مراد از اطلاق «محیی معالم الدین» به امام مهدی(عج) چیست / انتظارمان از منجی را اصلاح کنیم
کد خبر: 3890283
تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۰:۲۳
محمدکاظم شاکر پاسخ داد:

مراد از اطلاق «محیی معالم الدین» به امام مهدی(عج) چیست / انتظارمان از منجی را اصلاح کنیم

محیی معالم دین یعنی باید روح جدیدی در دین دمیده شود. باید تکلیف خود را بدانیم و مهم‌ترین تکلیف ما و علما این است که به نواندیشی دینی تن بدهیم و قبول کنیم که دین نیز به بازسازی نیاز دارد. اما اگر بگویند همه‌ چیز درست است و هرکس که انتقادی کرد او کج‌اندیش و مرتد و ... است، این راه غلط است. آن وقت می‌توانیم بگوییم داریم برای ظهور زمینه‌سازی می‌کنیم.

محمدکاظم شاکر، عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه علامه طباطبایی، در گفت‌وگو با ایکنا، به بیان توضیحاتی درباره مسئله ظهور امام عصر(عج) پرداخت و در پاسخ به این پرسش که مراد از اطلاق صفت «محیی معالم الدین» به امام مهدی(عج) چیست؟ بیان کرد: کلمه «محیی» و «معالم دین» بسیار بار سنگینی دارند. «محیی» به معنای احیاکننده است. وقتی کلمه «محیی» را برای خداوند به کار می‌بریم، در کنارش «موت» می‌آید. یعنی متعلَق احیاکننده، اموات هستند و «محیی»، مردگان را زنده می‌کند. بنابراین وقتی گفته می‌شود که امام(ع) معالم را احیا می‌کند، یعنی گویی که معالم دین دچار مرگ شده‌اند. البته اینکه چه کسی باعث مرگ آنها شده قابل بحث است و در این مورد که مرگ دین و مرگ ارکان دینی به چه معناست، مفسران باید توضیح دهند.

وی تصریح کرد: اما اگر امام عصر(ع)، موصوف به صفت «محیی معالم دین» شده‌اند، یعنی احیاکننده هستند. احیاکننده را وقتی می‌توانیم تصور کنیم که مرگ در میان باشد. یعنی حیات و موت در مقابل هم قرار دارند. گرچه حیات و موت یک امر تشکیکی و نسبی هستند. یعنی ممکن است که در مرتبه‌ای زندگی باشد، اما آن زندگی همراه با مرگ باشد. مولانا وقتی سیر مراحل حیات را بیان می‌کند می‌گوید: «از جمادی مُردم و نامی شدم»، نامی به معنای نموکننده است، نه به معنای مشهور و بنام. منظور از نموکننده، گیاه و نباتات هستند و مولانا می‌گوید که من از خاک بودم و بعد به مرتبه گیاه بودن رسیدم. همه می‌دانیم که ابتدای خلقت انسان از خاک است و ابتدای خلقت همه موجودات زمینی، دریایی و هوایی با همه گونه‌هایشان که میلیون‌ها گونه هستند، همه از آب و خاک بوده است و قرآن نیز می‌فرماید که همه چیز را از آب حیات دادیم.

یکی از چیزهایی که نباید قطعی بدانیم همین روایات نشانه‌هاست. باید ببینیم که امام عصر(ع) برای چه چیزی ظهور می‌کنند؟ تا در جهت تحقق اهداف ایشان اقدام کنیم. بزرگ‌ترین خیانت به دین زمانی است که حرف نادرستی را به اسم دین بزنیم. همچنان که خداوند نیز فرموده است که ظالم‌تر از کسی که به خدا دروغ می‌بندد، وجود ندارد

این استاد دانشگاه بیان کرد: بنابراین خلقت انسان نیز از آب و گل بوده است که در قرآن نیز مورد تأکید قرار گرفته است. وقتی که مرحله خاک را پشت سر گذاشتیم، یعنی با وسایلی این خاک زنده شد به مرحله دیگری می‌رسیم. مثلاً در مورد زمین‌های کشاورزی که هنوز روی آنها اقدامی صورت نگرفته است، می‌گوییم اینها اراضی ممات هستند، اما پس از اینکه کشاورز آن را زنده می‌کند و این زمین‌ها سرسبز می‌شوند، می‌گوییم این اراضی آباد شده‌اند. بنابر این، مولانا می‌گوید آن مرحله جمادی را پشت سر گذاشتم و نامی شدم و تبدیل به یک نبات و گیاه شدم. سپس می‌گوید که «وز نما مردم ز حیوان برزدم». یعنی آن مرحله گیاه و نبات را نیز پشت سر گذاشتم و وارد مرحله دیگری از حیات شدم. سپس به همین صورت این مرحله را طی می‌کند و می‌گوید انسان شدم. بعد می‌گوید وقتی که می‌میرم، حتماً می‌توانم به مرحله بالاتری بروم. یعنی آخر کار می‌گوید «پس چه ترسم کی ز مُردن کم شدم». می‌گوید سپس می‌توانم به مرحله فرشتگان برسم و به خوی فرشتگی و به آن عالم فرشتگان و ملکوتیان وارد شوم. بنابر این از خودش سوال می‌کند که کی از مردن کم شدم و من از مردن هراسی ندارم. بنابر این، حیات و مرگ یک امر نسبی هم محسوب می‌شوند و لازم نیست مراد، مرگ مطلق باشد.  

شاکر در ادامه افزود: در نتیجه دو نوع محیی معالم دین را می‌توان تفسیر کرد، یکی اینکه بگوییم در عصر ظهور کسانی که متولی دین بوده‌اند و خود را متدین می‌دانستند و تولیت دین را حق خود می‌دانستند، اساسا کاری کرده‌اند که معالم دین مرده است و امام(ع) دوباره آن را زنده می‌کند. یک تفسیر دیگر که به نظر من خوشبینانه‌تر است و کسی را نیز با این تفسیر متهم نمی‌کنیم، اینکه که درست است که آن ظواهر دینی برقرار است و کسی آن را از بین نبرده، اما این قالب دین که مانند قالب بدن برای انسان است، به صورت مداوم نیاز دارد که یک حیات جدیدی در آن تزریق شود.

وی تصریح کرد: زمانی که از مادر به دنیا آمدیم، صاحب حیاتی شدیم. هر بچه‌ای که به دنیا بیاید، می‌گویند او زنده است، اما بعدا که به مدرسه و دانشگاه می‌رود و این مراحل را طی می‌کند، صاحب دانش می‌شود و این فرد با کسی که فقط زنده است، متفاوت خواهد بود. علم به این فرد یک روح جدید می‌دمد و یک حیات جدیدی را پیدا می‌کند. حال کسی که تحصیلات عالیه دارد، وقتی در محضر یک عارف حضور پیدا می‌کند، مجددا صاحب یک حیات دیگری می‌شود.

این استاد دانشگاه گفت: اقبال لاهوری در مورد قرآن شعری دارد و می‌گوید: «فاش گویم آنچه در دل مضمر است، این کتابی نیست چیزی دیگر است؛ چون به جان در رفت جان دیگر می‌شود، این کتابی نیست چیزی دیگر است». یعنی که قرآن در جان آدمی برود، ولو اینکه او یک فیزیک‌دان باشد، جانش را متحول می‌کند و جان آدم اگر عوض شود، جهانش نیز تغییر خواهد کرد. بنابراین حیات مراحلی دارد.

وی بیان کرد: با توجه به ذومراتب بودن احیا لازم نیست بگوییم که دین نیز کاملا از بین می‌رود و امام عصر(ع) آن را احیا می‌کنند. حداقل تفسیری که می‌توان داشت این است که دین کنونی نیاز به یک احیای جدیدی دارد که آن احیای جدید، از سوی امام زمان(ع) انجام می‌شود. نکته مهم اینکه، احیا را به معالم دین اضافه کرده‌اند. یعنی آن اصول و اساس‌های دین احیا می‌شوند. می‌خواهم به همه علمایی که در قم و نجف هستند، بگویم که به این اندازه که ما در روزهای جمعه این فراز را می‌خوانیم که محیی معالم دین کجاست؟ هیچ وقت توجه شده است که این معالم دین نیاز به احیا دارد؟

این استاد دانشگاه افزود: اگر توجه نکرده‌ایم، حال باید توجه کنیم. یعنی تا یک کسی نقدی به ما و به اصول دین وارد می‌کند، برآشفته نشویم و نگوییم این فرد مرتد شده است. اینکه امام زمان(ع) به عنوان محیی معالم دین می‌آید، معلوم می‌شود که نه خود دین، بلکه معالم دین یعنی آن پایه‌ها و اساس‌های دین احتیاج به احیای جدید دارد.

وی ابراز کرد: فهم من این است که لزومی ندارد بگوییم معالم دین به صورت کامل مرده است، اما حداقل این است که الآن معالم دینی ما نیاز به تزریق یک چیزی دارد که حیات جدید به آنها ببخشد. اینکه گاهی اوقات علمای ما ناراحت می‌شوند که چرا جامعه دین‌گریز شده است؟ باید توجه کنند که حتما این معالمی که الآن در دسترس است با نیازهای جوانان سازگاری ندارد. گاهی اوقات این جوان احساس می‌کند که این معالم برای او نیست و برای جوامع قبل از او بوده است. اما نباید نیازها و مسائل جوان را نادیده گرفت.

شاکر بیان کرد: این جوان در خانه‌ای با قدمت 500 سال نمی‌تواند زندگی کند. خانه‌ای که با یک زلزله پنج ریشتری خراب شود، مناسب نیست، بلکه باید خانه‌ای باشد که به سادگی خراب نشود. لذا نیازمند نوسازی دینی هستیم. اقبال لاهوری نیز کتابی دارد به نام احیای تفکر دینی که مورد تمجید شهید مطهری نیز قرار گرفته است و او نیز اشاره به این نکته می‌کند که قالب دین نیازمند روح جدیدی است. در نتیجه، لقب محیی معالم دین برای امام عصر(ع) بسیار لقب مهمی است و هشداری به علمای اسلام است که می‌گوید معالم دین نیاز به بازسازی و نوسازی و به تعبیر دعا، نیاز به احیا دارد و امام عصر(ع) نیز برای همین ظهور می‌کنند.

شاکر در پاسخ به این پرسش که چطور باید به مقدمه‌سازی برای ظهور پرداخت؟ گفت: باید برای زمینه‌سازی در همین جهت یعنی احیاگری قدم برداریم. هر احیایی یک زمینه‌ای می‌خواهد. برای نمونه، انقلاب اسلامی که می‌خواست رخ بدهد، ابتدا زمینه‌سازی این امر ممکن نبود. یعنی اگر مردم احساس نمی‌کردند که نیاز است به اینکه وضعیت سیاسی جامعه و شکل و ساختار سیاسی جامعه تغییر کند، امام خمینی(ره) به تنهایی نمی‌توانست کاری را از پیش ببرد.

وی افزود: لذا محیی معالم دین یعنی باید روح جدیدی در دین دمیده شود. باید تکلیف خود را نیز بدانیم و مهم‌ترین تکلیف ما و علما این است که به نواندیشی دینی تن بدهند و قبول کنند که دین نیز مانند خیلی از چیزهای دیگر، نیاز به احیا و بازسازی دارد و بنابر این در این جهت حرکت شود. اما اگر بگویند همه‌ چیز درست است و هرکس که انتقادی کرد او کج‌اندیش و مرتد و ... است، راه را غلط می‌رویم. با اینکه دین ما به حق است و پیامبر(ص) نیز خاتم الانبیاست، باز هم قرار است که امام زمان بیایند و علتش این است که نیاز به احیا وجود دارد. اگر این را فهمیدیم و خودمان گام‌هایی را برداشتیم، آن‌وقت می‌توانیم بگوییم داریم برای ظهور زمینه‌سازی می‌کنیم.

شاکر در پاسخ به این پرسش که باید چه انتظاری از ظهور داشت و اینکه آیا اگر امام را برای رفع حوایج دنیوی و رفع بحران‌ها بخواهیم، مسئله ظهور را تقلیل نداده‌ایم؟ بیان کرد: باید از هر چیزی انتظاری متناسب با همان را داشته باشیم. برای نمونه پیامبر فرستاده خدا است و حامل وحی است تا مردم را هدایت کند. بنابر این قرار نیست ایشان راه و رسم تجارت و یا زراعت را به ما بیاموزد که محصول بیشتری درو کنیم. از طرفی ما از یک پزشک نیز انتظار تفسیر قرآن را نداریم، بلکه او باید بیماری را تشخیص دهد و برای درمان آن بکوشد. در نتیجه باید ببینیم که از چه کسی چه انتظاری بجاست. اما در جامعه ما و جوامع اسلامی، گاهی به صورت وحشتناکی جای آدم‌ها عوض می‌شود و انتظارات نیز تغییر می‌کند.

این استاد دانشگاه گفت: برخی‌ها از امام زمان(ع) انتظار دارند که ایشان بیایند و واکسن بیماری را کشف کنند. این تحلیل ناشی از معرفت‌شناسی اشتباه و ضعیف است. یکی از علل به وجود آمدن این تحلیل‌ها نیز آدرس دادن‌های غلط به افراد است. مثلا برخی می‌گویند چون قرآن فرموده که این کتاب بیان‌گر همه چیز است یعنی باید از آن فیزیک و شیمی هم استخراج کنیم. این یعنی همان آدرس غلط دادن. بنابر این باید بدانیم که خداوند به انسان عقل داده و باید با دانش خود این بحران‌ها را پشت سر بگذراد و از طرفی باید بدانیم که انتظاری که از افراد داریم باید متناسب با آنها باشد.

شاکر تصریح کرد: لقبی که برای امام عصر(ع) ذکر شده محیی معالم دین بودن است و ما نیز باید در همین راستا بکوشیم و بدانیم که اگر این موجب افزایش معنویت و آرامش می‌شود، نباید پایه‌های آن به پوسیدگی بیفتد و لرزان شود، بلکه باید آن را احیا و نوسازی کرد. ما اگر می‌خواهیم منتظر امام باشیم، باید همین شعار احیای معالم دین را دنبال کنیم.

وی افزود: به دلیل معرفت‌شناسی اشتباه، گاه تصور می‌کنیم که مثلا رسول خدا(ص) اگر تیر بخورد مجروح نمی‌شود. در حالی که اینطور نیست و خداوند فرمود همانطور که دیگران می‌میرند پیامبر(ص) نیز از دنیا می‌رود. این تصور ناشی از این است که ما انتظار درستی از رسول خدا(ص) نداریم. همانند پدر و مادری که فرزند بیمار خود را درمان نمی‌کند و فقط دعا می‌کند. سنت این است که او خواهد مرد، چون به درمانش نکوشیده‌اند و این قانون طبیعت است. البته که برخی اوقات استثناهایی وجود دارد که معجزه می‌شود، اما معجزه یک امر همیشگی نیست. در مورد عمر حضرت ولیعصر(ع) نیز همین مسئله استثنا وجود دارد که مصالح الهی در کار است.

با توجه به ذومراتب بودن احیا لازم نیست بگوییم که دین نیز کاملا از بین می‌رود و امام عصر(ع) آن را احیا می‌کنند. حداقل تفسیری که می‌توان داشت این است که دینی کنونی نیاز به احیای جدیدی دارد که آن احیای جدید از سوی امام زمان(ع) انجام می‌شود

این استاد دانشگاه گفت: بنابراین باید دید انتظارات ما از امام عصر(ع) و پیامبر(ص) و دین چیست و در چارچوب کارکردی که برایش وجود دارد، باید انتظار داشته باشیم نه بیشتر. اینکه انتظارات دیگری داشته باشیم، آدرس غلط دادن است. حتی برخی می‌گویند این رخدادها نشانه ظهور است، البته بنده در این زمینه هیچ قضاوتی نمی‌کنم چون اینها دست ما نیست، اما می‌توانم بگویم این مدل تحلیل کردن‌ها آدرس غلط دادن است.

شاکر تصریح کرد: برخی‌ها نیز به علائمی که در روایات آمده تاکید می‌کنند. مثلا در روایات ممکن است اینطور آمده باشد که اگر در یمن و ... اتفاقاتی افتاد بدانید ظهور نزدیک است که اگر بخواهیم اینطور روایات تحلیل کنیم، انحراف نیز جدی‌تر خواهد بود؛ چراکه در این صورت می‌توانیم بگوییم آتش‌افروزی را بیشتر کنیم تا به ظهور نزدیک‌تر شویم. قبل از انقلاب نیز به یک گروه این اندیشه را منتسب می‌کردند که می‌گفتند چون در روایات آمده که امام زمانی ظهور می‌کند که دنیا را ظلم و گناه فرا گرفته باشد، ما نیز باید گناه کنیم تا امام تشریف بیاورند. اما اینها همگی آدرس غلط دادن به مخاطب و بزرگ‌ترین ظلم به امام است. باید در هر موضعی با عقل و درایت برخورد کنیم. قبل از اینکه به روایات دل خوش کنیم باید ببینیم وحی مسلم یعنی قرآن و همچنین عقل چه می‌گویند.

این استاد دانشگاه بیان کرد: خداوند به انسان‌ها دو حجت داده است، یکی حجت ظاهری که انبیا هستند و یکی نیز باطنی که عقل انسان است و انسان باید بر اساس این دو میزان کارها را پیش ببرد. حادثه بیماری فراگیر قبلا هم بوده است و نمونه‌ آن بیماری وباست اما آیا امام زمان(ع) باید بیاید که وبا را درمان کند؟ عقل انسان است که باید با این مسائل چالش کند تا دیگر این بیماری به وجود نیاید. همچنین باید توجه داشت که روایات در مورد موضوعات خاصی مانند ظهور متواتر نیستند. البته ظهور منجی در بین ادیان الهی و ابراهیمی مورد اتفاق است و حتی در بین مسلمانان نیز این عقیده وجود دارد و انحصاری به شیعه ندارد، چنانکه آیت‌الله صافی گلپایگانی کتاب منتخب الاثر را نوشته‌اند و در آن روایات اهل سنت در مورد امام دوازدهم(ع) را نقل کرده‌اند.

وی اظهار کرد: اما در جزئیات تفاوت‌هایی وجود دارد. یکی از چیزهایی که نباید قطعی بدانیم همین روایات نشانه‌ها است. باید ببینیم که امام عصر(ع) برای چه چیزی ظهور می‌کنند؟ تا در جهت تحقق اهداف ایشان اقدام کنیم. بزرگ‌ترین خیانت به دین زمانی است که حرف نادرستی را به اسم دین بزنیم. همچنان که خداوند نیز فرموده است که ظالم‌تر از کسی که به خدا دروغ می‌بندد، وجود ندارد.

گفت‌وگو از مرتضی اوحدی

انتهای پیام
captcha