یاد مرگ و مرگ‌اندیشی در سیره تربیتی علوی
کد خبر: 3891019
تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۲:۳۷
مصطفی دلشاد تهرانی بیان کرد:

یاد مرگ و مرگ‌اندیشی در سیره تربیتی علوی

مصطفی دلشاد تهرانی در یادداشتی به تبیین مسئله مرگ و مرگ‌اندیشی در نهج‌البلاغه پرداخت و نوشت: از جمله روش‌هاى تربیتى رسول خدا (ص) در تربیت یارانش، یاد مرگ بود که چیزى، چون یاد مرگ آدمى را از فرو رفتن در گنداب پلیدی‌هاى دنیا باز نمى‌دارد؛ و امیرمومنان (ع) نیز بر این روش در تربیت بسیار سفارش کرده است.

به گزارش ایکنا؛ مصطفی دلشاد تهرانی، پژوهشگر نهج البلاغه در کانال تلگرامی خود یادداشتی را با عنوان «یاد مرگ و مرگ‌اندیشی» منتشر کرد که در ادامه می‌خوانید؛

از جمله روش‌هاى تربيتى رسول خدا (ص) در تربيت يارانش، ياد مرگ بود كه چيزى چون ياد مرگ آدمى را از فرو رفتن در گنداب پليدي‌هاى دنيا باز نمى‌دارد؛ و اميرمومنان (ع) نيز بر اين روش در تربيت بسيار سفارش نموده است:

«أَلاَ فَاذْكُرُوا هَادِمَ اللَّذَّاتِ، وَ مُنَغِّصَ الشَّهَوَاتِ، وَ قَاطِعَ الاُمْنِيَّاتِ، عِنْدَ الْمُسَاوَرَةِ لِلاَعْمَالِ الْقَبِيحَةِ»(نهج البلاغه، خطبۀ ۹۹). هان! بر هم زننده لذّتها، و تيره كننده شهوت‌ها، و بُرنده آرزوها را به يادآريد، آن‌گاه كه به كارهاى زشت شتاب مى‌آريد. 

«فَإِنَّ الْمَوْتَ هَادِمُ لِذَّاتِكُمْ، وَ مُكَدِّرُ شَهَوَاتِكُمْ، وَ مُبَاعِدُ طِيَّاتِكُمْ. زَائِرٌ غَيْرُ مَحْبُوبٍ، وَ قِرْنٌ غَيْرُ مَغْلُوبٍ، وَ وَاتِرٌ غَيْرُ مَطْلُوبٍ. قَدْ أَعْلَقَتْكُمْ حَبَائِلُهُ،وَ تَكَنَّفَتْكُمْ غَوَائِلُهُ، وَ أَقْصَدَتْكُمْ مَعَابِلُهُ، وَ عَظُمَتْ فِيكُمْ سَطْوَتُهُ، وَ تَتَابَعَتْ عَلَيْكُمْ عَدْوَتُهُ، وَ قَلَّتْ عَنْكُمْ نَبْوَتُهُ، فَيُوشِکُ أَنْ تَغْشَاكُمْ دَوَاجِي ظُلَلِهِ وَاحْتِدَامُ عِلَلِهِ، وَ حَنَادِسُ غَمَرَاتِهِ، وَ غَوَاشِي سَكَرَاتِهِ، وَ أَلِيمُ إِرْهَاقِهِ، وَدُجُوُّ أَطْبَاقِهِ، وَ جُشُوبَةُ مَذَاقِهِ. فَكَأَنْ قَدْ أَتَاكُمْ بَغْتَةً فَأَسْكَتَ نَجِيَّكُمْ، وَ فَرَّقَ نَدِيَّكُمْ، وَ عَفَّى آثَارَكُمْ، وَ عَطَّلَ دِيَارَكُمْ، وَبَعَثَ وُرَّاثَكُمْ، يَقْتَسِمُونَ تُرَاثَكُمْ، بَيْنَ حَمِيمٍ خَاصٍّ لَمْ يَنْفَعْ، وَ قَرِيبٍ مَحْزُونٍ لَمْ يَمْنَعْ، وَ آخَرَ شَامِتٍ لَمْ يَجْزَعْ.»(همان، خطبۀ ۲۳۰).

همانا مرگ به هم زننده لذّت‌ها و شادمانى شما است و تيره كننده خواهش‌هاى نفسانى، و دور كننده از مقصدهاى اين جهانى. ديدار كننده‌اى است كه او را نپذيرند، و همتايى است شكست نخوردنى و كينه‌توزى است كه پى او را نگيرند. حلقه‌هاى ريسمان‌هايش را بر شما انداخته است و سختي‌هايش فرايتان گرفته و پيكان‌هايش را به سويتان روانه ساخته. قهرش سترگ است و دشمنى‌اش در پى هم، و خطا در آسيبش كم. زودا كه ابرهاى تيره مرگ بر شما سايه افكَنَد و دردهايش را هر دم سخت‌تر كند و تاريكي‌هاى مرحله جان كندن، و از خود بى‌خود شدن و بيهوش بودن و رنج گرفته شدن جان، و پرده‌هاى تاريك مرگ يكديگر را پوشان، و طعم ناخوشايند آن. گويى ناگهان مرگ بر شما تاخته و گفتگوهايتان را خاموش ساخته، و جمعيتتان را پراكنده و نشانه‌هايتان را از ميان برده، و خانه‌هايتان را تهى كرده و ميراث خوارهايتان را بر انگيخته تا گِرد شوند و مرده ريگتان را ميان يكديگر قسمت كنند: از دوستى گزيده كه سودى نرساند، و خويشاوندى غمين كه بلايى باز نگرداند، و به غم شادمانى كه اندوه نداند.  

«فَعَلَيْكُمْ بِالْجِدِّ وَ الاِجْتِهَادِ، وَ التَّأَهُّبِ وَ الاِسْتِعْدَادِ، وَ التَّزَوُّدِ فِي مَنْزِلِ الزَّادِ. وَلاَ تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا كَمَا غَرَّتْ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ مِنَ الاُْمَمِ الْمَاضِيَةِ، وَالْقُرُونِ الْخَالِيَةِ، الَّذِينَ احْتَلَبُوا دِرَّتَهَا، وَ أَصَابُوا غِرَّتَهَا، وَأَفْتَوْا عِدَّتَهَا، وَأَخْلَقُوا جِدَّتَهَا. وَ أَصْبَحَتْ مَسَاكِنُهُمْ أَجْدَاثًا، وَ أَمْوَالُهُمْ مِيرَاثًا. لاَ يَعْرِفُونَ مَنْ أَتَاهُمْ، وَ لاَ يَحْفِلُونَ مَنْ بَكَاهُمْ، وَ لاَ يُجِيبُونَ مَنْ دَعَاهُمْ. فَاحْذَرُوا الدُّنْيَا فَإِنَّهَا غَدَّارَةٌ غَرَّارَةٌ خَدُوعٌ، مُعْطِيَةٌ مَنُوعٌ، مُلْبِسَةٌ نَزُوعٌ، لاَ يَدُومُ رَخَاوُهَا، وَ لاَ يَنْقَضِي عَنَاوُهَا، وَ لاَ يَرْكُدُ بَلاَوُهَا.»

پس بر شما باد به كوشش و كوشيدن، و ساخته شدن و آماده گرديدن و برداشتن توشه‌اى كه به كار آيد، از منزلى كه بايد. و مفريبد شما را دنيا چنانكه فريفت كسانى را كه پيش از شما بودند، از آنان كه گذشتند و رفتند و جاى خويش تهى هشتند. آنان كه دنيا را دوشيدند و شرنگ فريبش را نوشيدند. نابود كردند آنچه را به كار آيد و كهنه كردند آن را كه نو بايد. خانه‌هايشان گورستان شد و دارايى‌شان مرده ريگ اين و آن. آن را كه نزدشان آيد، نشناسند كيست؛ و آن را كه برايشان بگريد، به چيزى نگيرند كه گريست؛ و آن را كه بخواندشان پاسخ ندهند كه سخنت چيست. پس، از دنيا بپرهيزيد كه سخت بيوفاست و فريبنده. نيرنگبازى است بخشنده و منع كننده. از اين دست پوشنده، از آن دست رخت كننده. نه آسايشش بپايد، و نه رنجش به سر آيد، و نه بلايش بياسايد.

اميرمومنان على(ع) با ياد آوردن مرگ و اينكه مهلت آدمى در زندگى اين جهانى كوتاه است، همگان را به كوشش و كوشيدن و ساخته شدن و آماده گرديدن، و بهره گرفتن و توشه برداشتن فرا خوانده است.

انتهای پیام
captcha