نایب‌الزیاره‌ایم در مرز دلدادگی
کد خبر: 3846511
تاریخ انتشار : ۲۱ مهر ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۲
سفرنامه دل/ ۲

نایب‌الزیاره‌ایم در مرز دلدادگی

گروه معارف ــ شهر به شهر، روستا به روستا، استان به استان می‌رویم تا به مرز دلدادگی و خیل عظمای عاشقان برسیم و ‌در این سفر نایب‌الزیاره همه هستیم به‌ویژه نایب الشهدا و نایب الرهبریم.

قدم قدم با یه عَلَم، نایب‌الزیاره‌ایم

حلالیت طلبیدن‌ها شروع و باب خداحافظی بازمی‌شود. سفارش‌ها و وصیت‌های خویش را می‌گویم و از همه می‌خواهم برایمان دعا کنند تا ره‌توشه سفرمان پر از معرفت و ایمان باشد.

در راه با خود می‌گویم به‌راستی چقدر خدایم مهربان است که بار دیگر مُهری بر برگه اعزاممان زد. در دل بارها و بارها از خدایم تشکر می‌کنم اما به‌طورقطع می‌دانم که هر چه کنم توانی برای شکر این نعمت بزرگ نخواهم داشت.

علی ۴ ماهه همسفر کوچکمان در ماشین گاه می‌خندد و گاه می‌گرید، گاه دلش بازی می‌خواهد و گاه فارغ از تمام دغدغه‌ها آرام به خواب می‌رود، نمی‌دانم چه خوابی می‌بیند شاید خواب علی‌اصغر(ع) حضرت ثارالله(ع) را؛ نوای محمود کریمی آرام‌آرام به گوش می‌رسد؛ دارد لالایی می‌خواند برای علی؛ چشمانم را می‌بندم و گوش‌هایم را باز تا بشنوم این لالایی آکنده از دل یک مادر را، اگر گوش کنی تو هم می‌شنوی:

علی لای لای… علـی لای لای… علی لای لای… علی لای لای
لالا لالا لالایی گلِ پونه؛ قناریِ بی‌آب و دونه…
گریه نکن، صدات می‌گیرد علی لای لای
حَرمله می‌خنده عزیزم؛ دلِ مَنو کنده عزیزم
سرت به مو بنده عزیزم؛ علی لای لای
علی لای لای، علی لای لای، علی لای لای، علی لای لاااااای…

اولین موکب بین‌راهی را در «آبگرم» می‌بینیم، خادمان دعوتمان می‌کنند به‌صرف یک چای لب‌ریز و لب‌دوز و‌ دبش، چای خاص امام حسین(ع) که طعمش با تمام چای‌های عالم متفاوت است چرا که با طعم محبت اهل‌بیت(ع) دم کشیده است.

رحمت‌الله به زوار قتیل العبرات
هر که دارد هوس چایی موکب صلوات

همه می‌آیند و چایی می‌نوشند و خداقوتی می‌گویند به خادمان موکب و خیرمقدمی هم به زوار اربعین.

بعد از نوشیدن متفاوت‌ترین چای دنیا دوباره راه می‌افتیم، در بین راه تا مرز موکب‌های مختلف دیگری را می‌بینیم که خادمانی از پیر و جوان با شور و حال بسیار برای میزبانی از زوار حضرت اباعبدالله الحسین(ع) همت می‌کنند. یکی چای می‌دهد و دیگری قند؛ یکی اسپند دود می‌کند و آن دیگری ما را به لقمه‌ای شام دعوت می‌کند از نوع «سیب‌زمینی آب‌پز»...

در این بین هدیه یکی از خادمان رنگ و بوی دیگری برایمان داشت؛ عکسی از یک شهید تا یادآور شود قدم‌هایمان را به نیابت از شهدا در این مسیر عشق برداریم.

و این‌گونه من نایب‌الزیاره شهید والامقام «حسین همدانی» از سرداران بزرگ کشورمان که جزء شهدای مدافع حرم نیز به شمار می‌رود، می‌شوم.

هر چند پیش از شروع سفر نیز نیت کرده بودم زیارت خود را به نیابت از امام راحل، شهدا به‌ویژه شهدای مدافع حرم و خانواده‌های آن‌ها، تمامی ملتمسین به دعا و مشتاقان آل‌الله به‌ویژه رهبر معظم انقلاب که قریب به ۶۰ سال از آخرین زیارتشان در کربلا می‌گذرد، تقدیم کنم. الخیر فی ما وقع...

مسیر طولانی است و گاه خسته‌کننده؛ بالاخره بعد از ساعت‌ها حرکت در جاده، ساعت ۳ بامداد در کرمانشاه در منزل یکی از بستگان نزدیک اسکان می‌یابیم تا بعد از استراحتی کوتاه دوباره به سمت مرز مهران به راه بیفتیم.

گذر از کرمانشاه و رسیدن به ایلام، مشاهده تابلوهای میزان مسافت تا کربلای معلا، ترافیک سنگین، اتوبوس‌هایی که پر از زائر است، ماشین‌هایی با خط نوشته‌هایی چون «حلالم کنید، زائرم»، «مسافر کربلا» و «لبیک یا حسین»، پارکینگ‌های پر شده از وسایل نقلیه و حجم بالای مسافر‌ همه و همه نشان از نزدیکی ما به مرز دلدادگی داشت، مرزی برای رسیدن قطره‌ای به انبوه اقیانوس بی‌مانند زوار و ارادتمندان اهل‌بیت(ع) از سراسر عالم.

ایستگاه‌های صلواتی و‌ موکب‌ها به راه است، لحظه‌به‌لحظه بر تعداد مسافران افزوده می‌شود، مسافرانی از همه قشر، از همه سن، از همه زبان و از همه نژاد، از زن و‌ مرد، کودک و جوان، برخی گروهی به‌صورت مجردی و برخی نیز به همراه خانواده. برخی با وسیله شخصی و برخی با اتوبوس و مینی‌بوس و ون، البته برخی با کرایه های کذایی؛ همه آمده‌اند تا بروند به آنجا که دعوتشان کرده‌اند. شاید برداشتن ویزا یکی از علل این حجم سنگین مسافران باشد اما افزایش بی‌ضابطه کرایه‌ها آنقدر بالاست که این موضوع کمتر به چشم می‌آید بگذریم.

و ما بالاخره از مرز گذشتیم...

رقیه ملاحسنی؛ خبرنگار ایکنا قزوین

انتهای پیام
captcha