به گزارش ایکنا؛ یکی از مسائلی که در ماجرای حماسه عاشورا محل نقد و بررسی بسیار قرار گرفته است این مسئله است که امام حسین(ع) در شب عاشورا اصحاب خود را جمع کردند و به ایشان گفتند که بیعت خود را از گردن آنها برداشتند و آزادند که از کربلا بروند. نکتهای که اینجا مطرح میشود این است که آن گروهی که امام را تنها گذاشتند و از این فرصتی که امام در اختیارشان قرار داد استفاده کردند در قیامت مورد بازخواست قرار میگیرند یا خیر. به تعبیر دیگر، آیا فرمایش امام حسین(ع) نوعی تعارف و به جهت امتحان اصحاب بوده است یا اینکه واقعا تکلیف را از آنها ساقط کردهاند.
سروش محلاتی در فصل سوم کتاب «فقاهت در عاشورا» به این پرسش پاسخ داده است که گزیده متن کتاب از نظر میگذرد؛
یکی از جلوههای واقعه کربلا این است که امام در شب عاشورا اصحابش را جمع کرد و بعد از صحبت با آنها از ایشان درخواست کرد هر کس میخواهد از تاریکی شب مجلس استفاده کند و کربلا را ترک کند؛ یعنی امام بیعت خود را از ایشان برداشت و به آنها این آزادی را داد که از حضرت جدا شوند. موضوعی که در این بخش مورد بررسی قرار گرفته است این است که این آزادی چه معنا و مفهومی دارد؟
برخی بزرگان این سخن را یک تعارف تلقی کردند. تفسیر این دسته این است که معنا ندارد امام بیعت خود را از اصحاب بردارد چون بیعت با امام یک تکلیف است و امر اختیاری نیست. مرحوم نائینی ضمن بررسی آیه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ؛ ای مومنان به عهدهای خود وفادار باشید» اشارهای به مساله ی بیعت و ماجرای کربلا میکند. ایشان میفرماید هر عقدی قابل اقاله و به هم زدن است و پیمانهای بینالمللی هم همین طور است؛ اما نقض از یک طرف جایز نیست ولی طرفین می توانند پیمانشان را نقض کنند.
ایشان در ادامه این نکته را یادآور میشود که امام حسین(ع) در شب عاشورا پیمان خود را از اصحاب برداشتند. وی در ادامه تصریح میکند: مگر بیعت با امام قابل برهم زدن است؟ این از قبیل پیمانهای متعارفی که در قبایل عرب رایج بوده نیست، اما چون هنوز آثار جاهلیت در آنها باقی بوده امام نیز با همان لحن با آنها صحبت کرده است.
این تحلیل علامه نایینی با کلام امام حسین(ع) سازگار نیست. امام در شب عاشورا و در آن شرایط الزامی به تعارف با اصحاب خود ندارد. علامه در کتاب «تنبیه الامة» میگوید بیعت برداشتنی نیست و امام هم نمیتواند این کار را بکند چون تکلیف است.
اما آیا واقعا اصحاب در روز عاشورا مکلف به جانبازی و شهادت بودند یا آزاد بودند؟ باید توجه داشت دو نوع جهاد وجود دارد: نوع اول جهادی است که تکلیف دارد اما تحمیل ندارد. جهادی است که زمینه غلبه بر دشمن است؛ اما باز هم در شرایطی که تکلیف است تحمیل نیست و دلیل آن هم آیه 84 سوره نسا است که میفرماید: «فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ ۚ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ؛ ای پیامبر در راه خدا بجنگ اما غیر ار خودت کسی را به سختی نمیاندازی».
نوع دوم، جهادی است که انتخاب محض است نه تکلیف است و نه تحمیل. در اینجا فقط جای ایثار و فداکاری است. امام(ع) کسی را که بخواهد بماند تشویق میکند ولی افراد باید آزادانه تصمیم بگیرند. از اول هم امام فرمودند هر کس میخواهد بیاید. هیچ تعبیری از امام وجود ندارد که بگوید باید بیایید و خون دهید. البته امام دو خط قرمز را برای اصحاب روشن کرد: یک اینکه مجاز نیستید به سپاه دشمن ملحق شوید و به آنها کمک کنید؛ دوم اینکه اگر بمانید در روز عاشورا و مظلومیت مرا ببینید اینجا تکلیف پیدا میکنید و باید حمایت کنید اما تا آن زمان تکلیفی ندارید.
مواردی وجود دارد که نشان میدهد امام در این زمینه تعارف نداشته و مشخص کردند که شما آزاد هستید مشروط بر اینکه این دو اصل را رعایت کنید. از جمله این موارد این است که زمانی که حضرت در بین راه در منزل بنی مقاتل به «عبیدالله بن حر» برخورد کرد پیکی فرستاد و بعد هم خود حضرت به خیمه او رفت و او را دعوت کرد که نپذیرفت. حضرت به او فرمودند: عبید الله بن حر، اگر با ما نمیآیی مواظب باش مبادا به دشمنان ما کمک کنی. اگر نمی آیی فقط مواظب باش صدای استغاثه ما را نشنوی.
در جایی امام فرمودند: کسی که صدای مظلومیت ما را بشنود و کمک نکند اهل دوزخ است. عمر بن قیس مشرقی در این مسیر خدمت امام رسید. حضرت فرمود: می آیی؟ گفت: نه، من نمیتوانم، کار دارم، زندگی دارم. حضرت فرمودند: از این منطقه دور شوید که صدای مظلومیت ما را نشنوید. حضرت در طول مسیر تکلیف را برمیدارد اما دعوت میکند و میفرماید الزامی برای پذیرفتن دعوت نیست.
شهید مطهری میفرماید امام حسین (ع) فرمودند که من بیعت خودم را برداشتم؛ ولی حضور در روز عاشورا دو جنبه داشت: یک حق امام که امام این حق را برداشت؛ یک جنبه هم تکلیف الهی است که آن دست امام نبود و برداشتنی نبود. بنابر این اصحاب از نظر حق امام آزاد بودند اما از نظر تکلیف الهی آزاد نبودند. اما مسئله ای که هست این است که امام صحبتی از حق خود و تکلیف الهی نمیکنند و میفرمایند بروید و آزاد هستید. آنچه که هست این است که امام راه را نشان داد و به صحابه بصیرت و آگاهی داد و بعد هم اصحابش را آزاد گذاشت و قطعا چنین شهادتی حق و اختیار است.
انتهای پیام