23 تیر بنا به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان روز گفتوگو و تعامل سازنده با جهان نامگذاری شد. در همین رابطه سرویس بینالملل خبرگزاری ایکنا با عباس خامهیار، رایزن فرهنگی ایران در لبنان، به گفتوگو نشست تا ویژگیهای یک گفتوگوی سازنده و تعاملی کارساز را بهویژه در عرصه بینالملل جویا شود. متن این گفتوگو را در زیر میخوانید؛
ایکنا ـ با توجه به شرایط کنونی جهان، گفتوگو در چه مواردی میتواند سازنده باشد؟
گفتوگو یک روش پسندیده انسانی و برآمده از تمدن انسانی است، به این معنی که ما میتوانیم و باید با دیگران و فرهنگهای مختلف گفتوگو کنیم و با دیدگاههای آنها آشنا شویم تا نوعی ارتباط انسانی برقرار کنیم؛ یعنی هدف اصلی از گفتوگو، ایجاد نوعی ارتباط انسانی و فکری با طرف مقابل است. لذا هر گونه ارتباط میتواند یک گفتوگو به شمار رود.
هدف از گفتوگو این است که به یکدیگر نزدیک و برخی از ما از مقاصد و منویات برخی دیگر مطلع شویم تا فهم و درک بهتری از طرف مقابل داشته باشیم و وضعیتمان را برای طرف مقابل تشریح کنیم و در واقع زمینه ارتباط انسانی دوسویه را هموار کنیم. طبیعتاً این گفتوگو باید از ویژگیهای شفافیت، عمق و نوعی صراحت برخوردار باشد.
در ادبیات دینی ما اصولاً آفرینش انسان با یک گفتوگو آغاز شده است. گفتوگوی دوجانبه بین خداوند، فرشتگان و آدم ابوالبشر. قرآن بر این مسئله صراحت کامل دارد: «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ» یعنی اینقدر ملائک در آفرینش و هستی و در دستگاه مدیریت خداوندی آزاد بودند که در قالب گفتمان، نقد، اعتراض یا... دیدگاههای خودشان را در برابر پروردگار مطرح میکردند و خداوند هم کاملاً شنونده بوده و پاسخ آنها را کامل میداد.
در ادبیات دینی ما اصولاً آفرینش انسان با یک گفتوگو آغاز شده است؛ گفتوگوی دوجانبه بین خداوند، فرشتگان و آدم ابوالبشر. حتی ابلیس نافرمان که در برابر دستور «اسْجُدُوا لِآدَمَ» خداوند عصیان میکند و از درگاه الهی رانده میشود، باز از خداوند فرصتی میطلبد و در قالب یک گفتوگو پاسخ هم میشنود، آن هم پاسخ مثبت؛ «أَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ». در اینجا شیطان به خداوند میگوید من را تا روز بعثت انسانها و روز رستاخیز زنده نگه دار و منتظر قرار بده. خداوند هم میگوید «قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ». تو آزادی! و آنجا میتوانی از منتظران باشی. پس معلوم است خداوند با خود شیطان هم گفتوگو کرده است. وقتی خداوند با شیطان گفتوگو کرد، طبیعتاً ما خیلی راحت میتوانیم با همنوعان خودمان گفتوگو کنیم.
خداوند براساس یک قرائت دینی و قرآنی با همه مخلوقات، پرندگان، حشرات، ملائک و پیامبران(ع)، حتی با زمین و آسمان به وضوح گفتوگو میکند و راه گفتوگو از منظر خداوند کاملاً وسیع، گسترده، فراگیر و همهجانبه است. در تاریخ ادیان بزرگ الهی هم گفتوگو با یکدیگر برای دعوت حتی با بتپرستان و مشرکان با تکیه بر منطق و استدلال، سنتی کهن و پایدار است. حضرت ابراهیم، نوح، موسی، عیسی و پیامبر ما(علیهم السلام) با همه مشرکان به شیوههای مختلف، به صورت رو در رو، شفاهی یا کتبی گفتوگو کردهاند.
در تاریخ ادیان بزرگ الهی هم گفت<گو با یکدیگر برای دعوت حتی با بتپرستان و مشرکان با تکیه بر منطق و استدلال، سنتی کهن و پایدار است.
یکی از شگفتانگیزترین صحنههای تاریخی گفتوگو در اسلام بین پیامبر(ص) با مسیحیان در قرآن آمده که داستان معروف مباهله است و بیان میکند که چگونه پیامبر اعظم(ص) با مسیحیان گفتوگو کرد. در این باره خدا در آیه 46 سوره عنکبوت به این مسئله اشاره میکند و میفرماید: «وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ ۖ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي ... » یعنی به کسانی هم که ظلم کردند و ظالم بودند، مجوز گفتوگو میدهد.
«قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ»؛ به عبارتی نه فقط با همراهان، همفکران و همکیشان، حتی با ستمگران هم میتوانید گفتوگو کرد «و گفت ما ایمان آوردیم به آنچه بر شما و بر ما نازل شد». «إِلهُنا وَ إِلهُكُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»؛ در صورتی که پروردگارمان یکی است. ما همه مسلمان به معنای تسلیم در برابر خدا و مؤمن به او هستیم و میتوانیم گفتوگو کنیم.
باز در تاریخ هست که امام صادق(ع) با زنادقه گفتوگو میکرد و رؤسای مذاهب بعد از امام صادق(ع) که از شاگردان امام بودند، همواره در همه جا روی این مسئله تأکید داشتند که امام صادق(ع) در گفتوگویی که با زنادقه داشت، سعه صدر به خرج میداد. در جبهه نبرد عصر عاشورا، در لحظات سرنوشتساز جنگ، امام حسین(ع) با دشمنانش در قالب شعر، نصیحت و ... گفتوگو کرد. «إِنّی لَمْ أَخرُجْ أَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفْسِداً و لا ظالِماً، إِنَّما خَرجْتُ لِطَلَبِ إلاصلاحِ فی أُمَّةِ جَدّی». دعوت و اتمام حجتی که میکرد، همه در قالب گفتوگو بود. هم با انصار و یاران خودش و هم با نفرات دشمن، آن هم در سرنوشتسازترین لحظات تصمیمگیری گفتوگو انجام داد.
حضرت زینب(س) نیز در مجلس یزید در شام با او عالمانه و قهرمانانه گفتوگو و کاملاً همه چیز را تبیین کرد. این گفتوگو هم به صورت پرسش و پاسخ بود و هم به صورت خطابه. در واقع آن حضرت، هم با قاتل برادرش و هم با قاتلان فرزندان پیامبر(ص) و فرزندان خود گفتوگو داشت.
منطق گفتوگوی حضرت زینب(س) آنقدر قدرتمند بود که طرف مقابل به اصطلاح کم آورد، به طوری که یزید دستور اذان داد تا با قرائت اذان و تمسک به آن، حضرت زینب(س) را از گفتوگو باز دارد و ایشان را متوقف کند. البته حضرت زینب(س) این گفتوگو را ادامه داد. این معنا و مفهوم گفتوگوی فرهنگی است که در پاسخ به این سؤال باید بیان کرد؛ در واقع گفتوگو هم مبانی تاریخی دارد و هم دینی.
ایرانیان در طول تاریخ هیچ گاه مهاجم نبودهاند. این را همه باید بدانند و روی این نکته باید تأکید كرد. حتی در جنگ تحميلی هشت ساله، ما موضع دفاعی داشته و مهاجم نبودهايم. ما به دنبال گسترش امپراتوری فارسی آن گونه که گفته میشود، نبودهايم. اگر این مقدمه را برای هر گونه گفتوگو داشته باشیم، طبیعتاً باید دید برای برقراری رابطه، چه اهدافی در این گفتوگوها دنبال میشود.
ایکنا ـ این گفتوگو باید از چه ویژگیهایی برخوردار باشد تا بتواند نتایج مؤثر و مثبتی برای مردم جهان به همراه بیاورد؟
در گفتوگو باید دو مجموعه یا دو سطح از اهداف را در نظر داشته باشیم؛ یکی اهداف کوتاهمدت و دیگری درازمدت. اهداف کوتاهمدت، کاستن از چالشها و مشکلات موجود در روابط با ديگران است که با ایجاد فهم و درک مشترک برای دستیابی به اهداف کلان گفتوگو امکانپذیر میشود. این اهداف کلان، همان مجموعه بعدی یا اهداف درازمدت است. برای تحقق اهداف درازمدت باید یک چارچوب کلان توافق شده داشته باشیم.
آنچه بسیار مورد تأکید است و مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) هم به آن اصرار دارند و از اهداف کلان جمهوری اسلامی است، بازگشت به تمدن اسلامی است. هیچ گفتوگویی موفق نخواهد بود، مگر اینکه از روی نیت و قصد پاک و با تأکید بر مشترکات فکری، تمدنی و فرهنگی باشد. در گفتوگو، به رسمیت شناختن یکدیگر لازم است و همفکری و همدلی به ایجاد زمینهای مساعد برای گفتوگو کمک میکند.
در چارچوب اهداف باید روی این مسئله تأکید كرد که هدف ما صرفاً تثبیت جایگاه علمی و فرهنگی برای طرف مقابل و القای تفکرات، اندیشهها و فرهنگ به نخبگان و فرهیختگان و بالاخره عامه جوامع مورد نظر نباشد. اگر خواسته باشیم روی این مسئله تأکید کنیم، شاید آنها این موضوع را به رُخ کشیدن تفسیر کنند.
ما باید در ذهنیت نخبگان طرف مقابل نسبت به جمهوری اسلامی ایران ابهامزدایی فکری و ایدئولوژیکی داشته باشیم یا به تعبیری باید گفتوگو را به منظور پُر کردن شکاف اطلاعاتی و بینشی محافل علمی و فرهنگی با امت اسلام درباره تشیع، انقلاب و فرهنگ ایران پیش ببریم.
نکته قابل توجه دیگر این است که ما اساساً گفتوگو را به منظور بهرهبرداری دوجانبه و به عبارت دیگر بده و بستان و همکاری و همفکری متقابل و تقویت و تحکیم جریان فرهنگی كشورمان در نظر بگیریم. در یک جمله میشود نتیجه گرفت که ما به دنبال تغییر صرف، با هدف القای فرهنگ برتر نیستیم و نباید نگاه استعلایی داشته باشیم. باید گفتوگو را برای تحقق اهداف مشترک با ديگران، دوسویه ببینیم. لذا ابتدا باید هدفگذاری و براساس آن هدفگذاری حرکت را آغاز کرد. نباید گفتوگو را موسمی، فصلی و نمایشی دید. باید آن را به صورت اقدامی مستمر، کلان و همهجانبه در نظر داشت. در این رابطه باید از تمام ظرفیتها و امکانات نشر، رسانه، پژوهش، هنر، اجلاسهای علمی دانشگاهی، گفتوگوهای مجازی و حقیقی، مراکز نخبگی و مهمتر از همه، ترجمه و ایجاد ساختار برای ترجمه آثار استفاده کرد. باید ساختار و تمهیداتی برای ایجاد شبکههای نخبگان، فرهیختگان و دانشگاهیان ایجاد شود.
وجه تمایز انقلاب اسلامی ایران با دیگر انقلابهای جهان، وجه فرهنگی است و این امر با پیشینه و تاریخ گسترده به طور کامل خود را نشان داده است و ما باید بر اين اساس داعیه گفتوگو داشته باشیم.
گفتوگو، آداب و قوانین خود را دارد که باید رعایت شود. ما باید با زبان قوم وارد بحث شویم. این نگرش، سفارش همه انبیاست. حدیث شریفی در این رابطه وجود دارد که پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «إنّا مَعاشِرَ الأنبياءِ اُمِرنا أن نُكلِّمَ النّاسَ على قَدرِ عُقولِهِم». باید با زبان طرف مقابل با آنها صحبت کرد. حتماً باید مسائل روانی و روحی ديگران را بدانیم. از موضع قدرت نباید به گفتوگو پرداخت. باید بدانیم که گفتوگو یک قدرت نرم است. این قدرت نرم، امروز تعریف خاص خود را دارد و امروز حرف اول را در برابر دیگران، قدرت نرم میزند.
اساساً پیامبر(ص) با قدرت نرم توانست اطرافیانش را مجاب کند و اسلام را آن گونه گسترش دهد. خود قرآن میگوید: «لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ». این آیه در جنگ اُحد بعد از شکست مسلمانان نازل شد. بعد از سرپیچی جمعی از جنگجویان از فرمان، پیامبر(ص) آنها را نبخشید، بلکه مؤاخذه کرد که بعد این آیه نازل شد. یعنی حتی با آنها هم پیامبر با قدرت نرم و حسن خلقش گفتمان کرد و دایره مسلمانی را توسعه داد «وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ» دال بر همین مسئله است. این یکی از مؤلفههای بزرگ نهضت پیامبر(ص) بود که از قدرت نرم استفاده میکرد و در کنار آن هم دیپلماسی مکاتبهای را به کار میبرد. فرستادن سفیران به همه جا، تبلیغ و نقش تبلیغی سفیران که شاید بتوان امروز تعبیر رایزن فرهنگی را برای همسانسازی و شبیهسازی مطرح کرد، بسیار مهم است. پیامبر(ص) 185 نامه و بنا بر برخی نوشتهها بیش از 315 نامه را در کمتر از 4 سال فرستاد. به امپراتور روم، خسروپرویز پادشاه ایران، حاکم مصر و افراد مختلف نامه نوشت. دیپلماسی مکاتبهای و دیپلماسی قدرت نرم مسائل مهمی هستند که باید به عنوان پیشنیاز گفتوگو در نظر گرفت.
طرف مقابل باید احساس همدلی کند. باید بدانیم و بیاموزیم که چگونه با دیگری سخن بگوییم. حتی خداوند به موسی اجازه داد که با فرعون که ادعای خدایی میکرد و خدا را رقیب میدانست و خود را شریک خداوند، گفتوگو کند. خداوند شاید از همه گناهان انسان بگذرد، ولی از شرک نمیگذرد؛ «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ».
خدا در مواجهه با بندهای که او را رقیب میداند و سرکشی میکند، حضرت موسی(ع) را میفرستد و میگوید: «اذْهَبْ أَنْتَ وَ أَخُوکَ بِآياتي وَ لا تَنِيا في ذِکْري. اذْهَبا إِلي فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغي. فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَکَّرُ أَوْ يَخْشي»؛ با اینکه فرعون طغیان کرده، به نزدش بروید و با نرمی با او سخن بگویید، شاید بر اثر یادآوری شما، حقیقت را دریابد و هدایت شود یا بترسد و به حق نزدیک شود. یعنی خداوند به پیامبرش میگوید با فرعون که خود را شریک خداوند میداند هم گفتوگو جایز است.
جای دیگر در آیات 17 و 18 سوره نازعات میفرماید: «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى. فَقُلْ هَلْ لَكَ إِلى أَنْ تَزَكَّى» یعنی برو پیش فرعون سرکش و از او دوستانه بپرس آیا میخواهی هدایت شوی؟ «وَ أَهْدِيَكَ إِلىٰ رَبِّكَ فَتَخْشىٰ» آیا میخواهی پاکیزه شوی و من تو را به سوی پروردگار راهنمایی کنم تا خداترس شوی؟ بالاخره این قول لیّن همان قدرت نرم پیامبر(ص) و حضرت موسی(ع) و قدرت نرم همه انبیاست. باید از این راه وارد شد. ما معمولاً در گفتوگو فقط دوست داریم خودمان بگوییم. در صورتی که باید سخن شنیدن را هم بیاموزیم. همچنان که خوب سخن میگوییم، خوب هم بشنویم. حضرت علی(ع) میفرماید «عوّد أذنک حسن الإستماع» و «تعلم حسن الإستماع کما تعلم حسن القول». همان طور که خوب سخن میگویی، گوشهایت را آموزش بده که خوب بشنوند.
ما فقط میخواهیم به طرف گفتوگو، حرفهایمان را دیکته کنیم که این یک مشکل جدی است. این هم باز یک پیشنیاز برای گفتوگو است. قرآن هم این را کاملاً با صراحت تمام دعوت میکند «ادعُ إِلىٰ سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ ۖ وَجادِلهُم بِالَّتي هِيَ أَحسَنُ»؛ ای پیامبر! دیگران را با حکمت و سخنان حکیمانه و موعظه نیکو به سوی خداوند دعوت کن و در مواردی که اختلاف داری، نیکتر مجادله کن؛ یعنی شما میتوانی با خانواده و دوستان راحت صحبت کنی، ولی با آنهایی که مشکل داری سنجیدهتر و بهتر صحبت کن.
به عبارت دیگر با آدمهای دور بهتر صحبت کن تا با آدمهای نزدیک؛ این تفاوتی است بین موعظه حسنه و جدال احسن. با خانواده و دوستان با موعظه حسنه، ولی با غیر باید به نحو احسن سخن گفت. یعنی با این تعبیر و برداشت از قرآن، باید با غیر و آن که نزدیکتر نیست، بهتر صحبت کرد و این را باید در گفتمانمان در نظر بگیریم.
ایکنا ـ به عقیده شما در راستای تعامل بهتر با جهانیان، باید به چه اصولی پایبند بود؟
بالاخره باید بدانیم زبان محاوره بهترین وسیله گفتوگو و گسترش روابط فرهنگی و تمدنی است و وسیله اصلی نمایش اندیشهها و فرهنگهای ملتهاست. زبان وسیله تفکر، تغییر و نمادی از نمادهای تمدنی است. در واقع زبان و اندیشه، دو روی یک سکه هستند. اندیشههای متعدد، زیربنای جامعه انسانی هستند و جوامع انسانی تنها با زبانی واحد قابل استمرار نیستند، بلکه زبانهای متعددی میتوانند در جوامع غور کنند. قرآن هم روی این مسئله تأکید داشته که «وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلاَفُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِى ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّلْعَالِمِینَ» و این اختلاف را جزئی از آیههای خلقت میداند.
به هر حال اختلاف زبانها و تعدد آنها در حقیقت ادامه تعدد اندیشهها و دیدگاههاست. باید در گفتوگو با جهان، بحث زبان را جدی بگیریم. در حوزه مسئولیت ما در رايزنیهای فرهنگی، کاملاً این مسئله روشن است که هر جا ما کم آوردیم، عامل اصلی آن، نشناختن و ندانستن زبان قوم است. باز زبان، پل ارتباطی ماست. گوته شاعر آلمانی میگوید: هنگامی که ترجمه دیوان حافظ را خواندم، احساس کردم دوباره از نو متولد شدهام. زبان چنین تأثیری دارد. وی میگوید: از این به بعد امکان جدایی شرق و غرب نیست. حافظ تو قطب من هستی و مقتدا و پیشوای من! یعنی با دانستن زبان و عبور از پل زبان و رسیدن به فرهنگ یکدیگر، بههم پیوستگی، همبستگی و پیوند ایجاد میشود. لذا یکی از مسائل اصلی ما در این گفتوگو زبان است.
گفتوگوی سازندهای که منجر به همبستگی فرهنگی شود، خود گام بلندی به سمت تمدن نوین اسلامی و تساهل فرهنگی موجود در گذشته است. در حوزه تساهل فرهنگی گذشته، بصره، کوفه، بغداد، خوارزم، نیشابور، اصفهان، همدان و ری، کانونهای فرهنگی بودند و گفتوگوهای سازندهای میان اندیشمندان این حوزههای علمی، ادبی، فرهنگی، هنری و تمدنی وجود داشته است، به طوری که پیوند بین اندیشمندان ایرانی و ساير مناطق اسلامی را رقم زده بود. این حوزهها کانونهای گفتوگو بودند و هر یک نماینده یک حوزه تمدنی بسیار رفیع به شمار میآمدند که چشمانداز و اهداف گفتوگوهای آینده با جهان اسلام، میتواند بر پایه آن ترسیم شود.
گفتوگو از آزاده غلامی
انتهای پیام