چنان كه میخواستيد يافتيد، يزيد را میشناسيد كه دارا سيره و طريقهای نيكو است و به زيردستان احسان میكند و عطايای او بجاست. پدرش نيز چنين بود و اينک يزيد دستور داده است كه بهره شما را از عطايا بيشتر كنم و پولی نزد من فرستاده است كه در ميان شما قسمت کرده و شما را به جنگ با دشمنش حسين بفرستم! اين سخن را به گوش جان بشنويد و اطاعت كنيد».
بذل و بخشش یزید و وعدههای عبیدالله زبان به زبان در شهر میچرخید و مردمی که هنوز در شهر مانده بودند برای حرکت به سمت کربلا آماده میشدند.
بازیگران اصلی سپاه شام که هر یک به دنبال کسب عنوان و جایگاهی بودند راهی کربلا شدند. شمربن ذیالجوشن با چهار هزار نفر، يزيد بن ركاب كلبی با دو هزار نفر، حصين بن نصير با چهارهزار نفر، مضاير بن وهينه با سه هزار نفر و نصر بن حرثه با دو هزار نفر برای پیوستن به سپاه عمر سعد عازم کربلا شدند.
در حالی این هزارهها به سپاه عمر سعد افزوده میشد که یاران و محبان حسین ین علی(ع) نفر به نفر خود را به کاروان حسینی میرساندند تا آخرین لحظات عمر خود را در رکاب مولا و پیشوای خود باشند.
در این میان گاه شخصیتهایی از دو طرف برای مذاکره و بررسی گزینههای مختلف به سمت مقابل فرستاده میشدند. قیس این اشعث یکی از فرستاده عمر سعد بود که در این روز برای گرفتن بیعت با یزید به سمت امام حسین (ع) آمد اما قرار نبود حسین(ع) دست ذلت به دست کسی بدهد. امام فرمودند: به خدا سوگند دست ذلت در دست آنان نمیگذارم و مانند بردگان از صحنه جنگ با آنان فرار نمیکنم.