
در ادعيه اسلامی دریایی از حقایق ناب عرفانی موج میزند و یکی از نغزترین، معروفترین و زیباترین ادعیه، «مناجات شعبانیه» است. در فراز 46 این مناجات آمده: «یا قَریباً لا یَبعُدُ عَنِ المُغتَرِّ بهِ وَ یا جَواداً لا یَبخَلُ عَمَّن رَجا ثَوابَهُ؛ ای خدایی که نزدیک هستی و از فریبخوردگان فاصلهای نداری و ای بخشندهای که نسبت به کسی که امید به پاداشت دارد بخل نمیورزی.»؛ عبارت «المُغتَرِّ بِه» یعنی کسی که سرگرم دنیا شده و از خدای سبحان غافل شده است، حال آنکه خداوند از او فاصله نگرفته و دور نیست. منشأ این غفلت، شیطان است که انسان را با وعده آمرزش و بخشش الهی فریب داده و به رحمت خداوند مغرور میکند. چنانچه در بخشی از آیه 14 سوره مبارکه حدید میخوانیم: «وَ غَرَّکُم بِاللهِ الغَرور» یعنی شیطان به خداوند مغرورتان کرد.
البته رحمت الهی شامل حال انسان میشود و او چون جواد است به شایستگی ما نگاه نمیکند بلکه به سنت فضل به شایستگی خود، ما را به درگاه رحمتش راه میدهد. شرط ورود به آستان رحمت الهی، غافل نبودن از خداوند و قطع نشدن رشته ارتباط با معبود مطلق است. او که به گناه آلوده شده و دست از آن برنمیدارد و با توبه حقیقی، خود را محبوب خدای سبحان نمیکند «که انَّ الله یُحِبُّ التَّوابین» چطور انتظار دارد که به آستان رحمت الهی وارد شود؟
رابطه زندگی مؤمنانه با شوق به خداوند سبحان
در فراز 47 این مناجات آمده است: «اِلهی هَب لی قَلباً یُدنیهِ مِنکَ شَوقُهُ؛ خدایا به من قلبی بده که شوقش او را به تو نزدیک کند.»؛ شوق به خدای سبحان از محبت شدید منشأ میگیرد. این محبت شدید با عیار ایمان افراد ارتباط مستقیم دارد. هرچه انسان به مرز ایمان بیشتر نزدیک شده و زندگی مؤمنانه داشته باشد این محبت را بیشتر حس میکند و چنین محبتی او را به شوق دیدار حضرت حق متمایل میکند.
«وَ مِنَ النّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دونِ اللهِ اَنداداً یُحِبّونَهُم کَحُبِّ اللهِ وَ الذینَ آمَنوا اَشدُّ حُبّاً لِله...» (آیه 165/ سوره مبارکه بقره) ترجمه این آیه شریفه تفاوت محبت مؤمنان با بقیه را بهخوبی روشن میکند. چنانچه میخوانیم: برخی از مردم نادان معبودهایی غیر از خداوند برای خود انتخاب میکنند و آنها را همچون خدا دوست میدارند. اما آنها که ایمان دارند، عشقشان به خدا از مشرکان نسبت به معبودهایشان شدیدتر است.
شوق به خدای سبحان آنگونه در وجود مؤمنان و افراد باتقوا شعلهور است که امیرالمؤمنین علی(ع) در نهجالبلاغه در وصف آنان میفرماید: «وَ لَولا الآجالُ الَّتی کَتبَ اللهُ عَلیهِم لَم تَستَقرَّ اَرواحُهُم فی اَبدانِهِم طَرفةَ عَین» یعنی متقیان کسانی هستند که اگر اجلهای حتمی پروردگار نبود، لحظهای روح آنها در بدن استقرار پیدا نمیکرد.
ارتباط راستی قلب و زبان
بر اساس آنچه در فراز 48 مناجات شعبانیه میخوانیم «وَ لِساناً یَرفَعُهُ اِلیکَ صِدقُهُ؛ و زبانی که صدق آن بهسوی تو صعود کند به من عطا فرما.»؛ صِدق از صفات خداوند متعال است که درباره خویش در آیه 122 سوره مبارکه نساء فرموده است: «وَ مَن اَصدَقُ مِن اللهِ قِیلا» یعنی و چه کسی در سخن، از خداوند راستگوتر است؟
در اهمیت راستگویی همین بس که از امام صادق(ع) به نقل بحارالانوار روایت است: «مَن صدَقَ لِسانُهُ زَکا عَملُهُ» یعنی کسی که زبانش راست گوید، عملش پاکیزه میشود. اگر میخواهیم قلب ما به راستی استقامت ورزد باید در زبان راستگویی را تمرین کنیم. چنانکه در روایت نبوی میخوانیم ایمان بنده استقامت نمییابد مگر اینکه قلب او استقامت ورزد و قلب او استقامت نمییابد، مگر آنکه زبانش استقامت کند.
بیشتر بخوانید:
تقوا و صدق نیز رابطه مستقیمی با یکدیگر دارند. انسان باید قلب خود را به راستی بیاراید و اگر چنین شد، به تعبیر قرآن کریم مؤمنان با او همراه میشوند. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد از خدا پروا كنيد و با راستان باشيد.» (آیه 119/ سوره مبارکه توبه)
مشاهده خداوند ممکن است؟
فراز 49 این مناجات عارفانه به ما میگوید «وَ نَظراً یُقَرِّبُهُ مِنکَ حَقّهُ؛ و نگاه حقیقتبین عطا بفرما که مرا به تو نزدیک کند.»؛ آنچنان که در جریان حضرت موسی(ع) در قرآن کریم میخوانیم خدای سبحان با چشم ظاهر نه در این دنیا و نه در جهان آخرت دیدنی نیست «لَن ترَانی» اما به دیده حقیقت و به چشم دل و از راه شناخت آثار و جلوههایش او را باید دید.
شاهد این مدعا پاسخی است که امیرالمؤمنین علی(ع) به ذِعلِب فرموده است. او از مولای متقیان پرسید: «هَل رَأیتَ رَبَّک» آیا پروردگارت را دیدهای؟ و پاسخ شنید «ما کُنتُ اَعبدُ رَبّاً لَم اَرَهُ» یعنی من پروردگاری که ندیدهام عبادت نکنم. وقتی دوباره از ایشان سؤال شد که «کَیفَ رَأیتَهُ» چگونه خداوند را دیدهای؟ پاسخ فرمود: «لَم تَرهُ العُیون بِمُشاهَدَةِ الاَبصار وَ لکِن رَأَتهُ القُلوبُ بِحقائِقِ الایمان» یعنی او را به نگاه چشم نبینند بلکه با ایمان حقیقی دریابند.
کاش سلبریتی آسمانی باشیم
«اِلهی اِنَّ مَن تَعَرَّفَ بِکَ غَیرُ مَجهول؛ خدایا کسی که به تو شناخته شود، مجهول نیست» با توجه به فراز 50 مناجات شعبانیه و به تعبیر آیتاللهالعظمی جوادی آملی، اگر کسی شناسنامه الهی داشته باشد گمنام نیست و اهل آسمان و زمین او را میشناسند.
هر شهرتی ممدوح نیست؛ چه بسا عده زیادی از تبهکاران و افراد گناهکار هم به سبب اقدامات ناشایست مشهور هستند اما شهرت الهی چند ویژگی دارد که با همه انواع دیگر آن متفاوت است.
یکی آنکه این شهرت سبب حُسن اعتماد و حُسن ظن مردم میشود. دوم اینکه شهرت الهی زمینه شوق انسان به معبود حقیقی را افزایش میدهد و چون انتظار مردم از چنین شهرتی عمل حداکثری به احکام اسلامی است، التزام انسان به دین بیشتر هم میشود. سوم اینکه این شهرت سبب تبلیغ دین میشود و چه بسا بهوسیله این شهرت بتوان افراد دیگری را به راه راست رهنمون کرد و صدقه جاریهای از این طریق رقم زد.
شهرتهای دنیوی که عمدتاً با زرق و برق همراه است، محدود و کوتاهمدت و متوقف بر سن و مقام و مسئولیت و اقبال مردم است اما شهرت الهی چون وصل به خدای سبحان است و رنگ خدایی دارد و ماندگار است.
امید که همه ما با عمل حداکثری به احکام اسلامی و تقوا در پیشگاه خدای سبحان سلبریتی باشیم.
به قلم محمد لطفیزاده، مبلغ و پژوهشگر علوم حوزوی
انتهای پیام