کد خبر: 3750673
تاریخ انتشار : ۰۵ مهر ۱۳۹۷ - ۰۹:۵۲
رحیمی گفت:

چگونه اضطراب و اندوه را از بین ببریم؟

گروه جامعه ــ سخنران دینی کشورمان پس از بیان توحید حقیقی و غیرحقیقی و هشدار به اینکه در اعمال و افکار ما بارقه‌هایی از شرک وجود دارد، اولین قدم توحید را ذکر و نتیجه ذکر را حب الله دانست.

به گزارش ایکنا؛ علی رحیمی، سخنران دینی کشورمان، در مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) در قسمت اول سخنرانی خود به تفسیر آیه ۹۴ سوره انعام که می‌فرماید: «وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُمْ مَا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ وَمَا نَرَى مَعَكُمْ شُفَعَاءَكُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیكُمْ شُرَكَاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَینَكُمْ وَضَلَّ عَنْكُمْ مَا كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ؛ و همان گونه كه شما را نخستین بار آفریدیم [اكنون نیز] تنها به سوى ما آمده‏‌اید و آنچه را به شما عطا كرده بودیم پشت‏ سر خود نهاده‏‌اید و شفیعانى را كه در [كار] خودتان شریكان [خدا] مى‌پنداشتید با شما نمى‌‏بینیم به یقین پیوند میان شما بریده شده و آنچه را كه مى‌‏پنداشتید از دست‏ شما رفته است» پرداخت و این آیه را از منظر توحید بررسی کرد. سپس در ادامه سخنان خود به تحلیل مسئله ضد توحید یعنی شرک پرداخت.

عبادت برای بهشت و دوری از دوزخ خودپرستی است

وی بیان کرد: وقتی کلمه توحید را می‌شنویم یا می‌گوییم، به ذهنمان مشرکان مکه یا امت‌های سابق خطور می‌کند که در کنار خداوند تعالی بت‌هایی را می‌پرستیدند و تصورمان این است که آن‌ها مشرک بودند و ما موحد هستیم. اما مرحوم علامه طباطبایی می‌فرماید اگر شما به عمق معنای کلمه شرک یعنی شریک قائل شدن دقت کنید متوجه می‌شوید که این بلا و بیماری دایره بسیار وسیعی دارد و کمترین توجه به غیر خدا شرک است. به عنوان عبادت به خاطر دستیابی به بهشت شرک است. اگرچه شرکی است که بابت آن انسان را مجازات نمی‌کنند، اما در کُنه معنای شرک می‌‌دهد و عبادت از ترس آتش هم نوعی شرک است. بلکه این دو خودپرستی هستند چون من خودم را می‌خواهم و می‌خواهم خودم را از آتش نجات دهم و وارد بهشت کنم. پس عبادت می‌کنم.

زیارت عاشورا هدف نیست، طریق است

رحیمی با اشاره به حدیثی که می‌فرماید: عبادت از روی ترس عبادت بردگان و عبادت از روی میل به بهشت عبادت تجار است،  گفت: عبادتی که از روی حُب باشد حقیقی است، یعنی من خدا را می‌خواهم نه بهشت را. حتی عبادت به خاطر دوست داشتن عبادت هم شرک است. مثلاً دوست داریم زیارت عاشورا بخوانیم. باید بدانیم خواندن زیارت عاشورا هدف نیست، طریق است.

دارو خوردن شرک نیست به دارو امید داشتن شرک است

وی تصریح کرد: اینکه هر روز در نماز می‌گوییم «اهدنا الصراط المستقيم» در اصل نجات از این شرکت را می‌خواهیم. اینکه فکر کنیم زمین غذای ما را می‌دهد شرک است. اینکه فکر کنیم شغل ما را اداره می‌کند شرک است. اینکه در دلمان ذره‌ای به غیر خدا امید داشته باشیم شرک است. البته رفتن در خانه غیر خدا شرک نیست، دارو خوردن شرک نیست و به دارو امید داشتن شرک است که این شرک در همه هست.

این سخنران دینی کشور در تعریف مفهوم توحید گفت: توحید این است که انسان اصلاً غیر خدا را در نظر نداشته باشد. اثر این نگاه موجب می‌شود تمام رذائل از انسان ساقط شود؛ چراکه تمام رذایل در شرک است. چرا حسودی می‌کنیم؟ چون کمالی را در کسی می‌بینیم که ما آن را نداریم و فکر می‌کنیم که آن فرد خودش آن کمال را صاحب شده است. مثالی می‌زنم: مردم به بعضی از مغازه‌دارانی که مشتریان فراوانی دارند حسودی می‌کنند ولی هیچ‌کس به تحصیل‌دار بانک که مردم روزانه پول بیشتری به او می‌دهند حسادت نمی‌کند، چون مردم می‌دانند این پول برای آن کارمند نیست. کسی که نگاه توحیدی دارد، معتقد است که علم، مال، جمال و ... که مردم دارند، متعلق به آن‌ها نیست و خدایی که این فضائل را به آن‌ها داده می‌تواند به او هم بدهد. پس چرا حسادت کند؟

رحیمی ادامه داد: برای چه می‌ترسیم؟ چون فرد مقابلمان را قدرتمند و صاحب اثر می‌دانیم و فکر می‌کنیم قدرتی دارد که در ما تأثیر سوئی می‌گذارد. توحید می‌گوید همگان تحت سیطره حق تعالی هستند و احدی را یارای هیچ کاری نیست. پس آدم باید از چه کسی بترسد؟ به چه کسی حسادت کند؟ سرمنشأ همه رذائل اخلاقی شرک است. وقتی انسان برای غیر خدا هیچ حسابی باز نکرد، رذائل جای تمام فضائل را می‌گیرد.

اولین قدم توحید ذکر است

وی در ادامه سخنان خود به این سؤال پاسخ داد که چگونه باید به مقام توحید دست پیدا کرد و گفت که اولین قدم ذکر است. قرآن می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏‌ايد، خدا را ياد كنيد يادى بسيار»(احزاب/41) حال ذکر چیست؟ اینکه صبح بیدار می‌شویم، آن‌قدر بگوییم تا جانمان بگوید: «قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ؛ بگو جز آنچه خدا براى ما مقرر داشته هرگز به ما نمى ‌رسد او سرپرست ماست و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند»(توبه/51). آن‌قدر باید بگوییم تا باور کنیم طراح عالم و سرپرست ما خداست. مومن، فقط به خدا تکیه می‌کند. باز به خودمان باید بگوییم اگر خدا تو را به ضرری ابتلا کند، احدی نمی‌تواند آن ضرر را برطرف کند و اگر کسی به تو ضرری می‌رساند، این آستینی است که دست خدا از توی آن بیرون آمده است و هدف از آن ضرر هم تربیت تو است. اگر هم ضرری به تو خورد درِ خانه بشر را نزن، چراکه اگر خدا تو را به ضرری مبتلا کند، هیچکس نمی‌تواند آن را برطرف کند و اگر خدا اراده کند خیری به تو برسد، هیچ کس نمی‌تواند آن خیر را از تو بگیرد.

اگر خدا را می‌شناختید با دعای شما کوه‌ها جابه‌جا می‌شد

وی با اشاره به اینکه توصیه شده بعد از نماز این آیه خوانده شود: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ بگو بار خدايا تويى كه فرمانفرمايى. هر آن كس را كه خواهى فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى فرمانروايى را بازستانى و هر كه را خواهى عزت بخشى و هر كه را خواهى خوار گردانى. همه خوبی‌ها به دست توست و تو بر هر چيز توانايى» (ال عمران/26)، گفت: این آیه می‌گوید عزت و ذلت تحت مشیت توست و تو همه کار می‌توانی بکنی، اما ما چون این‌ها را باور نداریم، زندگی‌مان این گونه است. پیامبر(ص) می‌فرماید اگر خدا را می‌شناختید با دعای شما کوه‌ها جابه‌جا می‌شد. انبیا چون خدا را می‌شناختند با دعایشان کوه‌ها جابه‌جا می‌شد و شتر زنده از کوه خارج می‌شد.

رحیمی با تأکید بر اینکه ذکر متعلق به قلب است نه زبان و آنچه به زبان جاری می‌شود، اصلاً ذکر نیست، گفت: فیض کاشانی می‌گوید اولش سخت است و بعد که ادامه می‌دهی با ذکر انس می‌گیری. انس که آمد دیگر نمی‌توانی از ذکر دست بکشی و بعد که انس گرفتی با منبع تمام‌نشدنی عزت، قدرت، حیات، رحمت و حکمت متصل می‌شوی و از غیر خدا و حتی خودت منقطع می‌شوی. امام حسین(ع) در دعای عرفه به خداوند عرضه می‌دارد که «خدایا به من کمال انقطاع به سمت خود را بده و تو به جای من تدبیر کن و تو به جای من اختیار کن».

وی حسن به قطع شدن از غیر خدا و ذکر این گونه بیان کرد که غیر خدا در هنگام مرگ از انسان جدا می‌شود و هیچ چیز در قبر با انسان نمی‌ماند به جز ذکر الله که با انسان باقی می‌ماند و اگر با ذکر الله انس گرفته بودیم از آن بهره می‌گیریم.

از آسمان ذکر حُب طلوع می‌کند

ذکر وقتی کامل می‌شود، چه می‌شود؟ این سخنران دینی کشورمان در پاسخ گفت: اثر ذکر حب است. شما علمای پیشین را دوست دارید چون چندین داستان از کمالات آن افراد شنیده‌اید و این داستان‌ها آرام آرام شما را علاقه‌مند به این افراد کرده است. از آسمان ذکر حُب طلوع می‌کند. امام صادق(ع) فرمودند: وقتی حب‌الله در جان یک شخص طلوع می‌کند از هر چیز دیگری مشغولش می‌کند. هر ذکری غیر خدا ظلمت است و کسی که باطن و جانش با خداست محب است. وقتی محب مناجات می‌کند ملائکه به او مباهات می‌کنند و خدا به سبب آن سرزمین‌ها را آباد می‌کند. حضرت علی(ع) فرمود: حب خداوند آتش است که بر هیچ چیزی عبور نمی‌کند الا اینکه آن را آتش می‌‌زند. در تعبیر شعرا می‌گویند آتش عشق و نور خدا بر هیچ چیز نمی‌تابد، الا اینکه روشنش می‌کند.

رحیمی ادامه داد: وقتی محبت از چشمه ذکر طلوع کرد، چه اتفاقی می‌افتد؟ آرام آرام مانند یک شعله آتش شعله‌ور می‌شود. همان طور که وقتی یک خصلت در وجود انسان غلبه پیدا می‌کند، تمام وجودش را تسخیر می‌کند. مثلاً آدمی که متکبر می‌شود، با وجود اینکه تکبر یک صفت درونی و قلبی است، راه رفتن، حرف زدن و نگاه کردن آن فرد هم متکبرانه می‌شود. حب هم این‌چنین است وقتی حب در وجود یک عبد جاری می‌شود مثل آتشی که در خانه‌ای می‌افتد آرام آرام شروع می‌کند به آتش زدن و همه چیز را می‌سوزاند و بر همه اوصاف غلبه می‌کند. بر همین اساس است که نمی‌توان احکام محبان را با احکام غیر محبان مقایسه کرد. البته درجه حب هم فرق می‌کند.

وی افزود: برای ورود به بهشت باید بکوشیم و از جهنم بترسیم، اما یک کلاس بالاتر وجود دارد و آن کلاس حب است. و وقتی که حب طلوع کرد انسان محب، از دنیا انصراف می‌دهد و تمام جان و حیاتش به سمت عندالله می‌رود. بعد که حب دنیا از دل بیرون رفت قدم دوم آغاز می‌شود و آن ساقط شدن اسباب از درجه استقلال است. یعنی اسباب و عللی را که جان‌ها فریب‌خورده آن اسباب هستند و دائماً به خاطر آن مضطرب هستند، به خاطر آن‌ها با هم جنگ می‌کنند، آبروی همدیگر را می‌برند، مردم را زیرپا له می‌کنند و ... را بی‌اثر می‌داند و باور دارد خدا غالب است و همه امور دست خداست. این آدم می‌فهمد که ملک، سلطنت و ربوبیت از آن خداست چنین فردی نه غم دارد و نه حزن. اگر خواستید چنین کسی را پیدا کنید به امام حسین نگاه کنید. داستان امام حسین(ع) داستان حب است.

انتهای پیام

captcha