سوم خرداد و آشوبی که در دلم به پا می‌شود/ از کدام شهید بگویم...
کد خبر: 3814236
تاریخ انتشار : ۰۳ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۶:۳۰

سوم خرداد و آشوبی که در دلم به پا می‌شود/ از کدام شهید بگویم...

گروه اجتماعی ــ شب عملیات فرارسید، بچه‌ها در حال آماده شدن بودند؛ از کدامشان بگویم که حق مطلب را ادا کرده باشم از صورت نورانی و مظلوم فریدون شهبا یا از عزم راسخ و صلابت امیر دباغ‌زاده...

به سوم خرداد که می‌رسیم آشوبی در دلم به پا می‌شود/ از کدام شهید بگویم...

یادداشت زیر خاطرات فریدون حسینی‌زاده، جانباز هشت سال دفاع مقدس است که به مناسبت سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر در اختیار خبرگزاری ایکنا خوزستان قرار گرفته است. 

«به سوم خرداد که می‌رسیم آشوبی در دلم به پا می‌شود!
اگر بخواهم در مورد عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر بگویم باید این گونه شروع کنم؛ نمی‌دانم خداوند چه تقدیری برایمان رقم زده بود، عملیات طریق‌القدس را پشت سر گذاشته بودیم و عملیات فتح‌المبین را هم به همین صورت، در هر عملیاتی جمعی از دوستان و رفقای مسجدی و همسنگری ما به سوی حق شتافتند و ما را در این دنیای فانی تنها گذاشتند.

خانواده‌های شهدا به ما روحیه می‌دادند
عملیات فتح‌المبین با همه فراز و نشیبهایش به پایان آمد و با کوله باری از غم و اندوه که برای ما شروع شده بود به اهواز آمدیم. هر چند روز به منزل یکی از شهدا می رفتیم و به خانواده اش سرسلامتی می دادیم. جالب این بود که آنها به ما روحیه می دادند و ما را تشویق می‌کردند تا مبادا راه شهدا را فراموش کنیم و از رسیدن به اهداف آنها قصور نماییم.
گردان نور که بعد از عملیات، تعدادی از نیروهایش را از دست داده بود باید ترمیم می شد. حاج اسماعیل، فرمانده رشید گردان، این مهم را پیگیری می‌کرد تا بتواند نیروهای آماده‌ای را برای عملیاتهای بعدی سازماندهی کند. فکر می کنم کمتر از دو هفته در شهر بودیم که گردان در حال آمادگی برای اعزامی دیگر و عملیاتی دیگر، خود را آماده می‌کرد. چه شور و شوقی در بین این بچه ها بوجود آمده بود و علی‌رغم خستگی زیادی که درعملیات فتح المبین تحمل کردند و از طرفی تعدادی از دوستانشان شهید شده بود ولی به محض خبر دارشدن برای مأموریت جدید، سر از پا نمی شناختند.
گردان مجدداً در میعادگاه همیشگی بچه ها جهت اعزام در مهد کودک چهارصد دستگاه جمع و طبق برنامه ریزی برای آموزش در مهمانسرای گروه ملی فولاد بود، مستقر شدیم. بعد از اتمام آموزشها به منطقه دب حردان رفتیم و همانجا مستقر شدیم. شناسایی منطقه انجام شد و آماده دستور ماندیم. منطقه برایمان عجیب بود. یکطرف نیزار و آب و طرف دیگر خاکریز و خشکی. ما باید در مرحله اول در آن منطقه عملیات می کردیم تا یگان‌های دیگر بتوانند در چپ و راست به‌خوبی عمل کنند.

از کدام شهید بگویم...
به هرحال شب عملیات فرا رسید، بچه ها در حال آماده شدن بودند؛ از کدامشان بگویم که حق مطلب را ادا کرده باشم از صورت نورانی و مظلوم فریدون شهبا یا از عزم راسخ و صلابت امیر دباغ‌زاده. از شجاعت صادق مروج یا از دلیرمردی حاج اسماعیل فرجوانی، از تیربار مهدی عباسپور یا از آرپی جی علیرضا معتمد، از معبر میدان مین بگویم یا از سنگر تیربار دشمن. از گلوله‌باران دشمن بگویم یا از قطع شدن دست و پای بچه‌ها. از ترکش‌های نابکار بگویم یا از شهادت بچه‌های گردان و مسجد که هرکدام برای خود داستانی دارد.

ترکش‌های کین دشمن...
بالاخره با فرمان فرمانده دلاورمان زدیم به خط دشمن. تیربار دشمن، با رشادت مهدی عباسپور ـ که تیربارش این بارگیر نکرد ـ و آتش بچه‌های آرپی‌جی‌زن خاموش شد. وقتی رسیدیم به خاکریز دشمن به چشم خود دیدم که نیروهای دشمن چگونه در جا کشته شده بودند و دل غمگین من از آن زمانی است که ترکش‌های کین دشمن پاهای جوان رشیدی را قطع کرد و فریدون شهبا را به شهادت رساند و امیر دباغ زاده را به سختی مجروح کرد؛ این مرحله از عملیات باید تحت هر شرایطی انجام می گرفت تا یگانهای دیگر بتوانتد پیشروی کنند.

ندای پرطنین اذان از مناره مسجد جامع خرمشهر
خداراشکر با هر سختی بود عملیات علی رغم دادن تعدادی شهید انجام شد و در این مرحله موفقیتهای چشمگیری نصیب نیروها شد و این مهم باعث شد تا مراحل بعدی عملیات با همت نیروهای تازه نفس و دلاور انجام شود و کیلومترها از خاک عزیزمان را آزاد کنیم تا به خرمشهر قهرمان برسیم و با دلاورمردی مردانی که نامشان در تاریخ جاودانه خواهد ماند پس از نبردی سنگین این شهرعزیزرا از دست دشمن سر تا پا مسلح آزاد کنیم تا ندای پرطنین اذان از مناره مسجد جامع خرمشهر به صدا درآید و به دنیا اعلام کنیم که اینجا ایران است و اجازه نخواهیم داد احدی به خاک و ناموس ما دست درازی کند.
زمانی شیربچه‌های این مرز بوم از جان خود که بزرگترین دارایی آنها بود گذشتند تا امنیت در کشور برقرار باشد اما دشمن مگر دست‌بردار بود؟ با تهاجم‌های مختلف در حال تخریب زیر ساخت‌های فرهنگی و مذهبی ماست. سیلی عظیم سالهاست در حال تخریب این زیرساختها است. بیایید همانند آن غیورمردان دوران دفاع مقدس که از کیان کشورمان دفاع کردند و نیروهای جهادی که در برابر سیل اخیر ایستادند در برابر سیل تهاجم فرهنگی و دینی ایستادگی کنیم تا دین شهدا را ادا کرده باشیم. خداوند ناصرتان!»

انتهای پیام

captcha