کد خبر: 3839823
تاریخ انتشار : ۰۲ مهر ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۱
حجت‌الاسلام ملک‌زاده تبیین کرد؛

پیامدهای پلورالیزم؛ از توجیه انحراف تا محدودیت در طریق معرفت

گروه حوزه‌های علمیه ــ از جمله پیامدها و نتایج باور به پلورالیزم، توجیه انحراف و ظلم و همچنین محدود کردن طرق معرفت و حذف 99 درصدی راه‌های کسب معرفت است. صاحبان این اندیشه معتقدند که واقعیت چون امری قابل تجربه نیست، دست‌نیافتنی است؛ سؤال اینجاست دینی که قرار نیست هیچ وقت به آن دسترسی داشته باشیم و قدرت فهم آن را نداریم و مکلف به آن هم نیستیم پس برای چه خلق شده است؟

پیامدهای پلورالیزم از توجیه انحراف تا محدودیت در طرق معرفت

به گزارش ایکنا؛ متن یادداشت حجت‌الاسلام والمسلمین محمدحسین ملک‌زاده، استاد حوزه علمیه، با موضوع تقریرو پاسخ به اشکالات دیدگاه پلورالیزم‌گرایان به شرح زیر است:

تقریر دیدگاه پلورالیست‌ها

پلورالیست‌ها و همفکران درون دینی آنان می‌گویند که از هر مذهبی پیروی و آن را پرستش کنید نه تنها جایز بلکه واجب است، زیرا هر مکتبی دلیلی بر حقانیت خود دارد؛ می‌گویند فرض کنید آتشی در جایی باشد و فردی بگوید من قبول ندارم که این آتش است، ولی با تجربه و آزمایش و با حواس پنجگانه به راحتی با سوزش بدن مشخص می‌شود که آتش است و این در صورتی است که واقعیت ادیان و مذاهب تجربه‌پذیر نیست؛ اینکه خداوند عالم و حکیم و علیم است قابل تجربه برای ما نیست، زیرا درک آن با حواس پنجگانه ما ممکن نیست. پس هیچ مکتبی نمی‌تواند خود را حق بداند.

نتیجه این سخن آن است که خداوند هم نمی‌تواند از ما واقع را بخواهد، زیرا ما مکلف هستیم که طبق واقع عمل کنیم، ولی با این فرض، ممکن نیست کسی به واقع پی ببرد و هر نوع تکلیفی هم ما لایطاق خواهد بود. این‌ها می‌گویند خدا از ما می‌خواهد آنچه را عمل می‌کنیم دلیلی برای اعتقاد و عمل خود به آن داشته باشیم و چون همه پیروان ادیان و مذاهب برای اعتقاد خود، دلیل دارند نه تنها عمل به آن اعتقاد جائز بلکه واجب است؛ به عبارت دیگر این افراد معتقد به این مسئله می‌شوند که اگر داعشی‌ها دیگران را به خاطر پایبندی به برخی اعتقاداتی که مورد پسند آنان نیست می‌کشند هیچ توجیهی ندارند و کارشان غلط است، زیرا دیگران هم برای اعمال خود دلیلی دارند و چون دلیل دارند داعشی‌ها حق ندارند آنان را بکشند.

این دیدگاه می‌گوید ما راهی به واقعیت نداریم و چون رسیدن به واقعیت غیرممکن است تکلیفی هم نداریم. لذا باید بر اساس دلایلی که داریم زندگی خود را سامان دهیم و از اینجا پلورالیسم شکل می‌گیرد، یعنی هر کسی هر چیزی را بپرستد اشکالی ندارد یا حتی گفته می‌شود که پلورالیزم در رستگاری هم وجود دارد که با دیدگاه اسلام مخالف است.

 
پاسخ
باید ببینیم کسانی که چنین دیدگاهی را مطرح می‌کنند چه هدفی دارند؛ این افراد عمل داعشی‌ها را رد کرده‌اند، یعنی یکی از نتایج این دیدگاه، نادرستی رفتار گروه‌های افراطی است که مورد پذیرش ما هم هست، ولی معتقدان به این دیدگاه از یک طرف رفتار وهابیون را نادرست می‌دانند و از طرف دیگر خودشان اقدامات و رفتار‌های همه را توجیه می‌کنند، زیرا داعشی‌ها هم برای جواز کشتن شیعه دلیل دارند. بنابراین با اینکه ممکن است تفکر آنان در تضاد با وهابیت داعشی هم باشد، ولی توجیه انحراف و گمراهی از پیامد‌های این اعتقاد است، زیرا می‌گویند نیازی به مطالعه و تحقیق برای درستی عقیده و باور وجود ندارد و تنها کافی است که کسی برای کارش دلیلی داشته باشد، زیرا این دیدگاه فقط واقعیت تجربه‌پذیر را می‌پذیرد.

این دیدگاه در حالی بیان می‌شود که خلاصه دعوت ۱۲۴ هزار پیامبر و اولیا و ائمه در یک جمله است و آن شعار توحید و یکتاپرستی یعنی لا اله الا الله است که دو قسمت دارد بخش اول لا اله یعنی خدایی نیست که جمله‌ای کفرآمیز است و بخش دوم اثباتی و مبتنی بر ایمان است؛ در حقیقت این جمله می‌گوید تا به غیرخدا کافر نشوی به خدا نمی‌رسی و او را نمی‌پرستی یعنی دیو چو بیرون رود فرشته درآید.

از سوی دیگر، شهود عرفانی، وحی، عقل، تجربه و ... از جمله طرق کسب معرفت هستند در حالی که معتقدان به دیدگاه پلورالیزم معرفت را فقط منحصر به حواس پنجگانه و تجربه می‌کنند که برخی مانند استاد مطهری در کتاب علل گرایش به مادی‌گرایی به آن پاسخ داده‌اند.

صاحبان این اندیشه معتقدند که واقعیت چون امری قابل تجربه نیست دست‌نیافتنی است و هیچ کس هم مکلف به آن نیست در این صورت می‌پرسیم که اساساً وجود و انشا و جعل این واقعیت چه کارکرد و ارزشی دارد؛ دینی که قرار نیست ما هیچ وقت به آن دسترسی داشته باشیم و قدرت فهم آن را نداریم و مکلف هم به آن نیستیم پس برای چه خلق شده است؟ آیا این کار لغو و بیهوده و بی‌خاصیت نیست و آیا خداوند چنین کاری می‌کند و برای او قبیح و زشت نیست.

از جهت دیگر، معتقدان به این دیدگاه ۹۹ درصد راه‌های معرفت را بی خاصیت می‌دانند و زیر سؤال می‌برند، در صورتی که دلیل اگر واقعاً دلیل باشد برای کشف واقع به کار می‌رود. بنابراین واقع دین قابل دسترسی است و مکلف بودن انسان هم تکلیف به محال و ما لایطاق نیست.

این گروه همچنین می‌گویند شما شیعیان معتقدید که فقط خود شما به بهشت می‌روید و بقیه جهنم می‌روند؛ در حالی که ما به صورت مطلق این مسئله را نمی‌گوییم، زیرا در این بین کسانی هستند که حقیقت و واقع به آنان نرسیده است یعنی اگر کسی جاهل قاصر است خداوند ممکن است او را ببخشد، زیرا فرد معذور است و در این رابطه از جمله می‌توان به برخی آیات مانند آیه ۱۰۶ سوره مبارکه آل عمران «وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ» اشاره شده است که وضعیت مستضعفین فکری دست خداوند است.

همچنین می‌گویند پیامبر(ص) و ائمه(ع) به واقع دسترسی داشته‌اند، ولی ایشان که کنار ما نیستند که هر گزاره دینی را با آنان چک کنیم؛ این حرف، باطل است، زیرا اهل بیت(ع) سه قرن در میان مردم بوده‌اند و اصحابی داشتند که واقع را از آنان فراگرفتند و اصحابی داریم که دین خود را به ائمه(ع) عرضه می‌کردند تا صحت و سقم آن را جویا شوند از جمله حضرت عبدالعظیم الحسنی؛ بنابراین دین واقعی نسل به نسل و سینه به سینه و در کتب حدیثی و غیر آن به ما منتقل شده است.
 
انتهای پیام
captcha