حجتالاسلام والمسلمین یوسف یوسفآبادی، محقق و پژوهشگر مرکز تخصصی تفسیر حوزه علمیه در یادداشتی که با موضوع حروف مقطعه در اختیار خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) گذاشته آورده است: با توجه به اینکه قرآن کتابی است که برای هدایت انسانها نازل شده و هیچ یک از کلمات و حروفی که در آن استعمال شده بی حکمت و بی دلیل نیست، از این جهت بر خواننده ضرورت دارد که کتاب هدایت خود را بتواند بفهمد تا به آن عمل کند.
حروف مقطعه به حروفی گفته میشود که در ابتدای برخی از سورههای قرآن آمده که علما و مفسرین این حروف را حروف مقطعه یا حروف نورانی و یا فواتح السور نامیدهاند؛ در خواندن این حروف باید اسم آن حرف تلفظ شود؛ مثلا در اول سوره بقره آمده است: (الم) که در تلفظ باید اینگونه خوانده شود: (الف لام میم) به ذهن هر خوانندهای این سوال خطور میکند که این حروف چه معنا و مفهومی را دارا است؟ هدف پروردگار از نزول این حروف چه بوده؟ به ناچار باید حکمت نهفته در آن را جستجو نمود و به چیستی و چرایی این حروف پی برد.
این حروف در ابتدای ۲۹ (بیست و نه) سوره آمده است که عبارتند از: (الم- المص– المر– الر– طس– طسم– حمعسق– کهیعص– طه– یس– ص- ن– ق) مجموع این حروف با حذف حروف تکراری چهارده حرف است. تعداد این حروف نصف تعداد حروف الفبای عربی است و این حروف را در این رمز جمع کردهاند: (صراط علی حق نمسکه) (محمدهادی معرفت، التفسیرالاثری الجامع، ج/۱، ص ۱۸۱) در اینکه آیا این حروف در سورهها یک آیه مستقل به شمار میرود یا خیر؟ باید گفت: در برخی سورهها یک آیه شمرده شده و در برخی دیگر یک آیه محسوب نمیشود. (محمدهادی معرفت، التفسیر الاثری الجامع، ج/ ۱، ص. ۱۸۱)
این محقق با اشاره به دیدگاه مفسران و عالمان قرآنی در مورد ماهیت این حروف به بررسی برخی دیدگاهها پرداخت و ادامه داد: دیدگاه اول: حروف مقطعه اسراری هستند که علم آن فقط اختصاص به خدا دارد. گروهی از قرآنپژوهان بر این اعتقادند که حروف مقطعه اسراری است که فقط خداوند باری تعالی از آن اسرار خبر دارد و هیچ کس حتی پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله نیز از آن آگاهی ندارد. این عقیده بیشتر در میان اهل سنت دیده میشود و از جمله افرادی که این عقیده را دارد سیوطی در کتاب الاتقان است که مینویسد: (والمختار فیها ایضا انها من الاسرار التی لایعلمها الا الله تعالی) (سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن،۱:۶۱۱). قرطبی در تفسیر الجامع لاحکام القرآن از عامر شعبی و سفیان ثوری و جماعتی از محدثین نقل میکند: (هی سر الله فی القرآن. فهی من المتشابه الذی انفرد الله تعالی بعلمه ولا یجب ان یتکلم فیها) (قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱: ۱۵۴). فخر رازی نیز این قول را از ابن عباس وابوبکر نقل میکند (قال أبوبکر: للّه فی کل کتاب سر و سره فی القرآن أوائل السور) (فخر رازی، مفاتیح الغیب،۲: ۲۵۱).
بررسی این دیدگاه دارای اشکالاتی است که در ذیل به برخی از آنها اشاره میکنیم:۱- ناسازگاری با آیات قرآن. الف- أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها [محمد: ۲۴]خداوند در این آیه همه را به تدبر در قرآن سفارش میکند؛ حال اگر این حروف قابل تدبر نیست به چه دلیل خداوند امر به تدبر میکند؟ فخر رازی در کتاب تفسیر خود نقل میکند (ولو کان غیر مفهوم فکیف یأمرهم بالتدبر فیه) (فخر رازی، مفاتیح الغیب،۲: ۲۵۱). ب- أَ وَ لَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ یُتْلى عَلَیْهِمْ، إِنَّ فِی ذلِکَ لَرَحْمَةً وَ ذِکْرى لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ [العنکبوت: ۵۱]چگونه میتواند ذکری باشد در حالی که نامفهوم است؟.
محقق مرکز تخصصی تفسیر حوزه در ادامه آورده است: در فرض مذکور جا داشت در زمان پیامبر از ایشان در باره حروف مقطعه سوال شود و ایشان در جواب به صراحت بیان میکردند به اینکه این حروف اسراری است که علم آن به خدا اختصاص دارد؛ در حالی که هیچ روایتی به این مضمون از ایشان وارد نشده است ضمن اینکه مدلول لفظی حروف مقطعه را نمیتوان از متشابهات به شمار آورد، زیرا متشابه در قرآن در مقابل محکم است و لازمهاش این است که مدلول لفظی داشته باشد و مدلول واقعی با غیر واقعی مشتبه شود در حالی که حروف مقطعه مدلول لفظی ندارد(محمد حسین طباطبایی، قرآن در اسلام، ج/ ۱؛ ۳۵).
دیدگاه دوم: حروف مقطعه، اسراری بین خدا و رسول و اولیای مقرب است؛ گروهی دیگر از قرآنپژوهان و مفسران معتقدند که حروف مقطعه اسرار و رموزی بین خداوند و رسول و اولیای خاص خود است؛ بیشتر علمای تفسیر با این نظر موافقند (محمدهادی معرفت، علوم قرآنی:۳۳۷) آیتالله معرفت در این باره در کتاب التمهید بیان میکند: حروف مقطعه اشارتهای رمزی به اسراری است بین خداوند و حضرت محمد صلی الله علیه وآله که جز کسانی که امین وحی الهیاند بدان راه نمییابند؛ زیرا اگر اطلاع بر مراد ومقصود از این حروف برای غیر آنان ممکن بود از ابتدا نیاز به رمزی گفتن آنها نبود (معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن،۵: ۳۱۴). شیخ صدوق در کمال الدین (محمد هادی معرفت، علوم قرآنی:۳۳۷) وعلامه بلاغی در آلاء الرحمان (محمد جواد بلاغی، آلاء الرحمان،۱:۶۴) و سید بن طاووس در کتاب (سعد السعود، ص ۲۱۷) همین نظر را برگزیدهاند.
اشکالی که بر این نظر مطرح میشود این است که مگر قرآن مجید خود را با وصف (مبین) (آشکار) نخوانده است؟ پس چرا فقط برای رسول و امام خود مشخص باشد؟ در جواب گفته شده همان قرآنی که خود را مبین میخواند در جای دیگر تصریح میکند به اینکه به بیان پیامبر وامام نیاز دارد: «وَأَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» (نحل/۴۴) و در آیه دیگری مردم را فرمان به پرسیدن از رسول وامام میدهد: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» (نحل:۴۳) بر این اساس مبین بودن با پرسیدن از رسول و امام منافاتی ندارد؛ زیرا برخی از آیات قرآن آشکار و برخی نیز با پرسش آشکار میگردد.

خداوند اذن ارسال نظر نفرمودند
مطالب جالبی داشت
عالی بود
کاربردی بود
چرا حروف مقطعه را به جای پنهان کاری قانون گذاری نمیکنند
چهارده معصوم