به گزارش ایکنا، آیتالله سیدابوالحسن مهدوی، عضو مجلس خبرگان رهبری و پژوهشگر عرفان نظری و عملی، شب گذشته، 28 اردیبهشتماه، در برنامه تلویزیونی «سوره» به بحث در مورد «بهرهمندی از قرآن» پرداخت که در ادامه میخوانید؛
کسانی که پاک هستند میتوانند بهره خوبی از قرآن ببرند. در آیه 79 سوره واقعه فرمود: «لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ». یک معنای باطنی آیه این است که کسی که از همه آلودگیها مطهر باشد، میتواند با باطن قرآن تماس پیدا کند و کسی که آلوده است و انواع اخلاق بد و رفتارهای ناشایست را دارد، سراغ قرآن میرود، اما تماس ظاهری دارد، اما این تناقض که از یک طرف گفتند استفاده کنید و از طرف دیگر گفتند که کسی که ناصالح است، نمیتواند استفاده کند، این طور برطرف میشود. کسی که سراغ قرآن میرود باید سعی کند خودش را پاک کند؛ یعنی یا استغفار کند یا استعاذه که اینها میتوانند رفع مانع کنند.
این یک قدم است که وقتی انسان به سراغ قرآن میرود، حجابها را برطرف کند. وضو گرفتن برای همین جهت است. کسی که وضو دارد، یک نورانیتی دارد که خود به خود تذکرش قویتر از کسی است که وضو ندارد، چه اینکه او غافل میشود. این فقط در قرآن هم نیست و در رانندگی نیز این طور است که اگر با وضو رانندگی کند، با زمانی که وضو ندارد تفاوت میکند. این است که میگویند دائماً با وضو باشید تا در حصار از شیاطین قرار بگیرید. فرد آلوده میتواند این کارها را انجام دهد و اینها میتواند تا حدی رفع حجاب کند.
نکته بعدی این است که یک وقت فکر نکنیم، با آلودگی که داریم در حال کمال استفاده از قرآن هستیم. در حقیقت اهل بیت(ع) که نور مطلق هستند، بهترین استفاده از قرآن را دارند. پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) که مشکاة هستند، کمال نور محسوب میشوند.
همچنین باید توجه کنیم که حجاب نورانی هم داریم. معصیت یک حجاب است که ظلمانی است، اما یک حجاب نورانی هم داریم که علم است. وقتی انسان جملاتی را یاد میگیرد و همه میگویند این فرد عالم است، ممکن است که حجاب نورانی برای او شکل بگیرد. متأسفانه این حجاب باعث میشود که به سراغ قرآن میرویم، اما استفاده نمیکنیم.
علمی که به ما تکبر بدهد، سبب میشود که خود را بالاتر از دیگران بدانیم و دیگران را حقیر. در نتیجه وقتی به سراغ قرآن میآییم، نمیتوانیم از آن بهره ببریم. انسان متکبر شبیه زمینی است که مرتفع است و وقتی زمین بالاتر باشد، زودتر به آب میرسد، اما آب در آن نمیماند و زمینی که پایینتر است، علیرغم اینکه دیرتر به آب میرسد، اما آبِ مستقر برای همان زمین است. انسان متکبر این حالت را دارد.
همچنین حجاب نورانی، گاهی حجابی است که از بیرون نمیگذارد مانعی به درون بیاید که در این صورت اشکالی ندارد. در گذشته چراغ را که روشن میکردند، وقتی باد میخواست آن را خاموش کند، شیشهای وجود داشت که در حکم حجاب بود که نمیگذاشت چراغ خاموش شود، اما این شیشه حجاب است، اما نه حجاب از درون به بیرون. چون شیشه، شفاف است.
وقتی که شفاف است و هیچ ظلمتی نداشته باشد، این حجاب برای بیرون است و نمیگذارد باد بیاید و دیگران هرچه فوت میکنند، چون شیشه را نمیبینند، خیال میکنند حجابی نیست. قرآن میگوید که این چراغ در درون یک شیشه است که حجاب است، اما وجود این حجاب اشکالی ندارد و باید باشد تا مانع از فوت دیگران شود که فرمود: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»، آنها میخواهند این نور را خاموش کنند، اما نمیدانند که این نور یک زجاجهای به نام فاطمه زهرا(س) دارد.
در مورد عالِم نیز این طور است که اگر تکبر نباشد، این حالت را دارد که نور علم، به جامعه منتقل میشود و از خود عالم نیز مراقبت میکند. این تعبیر بسیار مهم است که مراقب باشیم چیزهایی که به ظاهر نور است، حجاب ما میشود و باید بگوییم حجابهای نورانی هم اقسامی دارد که یکی از اقسام همان شیشه است که نمیگذارد چراغ خاموش شود. این باعث میشود که انسان خودش را حفظ کند و فرقانی به دست او برسد که با آن بصیرت پیدا کند.
آیه 201 سوره اعراف نیز مشابه همین است که فرمود: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»، تقواست که به شخص بصیرت میدهد. طوری که وقتی شیاطین از بیرون میخواهند در وجود فرد نفوذ کنند، علم و تقوا شخص را حفظ میکند و باید مراقب این مسئله بود که یکوقت حجاب نورانی که علم است، حجاب از درون به بیرون نشود. منظور من از این تعبیر، حجاب از علم به عمل است؛ یعنی سراغ قرآن برویم، اما در عمل تابع قرآن نباشیم.
ممکن است فرد قرآن را خوب بفهمد، اما عمل نکند. این حجاب نورانی است. تصور من این است که خوب فهمیدهام و با اصطلاحات قرآن خودم را آشنا میکنم و برای دیگران تفسیر میگویم، اما در اصل میخواهم دیگران را مرید خود کنم و دوست دارم یک تعداد زیادی به این حرفها گوش کنند و مرید من باشند. این حجاب نورانی برای شخص است که در درون او نور است، اما یک واسطه میخورد و نمیگذارد به عمل منجر شود. وقتی نگاه میکند میبیند انواع خلقهای ناپسند را دارد که از جمله حسادت و تکبر است. بنابراین، گاهی اوقات انسان حجاب نورانی دارد.
همچنین کسی که گناه میکند، یک ظلمت دارد و کسی که علاوه بر آن، اصرار بر گناه هم دارد ظلمتش مضاعف میشود. اصرار بر گناه نیز یک معنایش این است که گناه را تکرار میکند و یک معنای حداقلی و یک معنای حداکثری دارد. حداقل آن این است که بار اول که شخص گناه کرد، توبه نمیکند و این عدم توبه یعنی آمادگی دل برای انجام دوباره آن گناه که اصرار به گناه محسوب میشود. حتی ممکن است که چهبسا بار دوم برای فرد زمینه گناه فراهم نشود، اما در درون، شوق به آن وجود دارد و یا چهبسا در آرزوی انجام بار دوم، شخص فوت کند، اما در آخر اصرار بر گناه داشته است، چون مایل بوده گناه را تکرار کند.
مرحله قویتر اصرار بر گناه این است که آن را تکرار کند که نتیجه همان عدم توبه است؛ لذا ظلمت به درجه ضعیفش به همان اندازه مانع است و مانعیت ظلمتِ قویتر، بیشتر است. باید مقتضی را در خود قوی کرد و مانع را مفقود. اقتضاء قویتر شدن این است که انسان علمش را از قرآن بیشتر کند.
انتهای پیام