به گزارش کانون خبرنگاران ایکنا، نبأ؛ مطابق دیدگاه امامیه، رسالت پیامبر اسلام(صلیالله علیه وآله) در بیست و هفتم ماه رجب سال چهلم از عام الفيل (سن 40 سالگي) بر همگان آشكار شد. امروزه شهرت بر آن است که نخستين وحی بر پيامبر اسلام(ص) در غار حراء بوده در عین حال؛ گزارشهایی از منابع امامیه حکایت از آن دارد که نخستين وحی در منطقهای ميان مکه و منا به نام «ابطح» بر آن حضرت نازل شد.
آنچه که از منابع معتبر اهل سنت پیرامون چگونگی نزول وحی نخستین بر نبی گرامی اسلام(ص) برمیآید، هرگز قابل قبول نبوده و با جایگاه شامخ نبوت ناسازگار است و پسندیده همان است که در سخنان اهل بیت آن حضرت به چشم میآید. پیرامون دیانت آن حضرت پیش از بعثت، دیدگاههای گوناگونی وجود دارد، برخی در این باره متوقف شدند، برخی قائلند ایشان پیش از رسالتش تابع هيچگونه شريعتی نبود، پارهای از دانشمندان نظر بر آن دارند که آن حضرت تابع یکی از شرایع سابق بود و تعدادی از آنها هم با استناد به یک سری مدارک، اعتقاد دارند آن حضرت از ابتدا تابع شریعت خودش بود. لازمه دیدگاه اخیر، اثبات نبوت آن حضرت قبل از بعثت و رسالت است گر چه قبول این لازمه بر اساس سایر دیدگاهها هم فی حد نفسه امکانپذیر است.
درآمد
بعثت به معنای برانگیختن فردی به عنوان پیامبر برای هدایت جامعه است. بعثت پیامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) بزرگترین رویداد را در تاریخ مسلمانان رغم زده و نقطه آغازين دین اسلام به شمار میرود.
میراث مکتوب شیعیان و اهل سنت، بحثهای متنوعی را در اطراف واقعه بعثت گرد آوردند. نوشتار حاضر سعی بر آن دارد تا گوشهای از این مباحث را بهگونه مختصر و عمدتاً با تکیه بر منابع امامیه فراهم آورد.
هنگامه بعثت
مطابق ديدگاه اماميه، بعثت پيامبر اسلام(ص) در سن 40 سالگي (سال چهلم از عامالفيل) بر همگان آشكار شد. اهل سنت معتقدند ابتدای پيامبری ايشان در سن 40 سالگی بوده و در تعيين ماه و روز بعثت نيز با اماميه اختلاف نظر دارند، به باور آنها، بعثت رسول خدا(ص) در يکی از روزهای ماه رمضان(هفدهم يا هجدهم يا ... ) از سال چهلم عام الفيل بوده؛ اين در حالی است که شيعيان 12 امامی نظر بر آن دارند که بعثت آن حضرت در بيست و هفتم ماه رجب از سال چهلم رُخ داد. علامه مجلسى(ره) مدعى است اماميه در اين باره اتفاق نظر دارد.
و على الأخير اتفاق الإمامية.
المجلسي، محمد باقر (متوفاى1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 18 ص 190، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.
بر اين نظر اخير، شيعيان اتفاق نظر دارند.
بديهي است؛ اتخاذ موضع از سوی شيعه با تکيه بر احاديث اهل بيت پيامبر(عليهم السلام) است، چنانکه در برخی از روايات ائمه(عليهم السلام) از بيست و هفتم رجب به عنوان تاريخ بعثت پيامبر اسلام(ص) ياد شده است.
بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ فِي سَبْعٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ رَجَب.
الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق(متوفاى328 هـ)، الكافي ج4ص149، ناشر: دار لكتب الاسلامية، تهران- ايران، محقق: علي اكبر الغفاري، الطبعة الثالثة،1367ش.
و در تعدادي از روايات، استحباب روزه بيست و هفتم رجب را به دليل بعثت رسول خدا(ص) در آن روز میداند.
لَا تَدَعْ صِيَامَ يَوْمِ سَبْعٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ رَجَبٍ فَإِنَّهُ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي نَزَلَتْ فِيهِ النُّبُوَّةُ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ.
الكليني الرازي، أبو جعفر محمد بن يعقوب بن إسحاق (متوفاى328 هـ)،الكافي ج4ص149، ناشر: دارالكتب الاسلامية، تهران- ايران، محقق: علي اكبر الغفاري، الطبعة الثالثة،1367ش.
پاسخ يک شبهه
مطابق روايات؛ نخستين وحی بر پيامبر اسلام(ص) آيات ابتدايی از سوره علق بود، همانطور که میدانيم، آيات ابتدایی اين سوره در ارتباط با داستان بعثت رسول خدا(ص) در غار حِراء است. در نتيجه بايد پذيرفت که اولين نزول وحی، مقارن با بعثت بوده است. امين الاسلام طبرسی(رحمة الله عليه) در اين باره مینويسد:
أكثر المفسرين على أن هذه السورة أول ما نزل من القرآن وأول يوم نزل جبرائيل (عليه السلام) على رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) وهو قائم على حراء علمه خمس آيات من أول هذه السورة.
الطبرسي، أبو علي الفضل بن الحسن (متوفاى548هـ)، تفسير مجمع البيان، ج10، ص 398، تحقيق: لجنة من العلماء والمحققين الأخصائيين، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ـ بيروت، الطبعة الأولى، 1415هـ ـ 1995م.
مطابق ديدگاه بيشتر مفسران، اين سوره(عَلَق) اولين سوره از قرآن است که بر پيامبر(ص) نازل شد و نخستين روزی که جبرئيل بر آن حضرت نازل گشت در حالی که ايشان در غار حِرا ايستاده بود، پنج آيه اول اين سوره را برای ايشان بيان كرد.
وانگهي؛ به طور مسلّم نزول قرآن در ماه رمضان واقع گرديده است؛ چنانچه خداوند در سوره بقره بر اين امر تصريح میكند:
{شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآن} [سوره بقره، آيه 185]
با توجه به اين دو مقدمه چنين بهدست میآيد که بعثت رسول خدا(ص) در ماه رمضان صورت پذيرفت، اين مطلب با ديدگاه اماميه که قائلاند واقعه بعثت در بيست و هفتم ماه رجب بوده، ناهماهنگ است. به نظر میرسد، اهل سنت که بعثت را در ماه رمضان میدانند برای آن است که آنها بعثت را توأم با نزول قرآن دانسته و نزول قرآن هم در شب قدر و در ماه مبارک رمضان است. برخی روايات منابع اماميه هم اين قول را تاييد میکند.
شَهْرَ رَمَضَانَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِي أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى فِيهِ الْقُرْآنَ ... وَ فِيهِ نُبِّئَ مُحَمَّدٌ صلي الله عليه وآله.
القمي، ابو جعفر الصدوق، محمد بن علي بن الحسين بن بابويه (متوفاي381هـ)، عيون أخبار الرضا (عليه السلام)، ج 2 ص 123، تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: الشيخ حسين الأعلمي، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت – لبنان، سال چاپ: 1404 - 1984 م.
ماه رمضان ماهی است که خداوند قرآن را نازل کرد .... و در اين ماه حضرت محمد صلي الله عليه وآله را نبی قرار داد.
در پاسخ از اين شبهه میگوييم؛ با توجه به روايات گوناگون اهل بيت عليهم السلام(اهل بيت ادري بما في البيت) بايد جانب قول به 27 رجب را گرفت. اين مطلب منافاتي با نزول قرآن در ماه رمضان ندارد به دليل آنکه قرآن کريم در دو مرحله نازل گشت، نزول دفعی و تدريجی. نزول دفعی آن در ماه مبارک رمضان و نزول تدريجي آن در 27 رجب و همزمان با بعثت بوده است.
برای اطلاع بيشتر میتوانيد به تفسير الميزان ذيل آيه "شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآن" مراجعه کنید.
روايت شيخ صدوق(ره) هم به دليل آنکه در تقابل با طايفهای از روايات اماميه قرار دارد، اگر نتوانيم معنايی از آن ارائه کنيم که با محتوای اين طايفه هماهنگ باشد، به ناچار بايد بر اُموری مانند تقيه حمل کرد.(همانطور که گذشت، اهل سنت قائلاند واقعه بعثت در ماه رمضان بوده است)
علامه مجلسی در این باره مینويسد:
هذا الخبر مخالف لسائر الأخبار المستفيضة، ولعل المراد به معنى آخر ساوق لنزول القرآن أو غيره من المعاني المجازية ، أو يكون المراد بالنبوة في سائر الأخبار الرسالة ، ويكون النبوة فيه بمعنى نزول الوحي عليه (صلى الله عليه وآله) فيما يتعلق بنفسه كما سيأتي تحقيقه ، ويمكن حمله على التقية.
المجلسي، محمد باقر (متوفاى1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 18 ص 190، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.
اين روايت مخالف با ساير روايات فراوان است، و چه بسا اين روايت معنای ديگری داشته باشد كه مناسب با نزول قرآن داشته باشد و يا معانی مجازی ديگر، يا اينكه مقصود از نبوت در ساير روايات رسالت است و نبوت به معنای نزول وحی شخصی بر ايشان است يعنی اموری دينی كه فقط مربوط به خود ايشان است [دستورات خاص اخلاقي و معارفي] - چنانچه تحقيق پيرامون اين مسئله خواهد آمد – و ممكن است اين روايت حمل بر تقيه شود.
مکان نزول نخستين وحی؛ حِراء يا جای ديگر
امروزه شهرت بر آن است که نخستين وحی بر پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) در غار حراء بوده است. صرف نظر از برخی منابع حديثی اهل سنت که بر اين مسئله تصريح دارند(نمونهای از آن را در بخش "چگونگی نزول نخستین وحی" میآوريم)، دانشمندان شيعه نيز در مواردی بيان داشتند سر آغاز بعثت از غار حراء بوده است.
طبرسی(ره) میگويد:
أكثر المفسرين على أن هذه السورة أول ما نزل من القرآن وأول يوم نزل جبرائيل (عليه السلام) على رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) وهو قائم على حراء علمه خمس آيات من أول هذه السورة.
الطبرسي، أبو علي الفضل بن الحسن (متوفاى548هـ)، تفسير مجمع البيان، ج 10 ص 398، تحقيق: لجنة من العلماء والمحققين الأخصائيين، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ـ بيروت، الطبعة الأولى، 1415هـ ـ 1995م.
مطابق ديدگاه بيشتر مفسران، اين سوره(عَلَق) اولين سوره از قرآن است که بر پيامبر(ص) نازل شد و نخستين روزی که جبرئيل بر آن حضرت نازل گشت در حالی که ايشان در غار حِراء ايستاده بود، پنج آيه اول اين سوره را برای ايشان بيان كرد.
علیرغم گفته اين عالمان؛ در جوامع حديثی اماميه از غار حراء به عنوان محل نزول آغازين وحی، سخنی به ميان نيامده است، نهايتاً در موارد اندک همانند خطبه قاصعه امير مؤمنان عليه السلام از حراء به عنوان محل عبادت آن حضرت در بخشی از سال ياد شده است اما اينکه محل نزول اولين وحی هم در آنجا بوده يا نه، از اين خطبه برداشت نمیشود. وانگهی؛ از گفتار برخی عالمان امامی چنين استفاده میشود که نخستين وحی بر رسول خدا(ص) در منطقهای ميان مکه و منا به نام «ابطح» بوده است.
فتال نيشابوري(رحمة الله عليه) مینويسد:
فإذا أتت أربعون سنة أمر الله عز و جل جبرئيل أن يهبط إليه بإظهار الرسالة وَ ذَلِكَ فِي يَوْمِ السَّابِعِ وَ الْعِشْرِينَ مِنْ شَهْرِ اللَّهِ الْأَصَمِّ فَاجْتَازَ بِمِيكَائِيلَ فَقَالَ أَيْنَ تُرِيدُ فَقَالَ لَهُ قَدْ بَعَثَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ نَبِيَّنَا نَبِيَّ الرَّحْمَةِ وَ أَمَرَنِي أَنْ أَهْبِطَ إِلَيْهِ بِالرِّسَالَةِ فَقَالَ لَهُ مِيكَائِيلُ فَأَجِيءُ مَعَكَ قَالَ لَهُ نَعَمْ فَنَزَلَا وَ وَجَدَ رَسُولَ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله) نَائِماً بِالْأَبْطَحِ بَيْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليهما السلام ... فَقَالَ مِيكَائِيلُ لِجَبْرَئِيلَ إِلَى أَيِّهِمْ بُعِثْتَ قَالَ إِلَى الْأَوْسَطِ ثُمَّ انْتَبَهَ النَّبِيُّ (صلي الله عليه وآله) فَأَدَّى إِلَيْهِ جَبْرَئِيلُ الرِّسَالَةَ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى.
النيسابوري، ابو علي محمد بن الفتال (الشهيد 508هـ) ، روضة الواعظين، ص 52، تحقيق: السيد محمد مهدى السيد حسن الخرسان، ناشر: منشورات الرضي ـ قم.
آنگاه که چهل سالگى رسول خدا(ص) فرا رسيد، خداوند متعال به جبريل دستور داد تا براى ابلاغ رسالت بر آن حضرت فرود آيد و آن در روز بيست و هفتم ماه رجب بود، جبريل از كنار ميكائيل گذشت، ميكائيل از او پرسيد: كجا مىروى؟ گفت: همانا خداوند پيامبرى را مبعوث فرموده كه پيامبر رحمت است و به من فرمان داد تا براى ابلاغ رسالت نزد او بروم، ميكائيل گفت: من هم با تو مىآيم، گفت: بيا، هر دو فرود آمدند، اين در حالی بود که پيامبر(ص) در منطقه ابطح ميان اميرمؤمنان و جعفر بن ابیطالب(ع) خوابيده بود ... ميكائيل به جبرئيل گفت: به سوى كداميك از ايشان مبعوث شدى؟ گفت: به سوى آن كسی كه در وسط است، جبرئيل پيام رسالت را از سوى خداوند بزرگ به آن حضرت ابلاغ كرد.
مسعودی شيعی در اثبات الوصيه، همين مضمون را آورده است.
أمر اللّه عز و جل جبرئيل أن يهبط إليه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بإظهار الرسالة ... فوجدا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نائما بالأبطح ... فأدّى جبرئيل الرسالة إليه عن اللّه جل جلاله.
مسعودی، علی بن الحسين، اثبات الوصيه، 115 و 116، ناشر: قم، انصاريان. لازم به ذكر است كه آيت الله شبيری زنجانی در جلد سوم کتاب "جرعهای از دريا" ص 225 مینويسد: مسعودی صاحب اثبات الوصيه غير از مسعودی صاحب مروج الذهب و مسلماً شيعه است.
خداوند متعال جبرئیل را مأمور کرد تا برای اظهار رسالت بر پیامبر(ص) فرود آید ... جبرییل با ملک دیگر دیدند که آن حضرت در سرزمین ابطح خوابیده است ... آنگاه جبرئیل رسالت را از سوی خداوند متعال به پیامبر(ص) رساند.
در پارهای از روايات منابع اماميه از اين موضوع(نزول وحی در سرزمين ابطح) سخن به ميان آمده است که چه بسا همين طايفه از روايات، مستند افرادی چون فتال نيشابوری و مسعودی قرار گرفته است. اين روايات(همچنانکه خواهيد ديد) در عين حال که از اندکی تفاوت برخوردارند، همگی سخن از فرود آمدن جبرئيل بر رسول خدا(ص) در سرزمين ابطح، به ميان آوردند.
علي بن ابراهيم(ره) از قول رسول خدا(ص) است.
كُنَّا رُقُوداً بِالْأَبْطَحِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَنْ يَمِينِي وَ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَنْ يَسَارِي وَ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ عِنْدَ رِجْلِي وَ جَبْرَئِيلُ فِي ثَلَاثَةِ أَمْلَاكٍ يَقُولُ لَهُ أَحَدُ الْأَمْلَاكِ الثَّلَاثَةِ إِلَى أَيِّ هَؤُلَاءِ الْأَرْبَعَةِ أُرْسِلْتَ فَقَالَ إِلَى هَذَا، قَالَ: وَ مَنْ هَذَا فَقَالَ: هَذَا مُحَمَّدٌ سَيِّدُ النَّبِيِّينَ.
القمي، أبو الحسن علي بن ابراهيم (متوفاى310هـ) تفسير القمي، ج 2 ص 347تحقيق: تصحيح وتعليق وتقديم: السيد طيب الموسوي الجزائري، ناشر: مؤسسة دار الكتاب للطباعة والنشر - قم، الطبعة: الثالثة، صفر 1404.
ما در سرزمین ابطح خوابیده بودیم، علی بن ابی طالب سمت راست من بود، جعفر سمت چپم و حمزه پايين پاهايم بود، جبرئیل به همراه سه تا از ملائکه آمدند، یکی از آنها گفتند به سوی کدامیک از این چهار نفر فرستاده شدی؟ گفت: به سوی این فرد. گفت: او کیست؟ گفت: اين شخص محمد آقای پيامبران است.
پس از وی، شيخ الطائفه(ره) آن را با کمی تفاوت در كتاب امالی خود نقل كرده است:
رَقَدْتُ بِالْأَبْطَحِ وَ عَلِيٌّ عَنْ يَمِينِي وَ جَعْفَرٌ عَنْ يَسَارِي وَ حَمْزَةُ عِنْدَ رِجْلِي فَنَزَلَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ إِسْرَافِيلُ فَإِذَا إِسْرَافِيلُ يَقُولُ لِجَبْرَئِيلَ: إِلَى أَيِ الْأَرْبَعَةِ بُعِثْتَ وَ بُعِثْنَا مَعَكَ؟ فَقَالَ إِلَى هَذَا وَ هُوَ مُحَمَّدٌ سَيِّدُ النَّبِيِّينَ.
الطوسي، الشيخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالي، ص 723، تحقيق : قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولى، 1414هـ
در سرزمین ابطح خوابیده بودم، علی بن ابیطالب در سمت راست و جعفر سمت چپ و حمزه نزد پایم بود، جبرئیل، میکائیل و اسرافیل نازل شدند، در این هنگام اسرافیل به جبرئیل می گوید: به سوی کدامیک از اینها مبعوث شدی؟ گفت: به سوی محمد که سرور پیامبران است.
شيخ صدوق(ره)(این روایت هم به همان داستان اشاره دارد اگر چه نامی از سرزمین ابطح به میان نیاورد).
نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ قَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْخَلْقَ فَفَرَّقَهُمْ فِرْقَتَيْنِ فَجَعَلَنِي مِنْ خَيْرِ الْفِرْقَتَيْنِ ثُمَّ جَعَلَهُمْ شُعُوباً فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِ شُعْبَةٍ ثُمَّ جَعَلَهُمْ قَبَائِلَ فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِ قَبِيلَةٍ ثُمَّ جَعَلَهُمْ بُيُوتاً فَجَعَلَنِي فِي خَيْرِ بَيْتٍ ثُمَّ اخْتَارَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي أَنَا وَ عَلِيّاً وَ جَعْفَراً فَجَعَلَنِي خَيْرَهُمْ فَكُنْتُ نَائِماً بَيْنَ ابْنَي أَبِي طَالِبٍ فَجَاءَ جَبْرَئِيلُ وَ مَعَهُ مَلَكٌ فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ إِلَى أَيِّ هَؤُلَاءِ أُرْسِلْتَ فَقَالَ إِلَى هَذَا ثُمَّ أَخَذَ بِيَدِي فَأَجْلَسَنِي غَيْرِي قَالُوا اللَّهُمَّ لا.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين(متوفاى381هـ)، الخصال، ص 559، تحقيق، تصحيح و تعليق: علي أكبر الغفاري، ناشر: منشورات جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، سال چاپ 1403 - 1362
شما را به خدا، در ميان شما بهجُز من کسی است كه رسول خدا(ص) درباره او فرموده باشد خداوند خلق را آفريد و آنها را دو دسته كرد و مرا در دسته بهتر نهاد سپس آن را چند قبيله كرد مرا در قبيله بهتر نهاد سپس آنها را چند خاندان كرد و مرا در خاندان بهتر نهاد سپس از خاندان من، مرا و على و جعفر را برگزيد و مرا بهتر از آنها گردانيد، من ميان دو فرزند ابى طالب (على و جعفر) خوابيده بودم كه جبرئيل به همراه فرشتهاى آمد، آن فرشته به جبرئيل گفت به سوی كداميك از اين سه نفر نازل شدى؟ فرمود به سوی او، آنگاه دست مرا گرفت و مرا نشاند؟ گفتند: به خدا نه.
بنابراين از مجموع اين روايات به دست میآيد كه از نظر شيعه مكان نزول وحی حراء نيست و سرزمين ابطح است. حال در ادامه به چگونگی نزول وحی نخستين میپردازيم.
چگونگی نزول نخستين وحی
یکی از مهمترین مباحث در حوزه مسایل مربوط به بعثت رسول خدا(ص)، کیفیت و چگونگی نزول نخستین وحی بر آن حضرت است. اهميت اين مطلب با توجه به روايات تأمل برانگيز اهل سنت در اين باره، هويدا میشود.
مطابق نقل بخارى و مسلم، كه كتابشان منبع حديثي درجه يک اهل سنت بهشمار میرود، وقتی که فرشته وحی در غار حِراء بر رسول خدا(ص) نازل شد، چنين گفت:
فَجَاءَهُ الْمَلَكُ فقال اقْرَأْ قال ما أنا بِقَارِئٍ قال فَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي حتى بَلَغَ مِنِّي الْجَهْدَ ثُمَّ أَرْسَلَنِي فقال اقْرَأْ قلت ما أنا بِقَارِئٍ فَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي الثَّانِيَةَ حتى بَلَغَ مِنِّي الْجَهْدَ ثُمَّ أَرْسَلَنِي فقال اقْرَأْ فقلت ما أنا بِقَارِئٍ فَأَخَذَنِي فَغَطَّنِي الثَّالِثَةَ ثُمَّ أَرْسَلَنِي فقال ( اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الذي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ من عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ) فَرَجَعَ بها رسول اللَّهِ يَرْجُفُ فُؤَادُهُ فَدَخَلَ على خَدِيجَةَ بِنْتِ خُوَيْلِدٍ رضي الله عنها فقال زَمِّلُونِي زَمِّلُونِي فَزَمَّلُوهُ حتى ذَهَبَ عنه الرَّوْعُ فقال لِخَدِيجَةَ وَأَخْبَرَهَا الْخَبَرَ لقد خَشِيتُ على نَفْسِي فقالت خَدِيجَةُ كَلَّا والله ما يُخْزِيكَ الله أَبَدًا إِنَّكَ لَتَصِلُ الرَّحِمَ وَتَحْمِلُ الْكَلَّ وَتَكْسِبُ الْمَعْدُومَ وَتَقْرِي الضَّيْفَ وَتُعِينُ على نَوَائِبِ الْحَقِّ فَانْطَلَقَتْ بِهِ خَدِيجَةُ حتى أَتَتْ بِهِ وَرَقَةَ بن نَوْفَلِ بن أَسَدِ بن عبد الْعُزَّى بن عَمِّ خَدِيجَةَ وكان امْرَأً تَنَصَّرَ في الْجَاهِلِيَّةِ ... فقال له وَرَقَةُ يا بن أَخِي مَاذَا تَرَى فَأَخْبَرَهُ رسول اللَّهِ خَبَرَ ما رَأَى فقال له وَرَقَةُ هذا النَّامُوسُ الذي نَزَّلَ الله على مُوسَى
وقتی فرشته الهی آمد به من گفت بخوان، گفتم: من قادر به خواندن نيستم، در اين هنگام آنچنان مرا فشرد که بیرمق شدم، سپس رهايم کرد و گفت بخوان، من گفتم: قادر به خواندن نيستم، در اين هنگام آنچنان مرا فشرد که بیرمق شدم و باز رهايم کرد؛ تا آنکه آن فرشته در مرتبه سوم مرا فشرد و رها کرد و گفت: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ. پيامبر (صلي الله عليه وآله) به منزل آمد درحالی كه قلبش مضطرب و ترسان بود، به ايشان فرمود مرا بپوشان، حضرت خديجه ايشان را پوشانيد تا اينكه ترس ايشان بر طرف شد؛ آن حضرت به همسرشان فرمودند من از خودم میترسم [شايد اتفاقي برايم رخ دهد] حضرت خديجه گفت: هرگز خداوند تو را خوار نمیکند زيرا تو صله رحم به جا میآوری و بار فقيران را به دوش میكشی و به مستمندان كمك میكنی و مهماننواز هستی و در حوادث، حق را ياری میكنی. حضرت خديجه او را نزد پسر عمويش ورقة بن نوفل برد وی در دوران جاهليت آيين مسيحيت گزيده بود ... ورقة گفت: چه مىبينى؟ رسول خدا(صلی الله عليه وآله) آنچه ديده بود بيان داشت، ورقه به او گفت: اين همان ناموسى است كه خداوند نزد موسى(عليه السلام) فرستاد.
الجامع الصحيح المختصر ، ج 1 ص 4، اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا.
صحيح مسلم، ج 1 ص 139، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261 ، دار النشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي.
روايات اهل سنت درباره واقعه اولين نزول وحی، از سوی انديشمندان امامی مورد نقدهای جدی قرار گرفته است. مشروح اين اشکالات در جلد سوم کتاب «الصحيح من سيره النبی» علامه سيدجعفر مرتضی(حفظه الله) ذكر شده است. ما در اينجا به صورت مختصر به ذكر چند اشكال میپردازيم:
چگونه میتوان پذيرفت که رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در يکی از مهمترين مسائل اعتقادی يعنی وحی و نبوت که سرآغاز ديگر مسائل است، دچار ترديد شده و برای اثبات نبوتش به ديگران پناه آورد. در واقع او پيامبری است که ديگران نبوت او را تثبيت میکنند. او خود نمیداند اما ديگران میدانند!!
1ـ عايشه تنها راوی اين نقل است و به ادعای خودش سال چهارم و يا پنجم بعثت به دنيا آمده پس شاهد عينی نبوده که از پيش خود و بدون استناد به ديگری اين مطالب را میگويد.
2ـ طبق روايت او، فرشته وحی به پيامبر فرمان میدهد کلام خدا را بخواند و پيامبر میفرمايد: خواندن بلد نيستم؛ در اينجا سه فرض وجود دارد:
الف)پيامبر بخواهند از روی لوحی بخوانند ولی بلد نباشند: طبق اين فرض ديگر فشارهای مکرر دليلی ندارد زيرا فشار دادن فرد ارتباطی به يادگيری او ندارد.
ب) منظور جبرئيل اين بود که پيامبر به دنبال او بخواند: اين کار نيز امر دشواری نبود که پيامبری که به هوش و ذکاوت معروف بود نتواند انجام دهد و جبرئيل مجبور شود به زور متوسل شود.
ج) پيامبر خواندن و نوشتن بلد بوده و اساساً اين روايت جعلی است.
چنانچه در ماجرای يوم الخميس آمده است:
ائْتُونِي بِكَتِفٍ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا
صحيح البخاري ج3، ص 1155، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256 ، دار النشر : دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987 ، الطبعة : الثالثة ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا.
برايم كتفی بياوريد تا برايتان مطلبی بنويسم كه بعد از آن هرگز گمراه نشويد.
3ـ بر اساس بسياری از روايات شيعه و سنی وقتی جبرئيل بر پيامبر نازل میشد به صورت فردی با ادب ميآمد و اجازه ميگرفت و حضرت در کمال آرامش و راحتی میفرمود اين برادرم جبرئيل است و چنين ميیگويد و در هيچ روايت ديگری نيامده است که جبرئيل پيامبر را اينگونه آزار داده باشد.
4ـ تا کسی آمادگی چنين منصب عظيمی (ختم نبوت) را نداشته باشد معنا ندارد خداوند حکيم چنين وظيفهای را به او واگذار کند به حدی که بگويد میترسم اتفاقی برايم رخ دهد.
5ـ چگونه ممکن است اطلاعات حضرت خديجه و ورقه نسبت به نبوت پيامبر(ص) بيش از خودِ پيامبر باشد؟! و آيا هيچ مسلمانی میتواند بپذيرد که پيامبر از نبوت خود آگاه نبود و با گفته يک نصرانی فهميد که به پيامبری مبعوث شده است.
6ـ چطور ممکن است حضرت عيسی(ع) در گهواره از پيامبری خويش آگاه است و نمیترسد و حضرت يحيی نيز در کودکی پيامبر میشود و نمیهراسد اما خاتم انبيا و با فضيلتترين آنان در چهل سالگی نه تنها نمیداند پيامبر شده بلکه وحشت وجود او را فرامیگيرد و همسرش او را میپوشاند تا ترسش بريزد؟!
علیرغم اینکه این ترس و وحشت با آيات قرآن که نزول وحی را عامل و باعث آرامش روحی و اطمينان قلب پيامبر میداند در تنافی و تعارض آشکار است مانند«وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِيلًا». [سوره فرقان آيه 32] و كافران گفتند: «چرا قرآن يك جا بر او نازل نمىشود؟!» اين بهخاطر آن است كه قلب تو را به وسيله آن محكم داريم، و (از اين رو) آن را به تدريج بر تو خوانديم».
و يا در آيهای ديگر خداوند خطاب به پيامبر چنین میفرماید:
«قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ». [سوره يوسف، آيه 108] بگو: «اين راه من است من و پيروانم، و با بصيرت كامل، همه مردم را به سوى خدا دعوت مىكنيم! منزّه است خدا! و من از مشركان نيستم!».
در این آیه خداوند از پیامبرش میخواهد به مردم بگوید راهی را که به آن دعوت میکند با بصیرت کامل است و ذرهای شک و تردید در آن راه ندارد. حال در اين صورت ديگر شک و ترديد در نبوت چه معنايی ميتواند داشته باشد؟!
با توجه به آیاتی که ذکر شد، آیا نسبت دادن ترس و شک و تردید در نبوت به پیامبر اکرم(ص) مخالف قرآن نیست؟ و آیا چنین نسبتی با حکمت فرستادن پیامبران در تعارض نیست؟!
بنابراين طبق دلايل مذکور، چگونه میتوان پيامبر خاتم را متهم کرد که در نبوت خود شک داشته است؟! از اين روست که شيعه پيامبر - را از اين نسبتهای ناروا مبرّا میداند و وارد ساختن اين نسبتها را در کتابهای اهل تسنن، کار دستان ناپاک اموی و عباسی میداند.
بديهی است چنين تصويری از پيامبر بزرگ اسلام(صلي الله عليه وآله) میتواند دستآويز دشمنان دين قرار گيرد.
اين در حالی است؛ رواياتی را که از منابع اماميه پيرامون نزول وحی در سرزمين ابطح آورديم، اصلاً سخن از تشکيک به ميان نمیآورد. اصولاً امامان شيعه (عليهم السلام) در تقابل کامل با ديدگاه فوق، نظر بر آن دارند که نبوت و رسالت ملازم با يقين و ايمان کامل شخص نبی و رسول بوده و هر گونه شک و ترديد از ساحت نبوت به دور است. تفسير ميزان، ج 20 ص 329.
امام صادق(عليه السلام) در يک سخنی میفرمايد: إن الله إذا اتخذ عبدا رسولا أنزل عليه السكينة و الوقار فكان [الذي] يأتيه من قبل الله مثل الذي يراه بعينه.
محمد بن مسعود العياشي( متوفاي320هـ)، تفسير العياشي، ج 2 ص 201، تحقيق : الحاج السيد هاشم الرسولي المحلاتي، ناشر : المكتبة العلمية الإسلامية – طهران.
همانا خداوند بزرگ، هرگاه بندهای را به عنوان رسول خود بر میگزيند، يک نوع آرامش و وقار بر او میفرستد، پس آنچه که از سوی خداوند متعال بر او نازل میشود مثل آن چيزی است که با چشم خود میبيند.
آیین پیامبر(ص) پیش از بعثت
دانشمندان اسلامی پیرامون چگونگی شريعت پيامبر اسلام(ص) پيش از بعثت، دیدگاههای گوناگون ارایه کردند. در ادامه تعدادی از مهمترین آراء در این باره را میآوریم.
لازم به ذکر است؛ برخی دانشمندان از هر گونه اظهار نظر در اين باره صرف نظر کرده و به اصطلاح متوقف شدند.
آیتالله سبحانی(حفظه الله) در نقد این دیدگاه مینویسد: بر پایه مدارک موجود، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) پیش از بعثت، یک سری اعمال عبادی از قبیل طواف خانه خدا و اعتکاف انجام میداد. بدیهی است هر عمل عبادی باید مطابق شریعتی بوده باشد. این مطلب با قول به توقف ناسازگار است.
السبحاني، الشيخ جعفر، عصمة الأنبياء في القرآن الكريم، ص 260، الناشر : مؤسسة الإمام الصادق (عليه السلام)، ايران، الطبعة : الثانية، سنة الطبع : 1420
عده اي بر آنند پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) پیش از رسالتش تابع هيچگونه شريعتي نبود. بنا به گفته آیت الله سبحانی (حفظه الله) اين قول به ابوالحسن (ابوالحسين) بصری نسبت داده شد.
همانطور که در نقد دیدگاه پیشین آوردیم، رسول خدا(ص) پیش از بعثتش، یک سری اعمال عبادی انجام میداد. حال چگونه میتوان پذیرفت که آن حضرت متبعد به هیچگونه شریعتی نبود؟
السبحاني، الشيخ جعفر، عصمة الأنبياء في القرآن الكريم، ص 256 و 259، الناشر : مؤسسة الإمام الصادق (عليه السلام)، ايران، الطبعة : الثانية، سنة الطبع : 1420.
دیدگاه بعدی از آنِ کسانی است که میگویند نبی گرامی اسلام(ص) مطابق یکی از شریعتهای پیشین [شریعت ابراهیم یا موسی (علیهما السلام) یا ...] عمل میکرد.
شیخ طوسی(رحمة الله علیه) این نظریه را به دلیل قاعده «قبح تبعیت فاضل از مفضول» مردود می دارد و بر این باور است پیامبر اسلام(ص) نسبت به انبیاء پیشین(ع) برتر و از جایگاه بالاتری برخوردار است، به همین دلیل نمیتواند تابع شریعت آنها بوده باشد.
ثبت بالإجماع من أنّه عليه السّلام أفضل من سائر الأنبياء ولا يجوز أن يؤمر الفاضل باتّباع المفضول.
الطوسی، محمد بن الحسن، العدة في أصول الفقه، ج 2 ص 591، تحقيق : محمد رضا الأنصاري القمي، الطبعة : الأولى، سنة الطبع : ذوالحجة 1417 - 1376 ش، المطبعة : ستاره - قم
اجماع بر آن است که پیامبر(ص) از دیگر انبیاء(ع) برتر است و جایز نیست به فردی که از رتبه بالاتر برخوردار است، دستور داده شود تا از پایینتر از خود تبعیت کند.
پارهای از انديشمندان هم نظر بر آن دارند پیامبر اسلام(ص) از ابتدای امر بر اساس شریعت خودش عمل میکرد. البته تا هنگامه بعثت، مأمور به ابلاغ نبود بلکه صرفاً آنها را دریافت و خود مأمور بود آنچه بدو میرسيد عمل کند. شيخ طوسی و علامه مجلسی(رحمة الله عليهما) نمونههايی از عالمان متقدم و ميانی اماميهاند که از اين نظريه طرفداری کردند.
شیخ طوسی(ره) در این باره مینویسد:
فصل: في أنّه عليه السّلام هل كان متعبّدا بشريعة من كان قبله من الأنبياء أم لا؟ عندنا أنّ النّبي (صلَّى الله عليه وآله وسلَّم) لم يكن متعبّدا بشريعة من تقدّمه من الأنبياء لا قبل النّبوّة ولا بعدها وأنّ جميع ما تعبّد به كان شرعا له.
الطوسی، محمد بن الحسن، العدة في أصول الفقه، ج 2 ص 590، تحقيق : محمد رضا الأنصاري القمي، الطبعة : الأولى، سنة الطبع : ذوالحجة 1417 - 1376 ش، المطبعة : ستاره - قم
فصلی درباره اینکه آیا پیامبر اسلام(ص) متعبد به شریعت انبیاء پیشین بود یا نه؟(مطلب درست) نزد ما آن است که آن حضرت قبل از نبوت و بعد از آن، به هیچ یک از شریعتهای انبیاء پیشین متعبد نبود و هر آنچه بدان تعبد داشت، شریعت خودش بود.
سخن علامه مجلسی(ره) این است:
فاعلم أن الذي ظهر لي من الأخبار المعتبرة والآثار المستفيضة هو أنه (صلى الله عليه وآله) كان قبل بعثته مذ أكمل الله عقله في بدو سنه نبيا ... ثم بعد أربعين سنة صار رسولا ونزل عليه القرآن وامر بالتبليغ وكان يعبد الله قبل ذلك بصنوف العبادات إما موافقا لما أمر به الناس بعد التبليغ وهو أظهر أو على وجه آخر.
المجلسي، محمد باقر (متوفاى1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 18 ص 278، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.
بدان، از روایات گوناگون چنین برایم ثابت شده که پیامبر اسلام(ص) پیش از بعثت، از همان زمان که خداوند متعال در ابتدای سنین، عقل او را کامل گرداند، نبوت داشت ... سپس بعد از چهل سال به مقام رسالت نایل شد و قرآن بر او نازل گشت و مأمور به تبلیغ گشت و پیش از آن انواع عبادات را انجام میداد (این عبادات) یا همان بودند که آن حضرت بعد از رسالت به مردم رساند، این وجه اظهر است. یا به نحو دیگر.
اين گروه برای اثبات مدعايشان دلايل گوناگونی آوردند، از جمله آنکه میگویند رسول خدا(ص) نسبت به دیگر انبیاء برتری دارد، به همین جهت، نمیتواند در برههای از زندگی تابع شریعت یکی از آنها بوده باشد، پس باید همیشه تابع شریعت خودش بوده باشد و این مقتضی نبوت آن حضرت پیش از رسالت است.
ثبت بالإجماع من أنّه عليه السّلام أفضل من سائر الأنبياء ولا يجوز أن يؤمر الفاضل باتّباع المفضول.
الطوسی، محمد بن الحسن، العدة في أصول الفقه، ج 2 ص 591، تحقيق : محمد رضا الأنصاري القمي، الطبعة : الأولى، سنة الطبع : ذوالحجة 1417 - 1376 ش، المطبعة : ستاره - قم
اجماع بر آن است که پیامبر(ص) از دیگر انبیاء برتر است و جایز نیست به فردی که از رتبه بالاتر برخوردار است دستور داده شود تا از پایینتر از خود تبعیت کند.
آنها همچنین به يک روايت از کافی کلينی(ره) استناد میکنند، در اين روايت، امام(عليه السلام) با استناد به آيه"إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آَتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا" (30/مريم) بر نبوت حضرت عيسي(ع) در دوران کودکی استدلال میکند. حال که چنين است، پيامبر اسلام(ص) هم به طور حتم در ايام طفوليت مقام نبوت را حائز بود زيرا (علاوه بر آنکه آن حضرت بر همه پيامبران از جمله عيسی(عليه السلام) برتری دارد) مطابق روايات فراوان، هر آنچه را که خداوند بزرگ به انبيای پيشين(ع) عنايت کرد، به پيامبر اسلام(ص) هم عطا کرد.
علامه مجلسی(ره) پس از بیان روایت فوق میگوید:
وقد ورد في أخبار كثيرة أن الله لم يعط نبيا فضيلة ولا كرامة ولا معجزة إلا وقد أعطاه نبينا (صلى الله عليه وآله) فكيف جاز أن يكون عيسى (عليه السلام) في المهد نبياً ولم يكن نبينا (صلى الله عليه وآله) إلى أربعين سنة نبيا؟
المجلسي، محمد باقر (متوفاى1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 18 ص 278، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.
در روایات فراوان آمده است، خداوند متعال هیچ فضیلت و کرامتی را به انبیاء گذشته نداد مگر آنکه همان را به پیامبر هم داده است، حال چگونه جایز است که عیسی(ع) در کودکی مقام نبوت را دارا باشد و پیامبر اسلام(ص) تا سنین چهل سالگی این مقام را نداشته باشد؟
در اینجا ممکن است این پرسش مطرح شود: مطابق دیدگاه اخیر، باید پذیرفت پیش از بعثت هم بر رسول خدا(ص) وحی میشد زیرا عمل کردن به شریعتی نو (اسلام) مستلزم دریافت وحی از سوی خداوند متعال است، این در حالی است که بر پایه گزارشات موجود، نخستین وحی بر رسول خدا(ص) آیات ابتدایی سوره علق بود که به داستان بعثت آن حضرت اشاره دارد. بنا بر این؛ قول به نزول وحی تا پیش از واقعه بعثت با مشکل مواجه است.
صاحب مجمعالبیان آورده است:
أكثر المفسرين على أن هذه السورة أول ما نزل من القرآن وأول يوم نزل جبرائيل(ع) على رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) وهو قائم على حراء علمه خمس آيات من أول هذه السورة.
الطبرسي، أبو علي الفضل بن الحسن (متوفاى548هـ)، تفسير مجمع البيان، ج 10 ص 398، تحقيق: لجنة من العلماء والمحققين الأخصائيين، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات ـ بيروت، الطبعة الأولى، 1415هـ ـ 1995م.
مطابق ديدگاه بيشتر مفسران، اين سوره(عَلَق) اولين سوره از قرآن است که بر پيامبر(ص) نازل شد و نخستين روزی که جبرئيل بر آن حضرت نازل گشت در حالی که ايشان در غار حِرا ايستاده بود، پنج آيه اول اين سوره را به او ياد داد.
در پاسخ از این شبهه میگوییم: آنچه مرحوم طبرسی و دیگران بیان داشتند به وحی رِسالی و ابلاغی نظر دارد و این منافاتی ندارد که پیش از بعثت هم بر آن حضرت وحی(غیر رسالی) شده باشد، رسول خدا(ص) پیش از بعثت، آموزههای وحیانی را از عالم بالا دریافت میکرد و خود مأمور به انجام آن بود تا هنگامه بعثت (27 رجب) و با نزول آیات نخستین سوره علق، رسماً به رسالت بر انگیخته شد. پیشتر هم این علامه مجلسی(ره) را آوردیم:
أنه (صلى الله عليه وآله)كان قبل بعثته نبيا ... ثم بعد أربعين سنة صار رسولا ونزل عليه القرآن وامر بالتبليغ.
المجلسي، محمد باقر (متوفاى1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 18 ص 278، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403هـ - 1983م.
پیامبر اسلام(ص) پیش از بعثت، مقام نبوت را دارا بود ... سپس بعد از چهل سال به مقام رسالت نایل شد و قرآن بر او نازل و مأمور به تبلیغ شد.
در پایان؛ برای دريافت اطلاعات بيشتر پیرامون چگونگی شریعت رسول خدا(ص) پیش از بعثت، میتوان به کتاب «عصمة الأنبياء في القرآن الكريم» اثر آيت الله سبحاني(حفظه الله)، نيز مقالهای با عنوان «ﺩﯾﺪﮔﺎﻩﻫﺎﯼ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺩﯾﻦ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺳﻠﻢ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺑﻌثت» نوشته آقای محسن تنها، مراجعه کنید.
بعثت و نبوت مقارن یا در دو زمان
بحث از همزمان بودن یا نبودن بعثت(رسالت) و نبوت، میتواند در زمره مباحث مربوط به ماجرای بعثت بهشمار آید. در این بحث در صدد آنیم که آيا پيامبر اسلام(ص) قبل از واقعه بعثت(رسالت)، دارای مقام نبوت بود يا آنکه در بيست و هفتم ماه رجب، همزمان مقام نبوت و بعثت(رسالت) را حائز گشت؟
با توجه به آنچه که در بخش پیشین (آیین پیامبر صلی الله علیه وآله پیش از بعثت) بیان داشتیم، معلوم میشود که مطابق دیدگاه آن دسته از عالمان که میگویند پیامبر اسلام(ص) از ابتدای امر بر اساس شریعت خودش عمل میکرد، آن حضرت مقام نبوت را پیش از بعثت دارا بود، علامه مجلسی(ره) بدان تصریح میکند. (أنه صلى الله عليه وآله كان قبل بعثته نبياً)، زیرا بدیهی است که مطابق این دیدگاه، آن حضرت آموزههای شریعت تازه (اسلام) را از عالم بالا دریافت میکرد و این چیزی جُز نبوت نیست.
مطابق سایر دیدگاهها هم فی حد نفسه امکان آن وجود دارد که به نبوت آن حضرت پیش از بعثت، ملتزم شد زیرا این عده، تنها وجود یک شریعتی نو در بازه زمانی پیش از بعثت را انکار کرده یا لا اقل در این باره متوقف شدند، این مطلب منافاتی ندارد که رسول خدا(ص) در همان حال که تابع شریعت دیگران است، آموزههای وحیانی هم دریافت کند.
نتیجه
بر پایه آنچه که در این نوشتار کوتاه گفتیم، معلوم میشود که امامیه با استناد به روایات ائمه(ع) وقوع بعثت در بیست و هفتم ماه رجب سال چهلم از عام الفيل را پذیرفت. نیز گفته شد اگر چه شهرت بر آن است که نخستين وحی بر پيامبر اسلام(ص) در غار حراء بود اما مستنداتی هم بهدست آمد که حکایت از نزول نخستین وحی در سرزمین «ابطح» داشت. آموزههای اهل سنت درباره چگونگی نزول اولین وحی بر رسول مکرم اسلام(ص) را هرگز نتوانستیم بپذیریم و بیان شد آنچه در این باره با مقام ارجمند نبوت و رسالت میانه دارد کلام ائمه(ع) است. در رابطه با شریعت آن حضرت پیش از بعثت، دیدگاههای گوناگونی وجود داشت که مطابق برخی از این دیدگاهها نبوت آن حضرت پیش از بعثت ثابت میشد و مطابق سایر دیدگاهها اگر چه به طور قاطع نتوانستیم نبوت آن حضرت قبل از بعثت را ثابت کنیم اما مستندی بر ردّ آن هم در دست نداشتیم و گفتیم فی حد نفسه امکان دارد که بر اساس این دیدگاهها هم قائل به نبوت آن حضرت پیش از بعثت گشت.
مؤسسه تحقيقاتی حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشريف
انتهای پیام