به گزارش ایکنا، مراسم احیای شب نوزدهم ماه مبارک رمضان، شب گذشته، 23 اردیبهشتماه، در هیئت بنیاد زینب کبری(س) به صورت مجازی با سخنرانی ناصر مهدوی، دینپژوه، برگزار شد که در ادامه مشروح این سخنان را میخوانید؛
ادعای بنده این است و بارها هم گفتهام که عقیده باید در خدمت آدمیان باشد و دین برای این است که رنج انسانها کم شود و قرآن فرمود «لَقَد جاءَكُم رَسولٌ مِن أَنفُسِكُم عَزيزٌ عَلَيهِ ما عَنِتُّم حَريصٌ عَلَيكُم بِالمُؤمِنينَ رَءوفٌ رَحيمٌ»؛ یعنی پیامبران مأمور شدند برای نجات و رهایی و رستگاری انسانها و سراسر دین را اگر از متن قرآن بگیرید اینگونه است. در سوره شعرا خداوند یک به یک انبیا را ردیف میکند و در مقابل انسانها خبردار میدهد. به پیامبر(ص) ما فرمود «فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ»، مبادا تصور کنی که چون پیامبر هستی و از جانب خدا آمدهای، حق داری خودت را بالاتر از دیگری بپنداری. تو باید میان مردم باشی و بدون هیچ نوع سلطهای هم باشی.
این آیات انسان را به تکاپو میاندازد و عجیب است که روی اینها در تاریخ ما حساسیت نداشتهاند؛ یعنی اگر به درستی تبیین میشد، فقه ما به سمت دیگری میرفت. اگر در کنار فقیهان بزرگ ما فیلسوفان و عرفا حضور داشتند، فقه ما تلطیفیافتهتر میبود و نگاه ما به جهان و انسان عوض میشد، اما این اتفاق رخ نداد. خداوند پیامبر(ص) را هشدار میدهد که تو فقط باید ابلاغ کنی و تو وکیل مردم و یا حافظ و قیم مردم نیستی، بلکه باید فروتنانه پیامت را بالاغ کنی، تا مردم از سر ذوق به دین خدا اقبال بورزند تا دین در شخصیت آنها رخنه کند.
وقتی خدا به موسی(ع) میگوید به سمت فرعون برو و در برابر طغیان او ایستادگی کن که فرعونیت یک مدل غلط زیستن است، میگوید به سراغ این آدمهایی که مردم را تحقیر میکنند و به شأن آدمیان میتازند برو و به آنها بگو که راهشان اشتباه است. موسی(ع) میگوید لکنت زبان دارم و ترسی هم در دلم است و من یک آدم کشتم و فرعون نیز من را میشناسد. با همه اینها خدا میگوید خودت را به دل آتش بزن تا بندههای من را نجات دهی.
بنابراین، عقیده در خدمت آدمیان است و این نیست که آدم را به دلیل عقیده قربانی کنند. در متون دینی ما است که اگر نماز نخوانیم و توبه نکنیم، حکمش قتل است یا اگر عمداً روزه نگیریم یا عقیده خود را تغییر دهیم، حکمش این است که انسان را حذف کنند، اما در قرآن اینطور نیست و قرآن فرصت میدهد و فقط به آدمها هشدار میدهد که اگر از دین روی بگردانید، آن هم تعالیم اخلاقی دین را کنار بگذارید، نتیجهاش این میشود که روحتان عذاب میبیند و در قیامت نیز خاسر میشوید.
روح قرآن اجبار نیست؛ این آیات عذاب نیز هیچ کدام شاخ و شانه کشیدن خدا علیه بنده نیست، بلکه اینها صمیمانهترین احساس خدا به بندهاش است. درست مثل مادری که وقتی بچهاش بازیگوشی میکند، از سر دلسوزی او را عتاب میکند. مانند یک معلم که گاهی زبانش آمیخته به عتاب است. خدا وقتی آیات عذاب را مطرح میکند، دارد به ما التفات میکند.
لذا روح قرآن یک روح انسانی است و دعوت آدمها است که از سر علاقه بیایند و رشد کنند. در سوره جن داریم که اینها میآیند و میبینند که صدای دلنشینی میآید، وقتی که توجه میکنند میبینند که قرآن ست که اینطور دلربایی میکند. بعد میگویند «يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ»؛ این کتاب تعالیبخش نفس آدمی است و واقعاً قرآن اینطور است.
اگر انسان صادقانه به قرآن اقبال کند، آنوقت میبیند که تمام شخصیت انسان زیر و زبر میشود. همین قرآن در یک سورهای به نام قدر جمع میشود. این همه پیامبران آمدند تا دعوت کنند که به ما تعالی دهند که در همین قصه سوره قدر جمع میشود. برای اینکه اعتقاد دارم که بر اساس پژوهشی که در قرآن میشود انجام داد، میتوان به اینجا رسید که شب قدر، حادثهای نیست که بیرون از انسان بخواهد رخ دهد. بله، جهان شگفتانگیز است و حتی خداناباورترین فلاسفه تاریخ که به برخی از مبانی دینی تاختهاند، گفتهاند وقتی به این رازها فکر میکنیم، تردید نداریم که یک حقیقت با شعوری وجود دارد.
یکی از راههای رسیدن به خدا هم همین طبیعت زیبای عالم است. اما وقتی صحبت از قدر و قرآن میکند، مخاطب خدا روح و جان انسانها است و خدا در قرآن با نفس و جان ما سخن میگوید. میگوید آنچه رنج انسانها را بیشتر میکند و زندگی بشر را بههم میریزد، این است که درون خودش را بههم ریخته است. جهان را آدمیان تخریب کردند، چون جانشان را تلطیف نکردند. در حقیقت قرآن یک کتاب جامعهشناسی است و دین برای آبادی دنیا نیامده است؛ دنیا را باید با عقل و علوم تجربی آباد کرد، اما خدا آمده تا در دنیا جان انسان را آباد کند و کمک کند جان نو شود و جان که نو شود، جهان نیز نو میشود. آدمهای خوب، زندگی را برای انسان لذت بخشتر میکنند و امکان خوبی را فراهم میکنند.
برای همین فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه است، چون جان آدم میتواند در این شب زنده شود. در این شبها جان آدم میتواند شکوفا شود و جان مرده انسان میتواند احیا شود. حضرت ابراهیم(ع) وقتی دعا میکند، میگوید خدایا حکمت خود را در وجود من جاری کن تا دلم را آباد کنم، چراکه با نفس و اندیشههایمان زندگی میکنیم و ما در درون خودمان حبس هستیم و تردید نکنید که راهی برای بیرون شدن از خودمان نداریم و این جهان نیز از ورای اندیشهمان شناخته میشود. این دستگاه ذهن و زبان است که اجازه شناخت میدهد.
انتهای پیام