به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) حجتالاسلام والمسلمین غلامرضا بهروزیلک، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی امروز 24 آذرماه در همایش «مرجعیت علمی قرآن و علوم انسانی» که در مجتمع آموزش عالی امام خمینی(ره) و در جمع طلاب غیرایرانی برپا شد، با طرح این سؤال که مراد از مرجعیت قرآن در علوم انسانی چیست؟ گفت: در خصوص قرآن چند دسته پژوهش از جمله درون و برونقرآنی داریم و اگر بخواهیم درون قرآن مطالعه کنیم عملا به تفسیر و فهم دیدگاه قرآن کریم میرسیم. وی افزود: تفاسیر نیز به سه دسته موضوعی، بنایی و ساختاری و ترتیبی تقسیم میشود و موضوعی نیز حداقل سه رویکرد دارد؛ تفسیر استنطاقی مانند آنچه شهید صدر در اقتصادنا به کار برد، تفسیر استخراجی که مسئله از بیرون مشخص میشود ولی سؤالات از بیرون مشخص نمیشود و استماعی است و از دید بنده این روش برای تولید نظریه بهترین روش است و نوع سوم تفسیر موضوعی تنزیلی است که مثلا میتوان دولتسازی پیامبر(ص) را از این منظر بررسی کرد، زیرا روند دولتسازی پیامبر(ص) در صدر اسلام به تدریج و برپایه معارف وحیانی بود که ایشان در طول 23 سال بعثت دریافت کردند و در نهایت در مدینه به مدل اصلی حکومت اسلامی رسیدند.
این پژوهشگر قرآنی ادامه داد: در تفسیر ساختاری نیز منظور این است که هر سوره ساختاری دارد، یعنی قلب و عناصر دیگری دارد که باید این ساختار در همه ابعادش مورد شناسایی قرار گیرد و تبیین شود.
بهروزیلک با اشاره به مطالعات برونقرآنی تصریح کرد: مباحث علوم قرآنی و پیرامونی قرآن همچنین فلسفه و روششناسی علم تفسیر از جمله مطالعات از این دسته است که خود به مطالعات درجه یک و دو تقسیم میشود و مرجعیت قرآن کریم در علوم انسانی و تجربی و ... نیز از نوع مطالعات درجه دوم است.
این پژوهشگر با اشاره به مرجعیت علمی قرآن و نقش قرآن در مرجعیت اندیشه و تفکر و اعتقاد انسان بیان کرد: ابتدا باید تبیین کنیم که مراد از مرجعیت چیست؟ گاهی مراد ما از مرجعیت، سرمشق و الگوبودن است که میتواند با رویکرد اخلاقی بررسی شود؛ گاهی قرآن با رویکرد فقهی و احکام و تکالیف مورد توجه و گاهی قرآن نیز به عنوان شاهد برای تحولات تاریخی مورد بررسی قرار میگیرد، مانند بررسی تاریخ مربوط به ذوالقرنین و شروع خلقت و تاریخ بشر و ... که مرجعیت تاریخی نام دارد و رویکرد دیگر برپایی تمدن نوین اسلامی با مرحعیت قرآن است.
بهروزیلک با بیان اینکه مراد ما از مرجعیت قرآن در علوم، آگاهیهای دانشی مانند بررسی سیاست و اقتصاد در قرآن نیست، اظهار کرد: مراد ما از مرجعیت این است که علوم انسانی مجموعه آگاهیهای سازمان یافته بشری هستند که میخواهیم آن را با مبنا، روش و غایت قرآنی بازتولید و این مجموعه را از مفاهیم قرآن دریافت کنیم بنابراین ابتدا باید حیطه علوم انسانی را مشخص کنیم که از جمله اقتصاد، جامعهشناسی و روانشناسی و ... میتواند از مصادیق علوم انسانی باشد و برخی رشتهها مانند پزشکی را شامل نمیشود با اینکه در بخشهایی از آن با روح سر و کار داریم.
نفی «مرجعیت دین در علوم»؛ نظریهای شکستخورده
وی با طرح این سؤال که آیا قرآن میتواند مرجع علوم باشد تصریح کرد: برخی معتقد بودند که علوم خنثی هستند و تحت تاثیر مکاتب و ادیان قرار نمیگیرند و نیاز به پیش فرضهای دینی و معنوی ندارند و اگر این نظر را بپذیریم دیگر نمیتوان از مرجعیت قرآن سخن گفت اما این مبنا شکست خورده و حتی در غرب نیز پذیرفته شده که علوم حتی تجربی نیز دارای پیش فرضهایی هستند و دستگاهی وجود دارد که علوم در درون آن تکون مییابد.
بهروزیلک با بیان اینکه سخن از مرجعیت قرآن در علوم مستلزم پذیرفتن این پیشفرض است عنوان کرد: آیتالله جوادی آملی وقتی از علم دینی سخن میگوید میفرماید علوم همه یا سکولار و یا الهی هستند البته ذات علم تماما الهی است زیرا خدا آن را داده است اما علوم محقق در بیرون یا الهی و یا الحادی هستند و تنها علمی که خنثی شروع میشود فلسفه است و اگر ما در پرسشهای فلسفی الهی بیرون آمدیم بقیه علوم نیز الهی و اگر الحادی بیرون آمدیم بقیه علوم نیز الحادی خواهند شد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه پرسشهای فلسفی را هم عقل و هم وحی میتواند جواب دهد اظهار کرد: ما که میخواهیم علوم انسانی دینی درست کنیم الگوهایی وجود دارد که یکی از آن الگویی است که علامه جوادی آملی ارایه فرموده است.
وی با بیان اینکه میان روانشناسی و جامعهشناسی قرآنی با روانشناسی و جامعهشناسی از دید قرآن تفاوت وجود دارد، افزود: ما نمیخواهیم دیدگاه قرآن در مورد جامعه را با عنوان جامعهشناسی قرآنی مطرح کنیم بلکه مراد ما تولید علمی بشری است که میخواهیم آن را قرآنی کنیم یعنی تاسیس علومی که بشری است ولی از قرآن تغذیه کرده است و این مسئله در جوامع علمی امروزی دنیا مورد پذیرش قرار دارد که تحقق آن ممکن است.
تفاوت علوم انسانی اسلامی و قرآنی
این محقق با اشاره به تفاوت میان علوم انسانی اسلامی و قرآنی با طرح این سؤال که مراد از علم اسلامی چیست ادامه داد: در تعریف علم اسلامی، چند گزینه مطرح است از جمله اینکه علم اسلامی، علمی است که از متن دینی گرفته شده باشد که نمونه آن طب دینی است که برخی از فضلا در این زمینه ورود و کارهایی انجام دادهاند؛ گزینه دیگر آن است که مراد از علم اسلامی، علمی است که توسط مسلمین ابداع شده باشد که این مسئله مراد ما نیست؛ گزینه دیگر اینکه علم اسلامی علمی است که در درون تمدن اسلامی تولید شده باشد مانند فلسفه اسلامی که توسط ابن میمون یهودی ایجاد شده است همچنین تاسیسپذیری از مبادی اسلامی گزینه دیگر است؛ در مسئله علم دینی از نگاه آیتالله جوادی آملی نیز؛ علم دینی علمی است که حداقل در سه جا یعنی مبانی، روششناسی و غایات و کاربرد دانش با قرآن سازگار باشد البته ایشان مورد دیگری را نیز اضافه کرده و آن این است که باید دیدگاه قرآن و اسلام، موضوع علمی را کشف کرده باشیم یعنی بر تفسیر موضوعی آن علم و رشته نیز اشراف داشته باشیم.
بهروزیلک عنوان کرد: در مبنای علامه جوادی آملی این سؤال مطرح است که به عنوان مثال میخواهیم علم سیاسی قرآنی داشته باشیم آیا نباید از دیدگاه قرآن در مورد سیاست مطلع باشیم؟؛ بنابراین آنچه در مورد مرجعیت قرآن قابل طرح است اینکه این مرجعیت از سنخ درجه دوم است همچنین علوم انسانی پیش فرض دارند و میتوان پسوند قرآنی و الحادی و ... بگیرد همچنین قرآن میتواند مبانی معرفتشناختی، هستیشناختی، جامعهشناختی و غایتشناختی علوم به خصوص علوم انسانی را در اختیار ما قرار دهد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در پاسخ به سؤالی در مورد تفسیر استنطاقی توحیدی شهید صدر بیان کرد: در تفسیر شهید صدر، مراد از کلمه توحیدی به معنای واحد بودن موضوع است و نه الهی بودن علم خاص، زیرا شهید صدر تماما درگیر علم تفسیر قرآن که مسئله درجه یک است بوده و ایشان وارد مرحله درجه دوم نشده است اگرچه گامهایی مقدماتی درباره تولید نظریات اقتصاد اسلامی برداشته است.
این قرآنپژوه گفت: روششناسی علمی درجه دوم است و روش را بررسی میکند؛ براساس دستگاه آیتالله جوادی آملی این پرسش مطرح است که آیا وجود روح در انسان را میتوانیم صرفا به روش تجربی اثبات کنیم؟ در حالی که قرآن از عالم غیب سخن گفته است و اینکه انسان ظاهری از دنیا را میداند بنابراین روش علم تجربی نمیتواند به این مسئله که از سنخ تجربه نیست پاسخ دهد بنابراین قرآن نقش مهمی میتواند در مبناسازی و روش و غایت برای ما داشته باشد زیرا مبنای علوم تجربی بر حسگرایی استوار است.
بهروزیلک افزود: امروزه علوم گسترش یافته و مسایل آنها نیز گسترش یافته و هزاران مسئله را ایجاد کردهاند البته مبانی عام مثلا در اقتصاد، مکتب ایجاد میکند؛ زیرا ما مبانی اقتصادی داریم که بر اساس آن می توانیم مکتب ایجاد کنیم و براساس آن مکتب، علم اقتصاد اسلامی درست کنیم و این کار در رشتههای دیگر نیز ممکن است.
اهتمام جدیتر به اقتصاد اسلامی
این پژوهشگر تصریح کرد: به عنوان مثال کسانی که در حوزه اقتصادی اسلامی کار کردهاند دستاوردهای ارزشمندی داشتهاند اما همه اعتراف داریم که برای تولید علم اقتصاد اسلامی نیازمند کار بیشتری هستیم؛ البته هزار و اندی سال است که کاری در این زمینهها نشده و گذشت چهار دهه از انقلاب نیز زمان زیادی نیست و باید مسیر را بشناسیم و در آن قرار گیریم و مهمتر از این وحدت رویه درست کنیم تا به اسلامیسازی برسیم.
وی تاکید کرد: یکی از خلاها این است که ما منطق اسلامیسازی را برای اسلامیسازی نداشته و درست نکردهایم و چندسالی است این کار آغاز شده و در چنین وضعی که منطقسازی نشده دنبال قرآنیسازی هستیم البته بنده معتقدم الگوی آیتالله جوادی کارآمدی خود را دارد و هر صنف علمی باید در رشته خود براساس این روش کار را دنبال کنند.
وی ادامه داد: از منظر آیتالله العظمی جوادی آملی، در عالم ثبوت، هر علمی از ناحیه خداوند است اما در عالم اثبات، علوم قرآنی و الهی نیستند زیرا برخی علوم الحادی شده و شرک دارند بنابراین جامعهشناسی اسلامی در لوح محفوظ، اسلامی است ولی باید در مقام اثبات، محقق شود یا در عالم ثبوت، علم روابط بین الملل، اسلامی است ولی آیا در عالم اثبات هم وجود دارد؟ نتیجه اینکه علوم اسلامی در عالم اثبات، یا عرضه نشده، یا ناقص است و یا میتواند اصالتا اسلامی باشد و البته باید در مقام عمل، علوم انسانی قرآنی را به صورت مبسوط ایجاد کنیم.
بهروزیلک بیان کرد: مرجعیت علمی قرآن هم مبانی، هم اعتبار روشهای علوم و هم کاربست و غایات آن علوم را تامین میکند و معتقدم روش آیت الله جوادی، بهترین روش در دادن دستگاه به ما در این عرصه است.