به گزارش خبرنگار اعزامی خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) به قصر شیرین، سپیده دم روز پنجشنبه، 16 آذرماه مصادف میشود با دومین روز از خدمت رسانی مردم به اهالی روستاهای اطراف قصر شیرین که این روزها زلزله طعم زندگی را به مزاقشان تلخ کرده است.
گروههای جهادی که در روز چهارشنبه اولین اعزام خود را به روستاهای اطراف تجربه کرده بودند آماده اعزام به دیگر روستاها شدند و ما نیز به همراه گروهی که با خود اقلام خوراکی و گرمایشی داشت و متشکل از یک تیم پزشکی، تیم کار با کودکان و ... بود عازم یکی از دور افتادهترین و زیباترین روستاهای منطقه «قصر شیرین» شدیم.
مقصد ما در روز دوم روستای «کیسله» بود، جایی که حدودا 70 کیلومتر آنطرفتر از قصر شیرین واقع شده و از طرفی نیز با مرز «شیخ صالح»، فقط حدود 17 کیلومتر فاصله داشت، برای عزیمت به این روستا باید وارد رشته کوههای زاگرس میشدیم و با در نوردیدن مسافتی طولانی و پشت سر گذاشتن جادههای پر پیچ و خم و صعب العبور خود را به «کیسله» میرساندیم.
حوالی ساعت 10 صبح این سفر آغاز شد، مسیر، پیچ و خمهای فراوانی داشت، دقیقا مانند اوضاع و احوال این روزهای مردم این منطقه، آب و هوا نیز رو به سردی رفته بود و باید در باران و مه سفر میکردیم، در هر حال پس از پیمودن چند کیلومتر در این جادههای کوهستانی و پر خطر وارد شهر «ثلاث باباجانی» شدیم تا از آنجا ادامه مسیر به سمت «کیسله» را بپیماییم.
این مسیر شاید یکی از حیرتانگیزترین مسیرهایی باشد که میتوان سفر کردن در آن را تجریه کرد، کوههای سر به فلک کشیده، دامنههای برفی، رودخانههایی که از دامن کوهها جاری شده و درختان کوهپایهای که رنگشان تو را مسحور میکند و مه نیز بین آنها معلق است، هر چقدر که پیچ و خم جاده را پشت سر میگذاری مناظر زیباتری در مقابلت میبینی و گویی که اینجا «قعطهای از بهشت» است.
پس از حدود 2 ساعت رانندگی در این هوای سرد و بارانی، بالاخره روستای «کیسله» نمایان میشود، روستایی که دور تا دور آن را رشته کوههای زاگرس فرا گرفته و هر طرفی را که میبینی تصاویر بیشتر شبیه نقاشیهایی است که تاکنون دیدهایم، گاهی این تصاویر کاملا زلزله را به فراموشی میسپارد و حس انسان را به سمت دیگری میکشاند.
به همراه دیگر جهادگران وارد روستا شدیم، روستایی که فقط 35 خانوار جمعیت داشت اما زلزله تقریبا تمام خانهها را ویران کرده بود و مردم نیز مانند سایر زلزله زدگان در این هوای بسیار سرد پاییزی در چادر زندگی میکردند.
به محض اینکه از ماشین پیاده شدیم تعدادی از اهالی به استقبال ما آمدند، یکی از مردم روستا با لهجه غلیظ کردی از ما درخواست میکند تا از خانهاش بازدید کنیم، از این جمله البته فقط میتوان کلمه تماشا را فهمید و بس.
یکی از دردها و رنجها برای ما که به این روستا سفر کردیم همین بود که پیرمرد روستایی خیال میکرد ما کارهای هستیم و اگر از منزلش بازدید کنیم در همین روزها منزلش بازسازی میشود، به خاطر کمکهای مردم از جهادگران تشکر میکنند و با آغوش باز از آنها استقبال میکنند اما به قدری زندگی در چادر آن هم در هوای زیر صفر برایشان سخت شده که به تو امید میبیندند تا بتوانی برایشان کاری انجام دهی.
در «کیسله» هیچ کانکسی وجود ندارد و وقتی مردم دردهایشان را با تو در میان میگذارند و از تو نیز کاری ساخته نیست دنیا روی سرت خراب میشود، فقط باید در این روستا چند ساعتی را سپری کرد تا به مفهوم زندگی در سرمای زیر صفر آن هم در چادر پی برد.
یکی از اهالی روستا «محمد» نام دارد که از سرمای هوا و نبود کانکس شکایت میکند، او میگوید در شبهایی که باران میبارد آب به زیر چادرها میرود و زندگی کردن در این شرایط دشوار است، «احمد» یکی دیگر از اهالی این روستا است که مویی سپید کرده، خانهاش ویران شده و از دیابت رنج میبرد و یک چشمش را نیز از دست داده است.
اشک در چشمان پیرمرد حلقه میزند و با بغض از ما میخواهد که خانه ویران شدهاش را به تماشا بنشینیم، با همین حال درخواست کانکس یا بازسازی خانهاش را دارد، مردم این روستا کارشان کشاورزی و دامداری است اما این روزها که خبری از بازسازی منازلشان نیست خودشان دست به کار شده و اقدام به بازسازی منازل میکنند، هرچند که این کار نیز تلاشی بیهوده است.
پس از گشت زدن در روستا با یکی دیگر از اهالی به اسم «اسماعیل» آشنا شدیم، او نیز ابتدا ما را به تماشای خانهشان برد و پس از آن از نبود اقلام خوراکی گفت، میگفت روزهای اول وضعیت بهتر بود اما اکنون از این جهت قدری با مشکل مواجه هستیم.
کاروان جهادگران نیز در این بین مشغول به خدمت رسانی شدند و مسجد را به عنوان پایگاهی برای تقسیم اقلام خوراکی و گرمایشی قرار دادند، تیم پزشکی و تیمی که برای بازی کردن با کودکان به روستا اعزام شده بودند نیز در بخش دیگری از روستا مستقر و به خدمت رسانی مشغول شدند.
هر چقدر که به غروب آفتاب نزدیکتر میشدیم هوا نیز سردتر میشد، باران تبدیل به برف پاییزی شد، اما پس از این برف پاییزی بار دیگر طبیعت حیرت انگیز «کیسله» نمایان شود.
سفر به این روستای کوچک به اتمام رسید و پس از توزیع اقلام خوراکی و گرمایشی بین اهالی روستا و بازدید از منازلشان به سمت اردوگاه حرکت کردیم، از «کیسله» تا قصر شیرین روستاهای زیادی را میتوان دید و از بین آنها عبور کرد. همه اهالی در چادر ساکن هستند و هوا نیز بسیار سرد است و رو به سردی میرود، 1000 روستا آسیب جدی دیده و کمکهای مردمی نیز چندان کفاف نمیکند بلکه باید با عزمی جدیتر، امید را به زندگی مردم بازگرداند.
مرتضی اوحدی