به گزارش ایکنا؛ سیدسلمان صفوی دروس حوزوی را تا مرحله اجتهاد و دوره لیسانس و فوق لیسانس را در تهران در فلسفه محض طی کرد؛ سال 1375 عازم بریتانیا شد و از دانشگاه لندن نیز دکترای فلسفه دین و فوق دکترای فلسفه هنر را اخذ کرد. وی بنیانگذار درس شیعهشناسی در سواس - دانشگاه لندن است. صفوی کاشف ساختار مثنوی معنوی جلال الدین محمد مولوی پس از هفتصد سال است. کتاب “The Structure of Rumi’s Mathnawi” «ساختار معنایی مثنوی معنوی» در سال 1387 برنده جایزه جهانی کتاب شد.
تاکنون 10 کتاب به زبان انگلیسی در بریتانیا و آمریکا و چهارده کتاب به فارسی در ایران در حوزه مطالعات فلسفی، عرفانی و روابط بینالملل از تألیفات وی منتشر شده است. برخی آثار ایشان به زبانهای عربی، روسی، آلبانیایی و اندونزیایی ترجمه شده است. جدیدترین کتاب وی «فقه الله اکبر» (ایران،۱۳۹۶) به زبان فارسی و کتاب «موسیقی و عرفان» (لندن، ۲۰۱۸) به زبان انگلیسی است. وی عضو کنگره جهانی فیلسوفان اسکولاستیک ایتالیا و پرتقال و چهره برجسته فلسفه و عرفان اسلامی در غرب و متخصص روابط بینالملل است. صفوی از سال 1997 تا 2003 معاون آموزش و پژوهشی نمایندگی رهبری (مرکز اسلامی انگلیس) در بریتانیا بوده و از سال 2003 رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن و از سال 2010 رئیس مرکز بین المللی مطالعات صلح است. سید سلمان صفوی به اتفاق آیتالله سیدمحمد خامنهای و آیتالله محسن اراکی در سال 2000 مجله بینالمللی ترانسندنت فیلسوفی را به سردبیری ایشان در لندن بنیان نهادند. صفوی، سرپرست علمی و سرویراستار «دانشنامه معاصر قرآن کریم» است که در سال ۱۳۹۶ در لندن و ایران منتشر شد. با وی گفتوگویی درباره رابطه فلسفه اسلامی و وحی قرآنی داشتیم که در ادامه از نظر شما میگذرد:
ایکنا: شایع است که نهضت ترجمه و خصوصاً ترجمههای فلسفی در دوران حکومت مأمون عباسی برای مقابله با علم ائمه(علیهم السلام) انجام گرفته است. نظر شما در این مورد چیست؟
ایکنا: اندیشمندان خصوصاً فیلسوفان مسلمان چگونه با اختلافات و چالشهای قرآن و علوم خصوصاً فلسفه غرب برخورد کردند و چه راه حلی اتخاذ کردند؟
ایکنا: فیلسوفان و اندیشمندان اسلامی چه اعتباری برای وحی و قرآن قائل بودند و هدفشان از برقراری ارتباط بین عقل و وحی (فلسفه و قرآن) چه بوده است؟
فیلسوفان الهی معتقدند خدا «حکیم کل» است و حضرت آدم نبی الله(ع)؛ نخستین حکیم است. ما نبوت را منشأ و سرآغاز حکمت و فلسفه میدانیم. فیلسوفان مسلمان، وحی الهی و قرآن را از منابع مهم معرفت و منبع اصلی حقیقت و صادر از حق میدانند. فلسفه؛ تأویل وحی الهی و جهان هستی است. فلسفه در پی کشف حقیقت است و از آن جهت که قرآن کریم، کتاب حق و صادر از حضرت حق است؛ لذا فلسفه با تعالیم معرفتی کلام الله رابطه عمیق دارد.
فلاسفه مسلمان خدا را «حکیم علی الاطلاق» و «خالق عقول عشره» میدانند و فلسفه و حکمت را با حقیقتی که در بطن قرآن قرار دارد یکی میدانند و هدف آنها از برقراری ارتباط با قرآن کریم، الهام گرفتن از معارف وحی از یک سو و تأویل معارف عقلی قرآن حکیم از سوی دیگر است. کلام الله مجید؛ کتاب و حکمت را در جوار یکدیگر قرار داده است. فهم کتاب در حوزه معارف عقلی؛ مبتنی بر به کارگیری روش حِکَمی است«وَ یُعَلِّمُهُ الکِتابِ و الحِکمَة»(آل عمران/43).
مهمترین تفاسیر فلسفی قرآن کریم تحت عنوان «اسرار الایات» و «مفاتیح الغیب» تألیف ملاصدرا نمادهای برجسته سنت عقلی حکمت اسلامی به شمار میروند. آیتالله محمدیزدی، رئیس جامعه مدرسین معتقدند: «همان طور که بخش زیادی از آیات قرآن در مورد فقه است؛ بخشی از آیات قرآن نیز در مورد فلسفه است.» حکیم کل دو نوع نبی برای هدایت انسان خلق کرده است: «عقل» و «تعالیم رسولان الهی». «عقل»؛ نبیِّ درونی و «انبیای الهی»؛ رسولان بیرونی هستند. «وحی» از طریق عقل فهم میشود و «حکمت اسلامی»؛ تأویل کتاب تکوین و تشریع است.
ایکنا: کدام یک از فیلسوفان اسلامی، به قرآن و آموزههای وحیانی توجه بیشتری داشتهاند؟ آیا این رویکرد سبب ضعف و سستی فلسفه آنها شده است؟
سهروردی، ملاصدرا، علامه طباطبایی و سید حسین نصر توجه گستردهای به قرآن کریم داشتهاند. فلسفه «حکمت الاشراق» شهید شیخ شهابالدین سهروردی بر اساس «نور» و مُلهَم از آیه ۳۵ سوره نور «الله نورُالسَّمَواتِ وَ الأَرض...» است. در متون دینی ما «حکمت» معادل تقریبی فلسفه است، با این تفاوت که «حکمت» فراتر از فلسفه است. «حکمت»؛ فلسفه برخاسته از عقل ربانی و قلبِ منوَّر به نور الهی است. ابن سینا فلسفه خود را «حکمت المشرقیه»، شهید شیخ شهاب الدین سهروردی «حکمت اشراق» و صدرالمتالهین «حکمت متعالیه» خوانده است.
فلسفه یا حکمت اسلامی؛ تفکر عقلانی مسلمانان درباره «هستیشناسی»، «انسانشناسی» و «شناختشناسی» است. منابع فهم فلسفه یا حکمت اسلامی؛ «طبیعت»، «جهان»، «قرآن کریم» و «سنت» و روش داوری درباره قضایای فلسفی، عقلی و برهانی است، لذا میتوان گفت: فلسفه اسلامی اندیشه ورزی مسلمانان خردگرا از فارابی تا سید حسین نصر است. فلسفه اسلامی از کلام اسلامی متمایز است، زیرا روش داوری کلام؛ «جدل» است، اما روش داوری فلسفه اسلامی؛ «برهان» است. فلسفه اسلامی بین معارف عقل، وحی و قلب جمع کرده، اما تعالیم وحی و دادههای قلب را نیز به روش برهان عقلی ارائه کرده است؛ لذا میتوان گفت فلسفه اسلامی گفتمان بین عقل انسانی، عقل کلی (Universal Intellect) و میراث عقلی حکمت باستانی ایرانی و یونانی درباره آنتولوژی و اپیستمولوژی با روش برهانی است.
فلسفه اسلامی از چند جهت با کلام اسلامی تفاوت دارد: 1. تفاوت از جهت موضوع: موضوع فلسفه؛ مطلقِ وجود است، در حالی که علم کلام در باره اعتقادات اسلامی بحث میکند و موضوع خاصی ندارد. 2. تفاوت از جهت هدف: هدف فلسفه؛ شناخت حقیقت اشیاء، شناخت امور حقیقی و تمییز آنها از وهمیّات و اعتباریات است، اما هدف علم کلام؛ اثبات باورهای اسلامی است. 3. تفاوت از جهت روش: روشی که فیلسوف در داوری قضایا به کار میبرد؛ برهان است، در حالی که متکلم افزون بر آن از روش و صناعت جدل نیز بهره میگیرد. متکلم در کلام عقلی مانند فیلسوف از برهان و عقل بهره میگیرد، اما در کلام نقلی از صناعت جدل و مسلّمات استفاده میکند. 4. تفاوت از جهت مباحث اعتقادی: فلسفه در مورد خدا، امور مجرد و غیرمادی، معاد، تجرد و خلود نفس بدون رنگ مذهبی بحث میکند، در حالی که علم کلام به بحث در باره این امور به اقتضای دین اسلام میپردازد.
عنوان «فلسفه اسلامی» را در دوره اخیر شخصیتهای برجسته علمی جهان اسلام نظیر امام خمینی(ره)، شیخ محمدجواد مُغنیه (1324- 1400ق)، علامه طباطبایی، شهید مطهری، شهید محمدباقر صدر، شهید بهشتی، آیتالله منتظری و آیتالله جوادی آملی به کار بردهاند. در حقیقت کسانی که در عنوان و محتوا با فلسفه اسلامی مخالفاند؛ مخالف تفکر و خطِّ امام خمینی(ره) هستند. بر اساس فلسفه معرفتشناسی؛ یکی از طرق داوری بین صحت و سقم(Truth / False) یک اندیشه؛ آزمون آن اندیشه در عرصه عمل است. صحت و توانایی مکتب امام خمینی(ره) با موفقیت در براندازی رژیم طاغوت خود را نشان داد، در حالی که سایر منشهای فکری مخالف فلسفه و عرفان اسلامی در ایجاد تحول اجتماعی در جامعه مسلمین موفق نبودهاند. از دیدگاه پروفسور جواد فلاطوری، استاد برجسته شیعهشناسی دانشگاه کلن آلمان، اطلاق پسوند اسلامی به فلسفه ما از اینرو شایسته است که نوع نگرش و شیوه برخورد آن با مسائل فلسفی شدیداً متأثر از قرآن کریم بوده است.
پسوند اسلامی برای فلسفه ما؛ بیان مانیفست استقلال عقلی اندیشه فلسفی ما در مقابل فلسفه یونانی و غربی است. ارکان فلسفه اسلامی از قرآن و معارف اهل بیت(علیهم السلام) الهام گرفته، اما با روش عقلی به صورت برهان عقلی تبیین شده است، لذا این فلسفه کلام نیست، زیرا در مقام داوری براهین به روش عقلی تمسک جسته و دارای منشأ قرآنی است. برای مثال در فلسفه یونانی، هستی دارای نظام چرخشی است، زیرا فلاسفه یونانی با نظام طولی آفرینش آشنایی نداشتند، اما فیلسوفان اسلامی بر اساس تعالیم قرآن کریم؛ نظام طولی آفرینش و مراتب وجود را با اصطلاحاتی نظیر «عقول عشره»، «واجب الوجود»، «ممکن الوجود» و «ممتنع الوجود» در فلسفه سینایی، «نظام نوری» در حکمت اشراق سهروردی و یا «مشکک بودن وجود» در فلسفه صدرایی مطرح کرده اند.
رابطه «حدوث و قِدَم» و «علت و معلول» در فلسفه اسلامی بر اساس الهام از آیات قرآنی در سوره اخلاص و اصطلاحات قرآنی «غنی» و «فقیر» در فلسفه صدرایی تبیین شده است. «برهان امکان فقری» که بیانگر رابطه معلول و علت است از این آیه شریفه الهام گرفته است: «أنتُمُ الفُقَراء اِلی الله وَ اللهُ هُوَ الغَنیُّ الحَمِید»(فاطر/15).
معاد جسمانی؛ بر اساس تعالیم قرآنی و با براهین فلسفی توسط ملاصدرا اثبات شد. ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا با توجه به کاربرد اصطلاح «حکمت» در قرآن کریم و احادیث؛ به جای اصطلاح فلسفه از آن استفاده کردند. حکمت صدرالمتألهین در انطباق با قرآن کریم است و تأویل دادههای وحی، روایات معصومین(علیم السلام)، عقل و قلب با براهین عقل ربانی است.
*“Perception According to Mulla Sadra” . “Mulla Sadra & Comparative Philosophy on Causation” .“ A Comparative Study On Islamic and Western Philosophy” . " “Soul from the Perspective of Mulla Sadra's Philosophy”. “The Philosophy and Life of Mulla Sadra”