به گزارش ایکنا به نقل از روابط عمومی مراکز فرهنگی هنری منطقه ۸ و فرهنگسرای گلستان؛ در برنامه این هفته «در کوی نیکنامان» که همزمان با چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی برگزار شد، خانواده شهیدان انقلاب مهمان فرهنگسرای گلستان بودند.
یکصد و سی و هشتمین نشست «در کوی نیکنامان» با حضور خانوادههای معزز شهیدان علی زمانی و علی اصغر بیکوردی قاسم آبادی، امروز در فرهنگسرای گلستان برگزار شد.
در ابتدای این جلسه، حجت الاسلام و المسلمین وحیدی با موضوع روابط اجتماعی در بین مردم صحبت کرد و گفت: این روزها، نوعی از دین اسلام در بین مردم شکل گرفته است که با اسلامی که در تریبونهای رسمی صدا و سیما تبلیغ میشود، تفاوت دارد. خوشبختانه این اسلام ناب در دل مردم و در حرفزدنهایشان شکل گرفته است که اتفاق بسیار خوبی است.
وی افزود: متأسفانه عدهای میگویند که خون شهدا پایمال شده است، اما من موافق این موضوع نیستم و میگویم که باید به رفتار و عقاید مردم نگاه کرد، نه مسئولانی که نسبت به مردم بیتوجه هستند؛ بنابراین کارهای آنها ملاک و معیار نیست و باید به توده مردم نگاه کرد. وقتی به نسل جوان امروز نگاه میکنم، میبینم که چه قدر خوب و دقیق، مفاهیم اصلی انقلاب یعنی استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی را درک میکنند و درباره آن حرف میزنند. این موضوع به برکت خون شهدا است.
در ادامه این مراسم، خانوادههای معزز شهیدان علی زمانی و علی اصغر بیک وردی به روی صحنه آمدند و خاطرات خود را بیان کردند.
در ابتدا، همسر شهید بیکوردی گفت: نزدیک به دو سال در کنار ایشان زندگی کردم و از وی یک فرزند به یادگار باقی مانده است. خاطرم هست که در روزهای مهم و تعیینکننده انقلاب که بسیاری از جوانان در مبارزه به رژیم پهلوی به شهادت میرسیدند، به من گفت که ما باید تدارکات و تجهیزات لازم برای مبارزان را فراهم کنیم. یکی دو طاقه پارچه در خانه داشتیم، از من اجازه گرفت و آنان را با خود برد که به عنوان کفن برای خیل عظیم شهدا استفاده کند.
وی ادامه داد: در روزهای منتهی به ۲۲ بهمن و پیروزی انقلاب، وی آرام و قرار نداشت و شب و روز در خیابانها به مبارزه میپرداخت. وقتی ازایشان خواستم که کمی استراحت کند، به من گفت که چگونه میتوانم استراحت کنم در حالی که جوانان بیگناه به راحتی توسط شاه کشته میشوند؟ وی در نهایت در روز ۲۱ بهمن و دقیقاً مصادف با شب پیروزی انقلاب اسلامی به شهادت رسید.
در ادامه، برادر شهید زمانی گفت: برادرم ۱۶ ساله بود که به شهادت رسید. خاطرم هست که در روزهای مبارزه با رژیم پهلوی، همراه با همدیگر به تظاهرات میرفتیم. ما در بسیاری از تجمعات تهران از جمله روز ۱۷ شهریور شرکت داشتیم و خیلی از ظلمها را به چشم خود دیدیم. ماجرای شهادت وی هنوز هم دردناکترین اتفاق زندگی من است، چرا که در بغل خودم او را با تیر زدند و به شهادت رساندند و جالب است بدانید که حتی پول آن دو تیری که به برادرم شلیک کرده بودند، را از ما دریافت کرند. لحظات آخر، در بغل خودم بود و با لبخند از دنیا رفت. از دست رفتن برادر در آغوشم غم و اندوه بسیار بزرگی است که هیچ گاه فراموش نخواهم کرد.
انتهای پیام