کد خبر: 3865100
تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱۳۹۸ - ۱۴:۴۵

راهبری اجتماعی حوزه دچار اختلال است

گروه اندیشه ــ عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی با اشاره سیر تحولات حوزه علمیه و نحوه اثر پذیرفتن آن از پوزیتیویسم بیان کرد: حوزه در این سال‌ها سرگرم تولید دانش شد و به همین دلیل تأثیر اجتماعی‌اش کم شد و اگر تاثیرگذاری عمیق رهبری در جامعه را منها کنیم، راهبری اجتماعی حوزه دچار اختلال است و مردم کمتر به حوزه‌ها گوش می‌کنند و علما نیز خود را درگیر هدایت عمومی نمی‌کنند.

علم الهدی

به گزارش خبرنگار ایکنا؛ دومین هم‌اندیشی همکاری حوزه و دانشگاه، امروز، 27 آذرماه، با حضور جمعی از اندیشمندان و علاقه‌مندان در پژوهشکده مطالعات و همکاری حوزه و دانشگاه، برگزار شد.

جمیله علم‌الهدی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، در این نشست بیان کرد: پوزیتیویست ایرانی با پوزیتیویست به معنای عمومی خود، تفاوت‌هایی دارد و اگر دو اصل مهم پوزیتیویست را در نظر بگیریم که یکی تمرکز بر روش‌های تجربی و دوم بحث ارزش آزاد بودن علم است، این مورد دوم در ایران بیشتر تأثیرگذار بوده است. به ویژه در علوم انسانی که برغم اینکه بر مشاهدات تجربی تأکید می‌شود، اما چون مشاهدات تجربی بسیار دشوار هستند، کمتر رشته‌های علوم انسانی به این روش‌ها توجه دارند. مثلاً روانشناسی در ایران رشد خوبی داشته است، اما یک آزمایشگاه روانشناسی تجربی نداریم. مطالعات تجربی دشوار هستند و شاید با سرعتی که ما در دانشگاه‌ها داریم و دانشجویان را وارد می‌کنیم، دشوار است که بتوانیم به این مسئله پرداخت خوبی داشته باشیم.

وی تصریح کرد: در رشته‌های غیر علوم انسانی، به نظر می‌رسد که آزمایشگاه‌هایی دارند، اما با این حال بهترین رشته‌های فنی نیز، مهارتی که در کشورهای دیگر تولید می‌شود را مورد استفاده قرار می‌دهند. بنابراین آنچه از پوزیتیویسم در ایران می‌توان دید، اصل دوم پوزیتیویسم و ارزش آزاد بودن علم است. بحث‌هایی که در فلسفه علم به پوزیتیویسم پاسخ می‌دهند، در ایران نیز مورد استقبال است، اما کار حرفه‌ای برای این رشته محسوب می‌شود و عموم دانشمندان ایرانی معتقد هستند که علم امری غیراجتماعی است و دانش، تحقیقات و تولید علم را یک موضوع غیرارزشی از نظر ارزش‌های اجتماعی می‌دانند.

طیف دانشگاهیان

علم‌الهدی در ادامه افزود: اگر بگوییم اشخاص حاضر در دانشگاه خیلی دین باور هستند، باز هم می‌توانید دانشگاهیان را به چند دسته تقسیم کنید؛ یک گروهی که این ارزش آزاد بودن علم را قبول دارند و تولید علم را فارغ از ارزش‌های اجتماعی دنبال می‌کنند. این‌ها نیز خود دو دسته هستند؛ یکی اینکه ارزش‌های دینی را اهمیت نمی‌دهد و گروه دوم، آن‌هایی هستند که خیلی معتقدند، ولی دقیقاً دین را در امر شخصی خود محترم می‌دانند، یعنی وجوهات شرعی می‌دهند و به مراسم دینی می‌روند، اما در کار حرفه‌ای، خیلی نگران مداخله اعتقاد دینی نیستند و گروه سوم نیز اقلیتی هستند که می‌خواهند باورها و اعتقادات دینی را در امر حرفه‌ای درگیر کنند. این گروه معمولاً تلاش می‌کنند تا در کار حرفه‌ای از آن بنیه دینی کمک بگیرند که تعدادشان نیز زیاد نیست.

این استاد دانشگاه بیان کرد: یکسری بحث‌ها مانند علم دینی هست که شاید مورد علاقه این جمع هم باشد، اما تاثیرگذاری آن در گفتمان کلی دانشگاه زیاد نیست. یعنی از این بحث‌ها استقبال می‌کنند، اما در اصل، در فضای گفتمانی دانشگاه خیلی نقش اساسی ندارد. آنچه مهم است اینکه دانشگاه و تا حدی حوزه، به این سمت می‌رود که بر اساس اینکه گزاره علمی را با روش علمی دقیق اثبات یا ابطال کند، به تولید و توزیع دانش دست بزند.

وی تصریح کرد: یعنی حوزه نیز به این فضا می‌رود که در تولید و توزیع علم مانند دانشگاه، با روش‌های پیشرفته تحقیقی، کار دقیق و درستی انجام دهد. این تفکر پوزیتیویستی، تقریباً به این معناست که علم، همگن و قطعی است، برخلاف دین که به نظر می‌رسد، از ابتدای تربیت دینی در مدرسه، علم را به عنوان فکت آموزش می‌دهند، اما به دین که می‌رسیم بحث‌های عاطفی و اختلاف نظرهای متنوعی مطرح می‌شود و دانشجویی که در دانشگاه تحصیل می‌کند در مورد علم شکی را به خود راه نمی‌دهد. اینکه دین را همگن تلقی کنیم و علم را نیز همگن بدانیم و بخواهیم بین اینها رابطه برقرار کنیم، ابتدای همه مسائل است. روانشناس از روش تجربی دفاع می‌کند، اما خودش از روش تجربی استفاده نمی‌کند، بلکه پرسش‌نامه‌ای دارد که کمتر بر مشاهدات مبتنی است.

حمایت حکومت از دانشگاه

این استاد دانشگاه بیان کرد: چیزی که از پوزیتیویست ایرانی به ارث رسید، تغییر مأموریتی بود که در حوزه و دانشگاه ایجاد شد. دانشگاه علاوه بر اینکه اندیشمند پرورش می‌داد، روشنفکر نیز پرورش می‌داد و انتظار مارکسیست‌ها این بود که روشنفکر دانشگاهی، پیشرو باشد و تغییراتی ایجاد کند. تاریخ و تحولاتی که دانشگاه دارد، یک مقدار تاریخ متفاوتی است و در واقع حضور دانشگاه در ایران، مقدار زیادی با حمایت حکومت همراه بوده و با تاریخ حوزه متفاوت است. به این معنا که حوزه، کمتر مورد حمایت حکومت‌های قبلی بوده و بر پایه ارتباطات مردمی کار می‌کرده است، اما اتفاقی که می‌افتد، اینکه مأموریت حوزه نیز گویا تغییر کرده و تحت تاثیر گفتمان پوزیتیویستی که حاکم است و ارتباطی که با دانشگاه دارد این تغییر رخ داده است.

وی در ادامه افزود: این در شرایطی است که مردم به مزایای مادی علم، سبب می‌شود که دانشگاه‌ها شلوغ شود و جماعتی از مردم به سمت تحصیل بروند. به ویژه بانوان که علاقه زیادی نشان دادند تا تحصیل کنند و در این صورت، بروکراسی و ساختارهایی که کنترل‌کننده نظم هستند نیز بیشتر می‌شود و عاملیت کمتر خواهد شد؛ یعنی انعطاف‌پذیری ساختارها حداقلی می‌شود و با چنین فضایی در حوزه نیز روبرو هستیم و می‌بینیم که حوزه‌ها نیز تکثیر می‌شوند.

این استاد دانشگاه بیان کرد: در گذشته، تخصص‌های علمی کم بودند و بنابراین طبقه علما و عوام را داشتیم. طبقه عوام، مشورت‌پذیر بودند و علما راهنمایی می‌کردند، اما اخیراً بعد از گسترش علم، تخصص‌ها نیز متنوع شدند و دیگر دو طبقه عوام و علما را نداریم، بلکه فوق‍‌تخصص چشم پزشکی داریم که در تربیت و علوم دینی، عوام است، اما توهم عالم بودن نیز دارد. تخصص‌هایی داریم که به جهت تخصص، طرف باسواد است، اما در سایر رشته‌ها عوام مسحوب می‌شود. لذا دو طبقه مجزای عوام و علما نداریم، بلکه عالم و عوام بودن در هم رفته و کار را دشوار کرده است.

وی در ادامه افزود: آن طرف نیز داشته باشید که فقط به تولید و توزیع دانش پرداخته‌ایم و به دلیل مزایای علم، وارد دانشگاه کارآفرین می‌شویم که از علم کاربردی حرف بزند و بتواند فارغ‌التحصیل خود را در یکی از مشاغل وارد کند. لذا دانشگاه، مشاغل را تجزیه و تحلیل می‌کند و براساس نیازها، برنامه‌های درسی را تنظیم می‌کند و از رشته‌هایی استقبال می‌شود که شغل آماده‌ای برای آنها باشد. استقبال فوق العاده از تحصیل نیز به همین دلیل است که راهبردی برای توزیع قدرت و ثروت است و همه چیز وابسته به مدارج تحصیلی می‌شود. تاسیس دانشگاه‌های آزاد و شرکت‌های مجاز آموزشی و مدارس عالی و آموزش مجازی نیز به این دلیل است که مزایای مادی علم مد نظر قرار می‌گیرد، نه فضیلت علم.

علم‌الهدی تصریح کرد: آنچه که می‌خواهم تاکید کنم، وضعیت حوزه قبل از انقلاب و بعد از انقلاب است. به نظر می‌رسد حوزه، راهبری دیدگاه‌های مردم را عهده‌دار است و این چیزی است که به رشته خاصی محدود نمی‌شود، حتی اغلب فلسفه‌دانان می‌گویند که فلسفه باید برای زندگی و هستی، معنا تعریف کند، اما این بحث‌ها بین اساتید و دانشجویان فلسفه رد و بدل می‌شود و در مردم تاثیری ندارد، اما حوزه‌ها این توانمندی را داشتند و راهبری اجتماعی می‌کردند و تاثیر اجتماعی می‌گذاشتند.
 
وی در ادامه افزد: اوایل انقلاب که امام خمینی(ره) شخصی بودند که چهارده سال از کشور دور بودند، اما چه کسی توانایی این را داشت که امام را به مردم معرفی و انقلاب را شروع کند؟ در تحلیل‌های خود از ملت و رهبر خوب حرف می‌زنیم، در حالی که نقش‌های واسطه‌ای حوزه‌های علمیه بر اینکه بتواند این رهبری را ممکن کند، شاید نادیده گرفته می‌شود، اما این اتفاقی بود که خیلی خوب رقم خورد و در مبارزات سیاسی جلو رفتیم و توانستیم آن مبارزه را داشته باشیم. در مرحله بعد که امام فرمودند نوبت انقلاب فرهنگی است، در اینجا نتوانستیم مانند قبل کار کنیم.
 
این استاد دانشگاه تصریح کرد: امام در سخنانشان فرمودند که اگر دانشگاه درست شود، جامعه درست می‌شود، لذا امام گویی که معتقد است، دانشگاه باید پیشرو جامعه باشد و مصالح امت را تشخیص دهد. اما دانشگاه دارای این توان نبود. این انقلاب فرهنگی از درون دانشگاه اتفاق نیفتاد و خواستیم این را به دانشگاه تحمیل کنیم و توفیقی نداشتیم. حوزه نیز سرگرم تولید دانش شد و به همین دلیل تأثیر اجتماعی‌اش کم شد و اگر تأثیرگذاری عمیق رهبری در جامعه را منها کنیم، راهبری اجتماعی حوزه دچار اختلال است و مردم کمتر به حوزه‌ها گوش می‌کنند و علما نیز خود را درگیر هدایت عمومی نمی‌کنند.
انتهای پیام
captcha