به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) حجتالاسلام و المسلمین محمدتقی سبحانینیا، استاد حوزه علمیه امروز 23 اسفند ماه در نشست علمی«تفسیر تمدنی» در مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه(رشد) با اشاره به تفسیر تمدنی به عنوان نوع جدیدی از تفسیر گفت: تفسیری که در اینجا مدنظر است اعم از اصطلاح خاص میان دانشمندان علوم قرآنی است. وی ادامه داد: تفسیر را پردهبرداری از معانی قرآن میدانند که ما هم به این معنا میدانیم ولی لزوما معنای محدودی که از این واژه استفاده می شود نیست بلکه همه دستاوردهای معرفتی قابل استناد به قرآن در این تعریف وجود دارد.
سبحانینیا با بیان اینکه استناد به قرآن نیازمند روششناسی است اظهار کرد: به صورت مطلق نمیتوان گفت من متنی را به قرآن استناد می دهم بدون اینکه روششناسی داشته باشیم لذا تفسیر، مجموعه عملیات روششناختی منجر به یک دستاورد معرفتی قابل استناد به قرآن کریم و مجموعه قواعد روششناختی است و حاصل تفسیر نیز فهمی از قرآن است که قابل استناد متدولوژیک به متن است.
سبحانینیا بیان کرد: در این مفهوم تفسیر در مقابل تاویل است؛ یعنی قرآن یک رویه ظاهری و یک رویه باطنی دارد که رویه ظاهری را همه افراد بشر فهم میکنند ولی سطحی از قرآن را داریم که در اختیار اولیاء الهی و برای «من خوطب به» و «راسخون فی العلم» است و این جنبه برای ما قابل فهم نیست.
این استاد حوزه علمیه با بیان اینکه رفتن به سمت فهم باطنی کار استنطاقی و تاویلی و مخصوص معصوم(ع) است همان طور که امام علی(ع) فرمود اگر میتوانید قرآن را به سخن درآورید اگرچه قرآن با مخاطب خاص خود سخن میگوید البته ما این بحث را رها نخواهیم کرد که تاویل هیچ ارتباطی با تفسیر ندارد چون مهمترین نقش را فهم معصوم در تمدن دارد.
سه لایه معنایی در تفسیر
سبحانینیا ادامه داد: ما در تفسیر با سه لایه معنایی و با سه وجهه گوناگون روبرو هستیم که باید از هم تفکیک کرد؛ این سه لایه طولی است و رفتن به یکی بدون دیگری ممکن نیست اما هر کدام از این لایهها برای خود خصوصیت و روششناسی برای فهم دارد و نتایج خاص خود را نیز خواهد داشت. سطح اول تفسیر استنباطی، دوم تفسیر استنتاجی و سطح سوم تفسیر استطباقی است.
سبحانینیا عنوان کرد: نوع اول تفسیری است که به دنبال برگرفتن معانی ظاهری قرآن است یعنی لایهای از معنا که در مواجهه اول با متن دریافت میشود، استنتاجی لایه دوم معنای قرآن است یعنی وقتی میان نظام معنایی و واژگانی مقایسه می کنیم؛ در این مسئله، ما نگاه منظومه و دستگاهمحور داریم و نسبت میان معارف و معانی را میسنجیم و سطح سوم نیز زمانی است که ما به مقاصد قرآن می پردازیم و دنبال برنامههای عینی و عملی قرآن میگردیم و دنبال الگوهای قرآنی هستیم که به نظر بنده این سطح بیشترین سهم را در تمدن دارد.
سبحانینیا با بیان اینکه ما در کاربرد واژه تطبیق دچار خطا هستیم و مثلا فقه مقارن را با فقه تطبیقی اشتباه گرفتهایم عنوان کرد: تطبیق این است که در عرصه عینی زندگی دیده شود یعنی تفسیر استطباقی این است که برنامه و الگوی قرآن را در صحنه واقعیتهای اجتماعی استخراج کنیم .
وی افزود: در تفسیر استنباطی، متنمحوری، در استنتاجی مسئلهمحوری و در تفسیر استطباقی واقعیتمحوری وجود دارد؛ در تفسیر استنباطی دنبال دریافت معانی پایه ای هستیم که در درون متن وجود دارد یعنی مجموعه دلالات متن را دنبال میکند و در اینجا مفسران از ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه حرف میزنند؛ مفسر پرسشهایی دارد که به قرآن عرضه میکند و می خواهد پاسخ آن را دریافت کند مثلا اینکه قرآن در مورد تورم و پول و تقسیم مسئولیت در خانواده، رابطه میان حقوق و تکالیف و ... چه برنامهای دارد.
سبحانینیا افزود: در مواجهه با قرآن، نظام مفاهیم اساسی و پایه را مییابیم ولی زمان و نیازها در حال دگرگونی است و پاسخ قرآن به این نیازها در لایه بعدی قرار میگیرد که همان تفسیر استنتاجی است؛ اگر کسانی تصور میکنند می توانیم نظام اقتصادی و خانواده را از قرآن استخراج کنیم حتما نیازمند استنتاج و نوع متدولوژی ما است که شهید صدر نیز این منطق فهم را پیشنهاد کرده است گامی جدید در فهم قرآن است.
این استاد حوزه با بیان اینکه در تفسیر استنتاجی بیشتر دنبال معانی التزامی هستیم تصریح کرد: در تفسیر استطباقی دنبال نوع دلالت عملی هستیم یعنی متون در فرای معنای مستقیم خود ما را به نوعی از واقعیت عینی رهنمایی میکنند و مطلوب ما در بستر عینیت ایجاد میشود و این واقعیات منطق فهم متفاوتی از دیگر شقوق دارد و در اینجا دنبال معانی مجسم بیرونی هستیم.
سبحانینیا اظهار کرد: در لایه استنباطی دنبال معانی هستهای هستیم ولی در استنتاج، معانی ارتباطی دنبال می شود و در حوزه تفسیر استطباقی نیز دنبال معنای عینی هستیم؛ مثلا در قرآن واژه الله، کانونی است و در کنار الله دهها واژه دیگر کلیدی مانند ایمان، کفر و ... وجود دارند که قرار است جهانبینی مخاطب را از طریق این متن تغییر دهد.
وی افزود: امروز در برخی تفاسیر مبنای ذوقی حاکم است و برخی برداشت عرفانی و کلامی و ... دارند در حالی که باید قاعدهمند شود زیرا قرآن را نمیتوان بر هر معنایی حمل کرد لذا دستگاه فهم متن، یله و رها نیست البته فراتر از معانی استنتاجی، متون، معنای واقعی نیز دارند که از روش تفسیر فهمیده نمیشود ؛ اگر بخواهیم به معنای مقاصدی قرآن نگاه کنیم قرآن مجموعه معارف و احساس نیست بلکه آمده تا رشد و تحول فردی و اجتماعی ایجاد کند.
سبحانینیا تصریح کرد: انسان امروز با انسان صدها سال قبل متفاوت است و یکی از دلایل تجدید نبوتها تکمیل بشر در ابعاد مختلف است بنابراین ارتباط معنایی قرآن را باید با این واقعیات کشف کنیم؛ عدهای میگویند واقعیات بیرون کاری به قرآن ندارد که این را قبول نداریم و می گوییم حتما قرآن معنایی را برای واقعیات اجتماعی در هر دوره القاء کرده که نیازمند روشی خاص برای فهم آن است.
این استاد سطح خارج حوزه با اشاره به تفاوت برونداد میان این سه لایه و ارتباط میان آنها عنوان کرد: در تفسیر اول نظام مفاهیم به دست میآید، حاصل تفسیر استنباطی این است که نه تنها مفاهیم کلیدی را به ما بدهد بلکه ارتباط میان این معانی را هم باید به ما بدهد.
وی با تاکید بر فلسفه تفسیر برای فهم سیستمی متون اظهار کرد: در استنتاجی دنبال کشف نظام معارف هستیم نه نظام مفاهیم و معانی چون بسیاری از بدتفسیریهایی که در نظام خانواده و ... از قرآن داریم به علت این است که دستگاهی به معارف نگاه نکردهایم لذا نتیجه تفسیر استنباطی به دست آوردن نظام معارف به صورت بخشی و کلان است و بازشناسی نظامات معارفی همیشه با پرسشهای بیرونی مرتبط است.
سبحانینیا با اشاره به تفسیر استطباقی گفت: در این مدل دنبال نظامات کاربردی و عملی هستیم و از قرآن میخواهیم معنای مورد نظر را در مورد زندگی ارایه دهد.
وی تاکید کرد: برخی محققان میان نظامشناسی و نظامسازی خلط میکنند در حالی که در نظامشناسی دنبال دستگاه معرفتی قرآن هستیم اما در نظامسازی دنبال ساختن الگوها و مدلهایی هستیم که تشخیص دهیم قرآن متناسب با نیازهای امروز کشور و منطقه، فلان مدل را ارایه کرده است.
مدل قرآن کریم برای ایران 1400
وی افزود: قرآن کریم برای زندگی ما در ایران 1400 حتما مدل و برنامه دارد ولی یقینا برای ساختن این مدل باید فرایندی طی شود و حوزه فهم قرآنی این مدل نیازمند روششناسی تفسیر استطباقی است.
وی با اشاره به ارتباط میان این سه لایه ادامه داد: ارتباط میان این سه لایه طولی است و تا نوع اول به دست نیاید مدلهای دیگر قابل تحقق نیست؛ لذا اگر قرار است تفسیر تمدنی از قرآن داشته باشیم و آن را بسترساز حیات واقعی انسان بدانیم این تفسیر در هر سه لایه وجود دارد ولی اگر مرحله اول را بفهمیم ولی به مرحله دوم و سوم ورود ندهیم و معنای مقصدی را به دست نیاوریم نتیجه نمیگیریم لذا تفسیر تمدنی بدون رسیدن به لایه سوم ناتمام است.
سبحانینیا با اشاره به عوارض نگاه بخشی به قرآن و عدم وارد کردن مفاهیم به عرصه عینی ادامه داد: تفسیر عبده به عنوان تفسیر تمدنی و علمگرا در نهایت به نهضتهای ارتجاعی ختم شد و داعش امروز نیز به بخشی از انگارههای همین نوع نگاه تفسیری متکی است بنابراین اگر بخواهیم در سطح لایه اول بمانیم و فرایند سه مرحلهای طی نشود دچار انحرافاتی مانند آنچه تفاسیر دیگر دیده است خواهیم شد البته مقصود من باز کردن باب تفسیر به رای نیست بلکه تفسیر حقیقی و جامع تمدنی مانع از چنین برداشتهایی است.
وی افزود: وقتی سخن از معنای تمدنی متن داریم دو آسیب رفع میشود یکی رد سخن کسانی است که میخواهند با تفسیر استنباطی و استنتاجی به الگوهای قرآنی عینیت بدون داشتن متدولوژی برسند و از طرف دیگر نیز رد سخن کسانی است که منکر بهرهمندی از قرآن برای ارایه الگو در مسایل عینی هستند.
سبحانینیا تاکید کرد: البته تا انقلاب معرفتی را انجام ندهیم همه پیکرههای جزیی متناسب با نیازهای ما تغییر نخواهد کرد زیرا دانش متفاوت از حوزه معارف است به عنوان مثال ما یک معارف فقهی و یک فقه داریم که فقه، استنباط عالمان از مجموعه معارف است لذا نیازمند جنبش نخبگانی برای انقلاب معرفتی هستیم.