آسیب‌های نظریه‌پردازی معطوف به قدرت
کد خبر: 3903292
تاریخ انتشار : ۱۸ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۳۶

آسیب‌های نظریه‌پردازی معطوف به قدرت

حجت‌الاسلام قاضی‌زاده با تشریح نحوه تأثیرگذاری قدرت در فقه، اظهار کرد: گرچه کم نبودند کسانی که قدرت آنان را به نظریه‌سازی‌های یا ترویج نظریه‌های موافق حاکمیت وامی‌داشت، اما آیت‌الله امینی برعکس این افراد بود. او سعی کرد پژوهش‌های آزاد را سامان دهد و از محققان برجسته دعوت می‌کرد که به جای انجام پژوهش‌های سفارشی، کار آزاد کنند.

حجت‌الاسلام والمسلمین کاظم قاضی‌زاده، مدرس حوزه و استاد دانشگاه،

به گزارش ایکنا، مراسم بزرگداشت چهلمین روز درگذشت آیت‌الله امینی با موضوع «روحانیت و آزمون قدرت» ۱۷ خرداد با سخنرانی جمعی از اندیشمندان به صورت مجازی برگزار و از طریق صفحه اینستاگرام انجمن اندیشه و قلم به صورت زنده پخش شد. حجت‌الاسلام والمسلمین کاظم قاضی‌زاده، مدرس حوزه و استاد دانشگاه، در این مراسم به ایراد سخن در باب تأثیرگذاری قدرت در فقه و نگاه‌های فقهی به ایراد سخن پرداخت که می‌خوانید؛

تأثیرگذاری قدرت در فقه و در نگاه‌های فقهی که فقها در هنگام قدرت برایشان مطرح می‌شود، بحث بسیار مهمی است و اول، بحث اصلی را باید مطرح کرد و در ضمن آن سیره آیت‌الله امینی را باید افزود. یکی از واقعیت‌ها این است که نزدیک شدن روحانیت به قدرت، می‌تواند تأثیرات مثبت و منفی را در حوزه فقه داشته باشد. در بخش اثرات مثبت، چند نکته را ذکر می‌کنم؛ روشن است که وقتی روحانیت با قدرت همراه باشد و اداره کشوری را عهده‌دار شود و یا بیش از آن بتواند در یک منطقه‌ای اثرگذار باشد، طبعاً برای فقیهان، مسائل جدیدی ایجاد می‌کند؛ یعنی تا وقتی که حکومت اسلامی مطرح نبود، خیلی از مباحثی که در مورد حقوق مردم یا تعامل بین دولت و ملت بود، اینها در مخیله خیلی از فقها نمی‌گنجید.

بحث حقوق شهروندی یکی از مباحث جدی است که از وقتی برای فقها مسئله جدی شد که خود با آن مواجه شدند و به عنوان کسانی که صاحب قدرت هستند توانستند به مشکلات و چالش‌های آن پی ببرند. پس یکی از آثار مثبت برای نزدیکی روحانیت و قدرت طرح پرسش‌های جدید برای فقهاست که باید از این جنبه مثبت به خوبی استفاده کنیم که تاکنون نیز استفاده شده است.

بهره‌مندی روحانیت نزدیک به حاکمیت

نکته دوم که در باب نزدیکی روحانیت و قدرت مطرح است، اینکه وقتی روحانیت به قدرت نزدیک می‌شود، امکانات زیادی پیدا می‌کند، اعم از امکانات نرم‌افزاری و ... همچنین فضاهایی که برای پژوهش در اختیار می‌گیرد که تمام اینها می‌تواند، در فضای پژوهش‌های فقهی اثرگذار باشد. در دنیای امروز، یکی از مسائلی که در دانشگاه‌های دنیا مطرح است و یا در برخی از کشورها به عنوان بودجه مطرح می‌شود، سهمی است که یک کشور به تحقیقات خود می‌دهد. در حوزه دینی نیز وقتی روحانیت و قدرت نزدیک شوند، قدرت می‌تواند به طور کلی، سمت‌وسوی پژوهش را تقویت کند.

نکته مهم این است که گاهی اختصاص بخشی از بودجه به پژوهشگرانی که می‌توانند نظر حکومت را تأمین کنند، سبب عدم توازن می‌شود و اینکه به جای اینکه به دنبال پروژه آزاد باشند به دنبال پژوهش سفارشی می‌روند، اما بخشی که بیشتر باید توجه کنیم، آفت‌هایی است که در حوزه پژوهش‌های فقهی در اثر نزدیک شدن روحانیت و قدرت پدید آمده که باید به آنها توجه کرد.

نظریه‌پردازی‌های سفارشی

یکی از مسائل مهم این است که معمولاً قدرتمندان وقتی در حوزه مباحث فقهی بخواهند نزدیک شوند، دنبال این هستند که از فقه برای توجیه نظرات خودشان استفاده کنند و به جای اینکه فقها را به نظریه‌پردازی‌های آزاد دعوت کنند، به نظریه‌پردازی‌های سفارشی دعوت می‌کنند و در اثر این نزدیکی، برخی از کسانی که در حوزه فقه تلاش می‌کنند توجیه‌گر رفتارهای حاکمان می‌شوند و این مسئله از قدیم بوده است. 

وقتی که در اندیشه سیاسی اهل سنت در مورد مشروعیت حکومت بحث می‌کنند، یکی از زمینه‌های مشروعیت حکومت را به معنای تقلب و کودتا می‌دانند و در دولت بنی‌عباس افرادی بودند که بحث مشروعیت را مطرح می‌کردند. زمینه‌های مختلفی را مطرح و می‌گویند اگر دولتی با شمشیر مسلط شود، باید از او تبعیت شود. این نوع نظریه‌پردازی، نظریه‌پردازی‌هایی است که معطوف به نگاه قدرتمندان است و این اثرگذاری‌هایی است که در اثر ارتباط روحانیت و قدرت ایجاد شده است که البته اهل سنت، در دوره‌های اخیر این روش را قبول ندارند، اما این نوع نظریه‌پردازی معطوف به نزدیکی قدرت و روحانیت است.

در دوران معاصر، وقتی که انقلاب اسلامی ایران پیروز شد، در آغاز پیروزی انقلاب، چندین مرجع تقلید مشهور در تشیع همچون آیت‌الله خویی، آیت‌الله گلپایگانی، آیت‌الله مرعشی نجفی و امام(ره) بودند که مراجع مشهوری در جهان اسلام محسوب می‌شدند. در سال‌های پس از پیروزی انقلاب، برخی از نظریه‌پردازان به دنبال این آمدند که بگویند چون امام، رهبری جامعه را به عهده گرفته است، باید وحدت مرجعیت و رهبری را تبلیغ کنیم. این مسئله در حدود سال‌های 57 و 58 بود و آن اوایل تبلیغ می‌کردند و نگاهشان این بود که کسانی که امام را رهبر می‌دانند، مرجع نیز بدانند. این تبلیغِ وحدت ادامه یافت تا رحلت امام خمینی(ره) پیش آمد.

نظریه‌هایی درباره کنترل موالید

وقتی رحلت پدید آمد و رهبر بعدی انتخاب شد، شرایطی که آیت‌الله خامنه‌ای در ابتدا داشتند، هیچ موقع اقتضا نمی‌کرد که کسی ایشان را در آن سال‌ها به عنوان یک مرجع تقلید مطرح کند و افرادی آمدند تا از سال 1368 به بعد تبلیغ کنند که اشکالی ندارد که رهبر یکی و مرجع یکی دیگر باشد و چرا اصلاً باید مرجع و رهبر یکی باشد؟ یکی از کسانی که در مجلس خبرگان مقاله‌ای نوشته بود، تعریف می‌کرد و می‌گفت مقاله‌ای نوشته‌ام که پیامش این است که ارتباطی بین رهبری سیاسی با مرجعیت وجود ندارد، اما چند سال بعد از رحلت آیت‌الله اراکی و مطرح شدن مراجع جدید که نام رهبری نیز مطرح شد، نظریه‌پردازانی پیدا شدند و می‌گفتند چه کسی گفته باید مرجعت و رهبری منفک باشند؟ این دو باید همراه باشند؛ لذا این شیوه نظریه‌پردازی، نظریه‌پردازی معطوف به قدرت می‌شود و باید این آفت را مورد توجه قرار دهیم.

مورد دیگر اینکه در باب کنترل موالید، از سال‌های اول انقلاب، فراز و فرود داشتیم، در یک دوره بحث تکثیر موالید مطرح بود و روایاتی که در این باب مطرح می‌شد و تا اواخر دهه 70 که ناگهان شرایط کشور حساس شد و دیدند طوری نیست که این موالید را کنترل کنند. در این دوره بحث کنترل موالید در پژوهش‌ها مطرح شد و شاید بیش از یک دهه کنترل موالید، سیاست اجرایی کشور بود و پژوهش‌های کشور نیز در این زمینه بود. به خاطرم هست که چه مقدار رساله‌های دانشگاهی در حوزه فقه اسلامی شکل گرفت که نام آنها کنترل موالید بود، اما در دوره دیگر، باز از این مرحله عبور کردیم.

چگونه برخی فقها توجیه‌گر حکومت می‌شوند

بنابراین در فضاهای مختلف توجیه‌گری حکومت را از فقها دیده‌ایم و چون نزدیک به قدرت بودند دیدگاهی داشتند و این مسئله، مسئله جدی در حوزه مباحث مختلف بوده است. در هنگامی که خدمت آیت‌الله امینی در دبیرخانه خبرگان بودم، دسترسی راحتی به مشهور مذاکرات مجلس خبرگان داشتم. در این مباحث که فقیهان در مجلس خبرگان مطرح کرده بودند، این نکته جالب بود که بالاخره افرادی که در دوره اول و دوم مجلس خبرگان بودند و در دو گروه سیاسی تقسیم می‌شدند، نوع موضع‌گیری‌هایشان در دوران امام و رهبری پس از امام کاملاً متفاوت بود و خود این شاید به دلیل نزدیکی یا دوری از قدرت بوده است.

بالاخره در باب نزدیکی روحانیت به قدرت، یکی از آفت‌ها این است که روحانیت در حوزه فقه توجیه‌گر رفتارهای حاکمان می‌شود و یا نظریه‌سازی بر اساس طبع و علاقه حاکمان پیش می‌برد و به این دلیل در دوره‌های مختلف پس از پیروزی انقلاب، این مسئله سبب شد که گاهی اوقات یک دیدگاه و در دوره دیگر دیدگاه متفاوتی مطرح شود. گاهی اوقات روحانیتی که به قدرت نزدیک می‌شود، سعی می‌کند که مانع نشر نظریات دیگر شود و این نیز یکی از مشکلات جدی است که متأسفانه پس از پیروزی انقلاب دیدیم.

یکی از موارد روشن اینکه برخی از فقهای معاصر نظریه ولایت فقیه را قبول نداشتند. آیت‌الله اراکی تقریراتی از استاد خود آیت‌الله حائری داشتند که به تعبیر تقریری، این استفاده می‌شد که مرحوم حائری منکر ولایت فقیه بودند و نظریه آنان فقط در حد مأذون بودن فقیه در انجام امور حسبیه بود. بعد از انقلاب که این کتاب توسط یک نهاد روحانی نزدیک به قدرت چاپ شد، این بخش‌ها که در باب نظریه ولایت فقیه بود برداشته شد.

یکی از آفت‌های دیگر اینکه گاهی اوقات نوع تعاملاتی که قدرتمندان با نظریه‌های فقهی می‌کنند، این طور است که طلبشان این است که فقها بتوانند نظریات مورد نظر آنان را اثبات کنند و این مسئله سبب می‌شود، برخی از عالمان از ارائه نظریه خودداری کنند و به جای اینکه آزاداندیشی دینی شکل گیرد، در عالی‌ترین سطح، یک نوع خودسانسوری پیش می‌آید. برخی از مراجع حاضر یا گذشته، وقتی به بحث ولایت فقیه در کتاب مکاسب می‌رسیدند، کلا کنار می‌گذاشتند، چون واهمه داشتند که روحانیون نزدیک به حکومت ابراز نظری دیگر داشته باشند.

نکته آخر در مورد مرحوم آیت‌الله امینی است. گرچه کم نبودند کسانی که بودن در قدرت آنان را به نظریه‌سازی‌های موافق حاکمیت یا ترویج نظریه‌های موافق حاکمیت وامی‌داشت، اما آیت‌الله امینی برعکس این افراد بود. ایشان گرچه علاقه تألیف و تحقیق در حوزه فرهنگ عمومی برای کودکان و خانواده را داشت، اما هر وقت در دبیرخانه خبرگان قرار گرفتند و حس کردند این دبیرخانه نزدیک‌ترین جا به مسئله حاکمیت و ولایت فقیه است، سعی کردند پژوهش‌های آزاد را سامان دهند. از محققان برجسته‌ای دعوت کردند که به جای اینکه بخواهند پژوهش‌های سفارشی انجام دهند، کار آزاد کنند.

انتهای پیام
captcha