روایتی از «جاده مرگ» بوسنی و داغی که بر سینه مسلمانان ماند
کد خبر: 3912862
تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۸:۵۷
مریم رضائیان در گفت‌و‌گو با ایکنا بیان کرد؛

روایتی از «جاده مرگ» بوسنی و داغی که بر سینه مسلمانان ماند

پژوهشگر و کارشناس ارشد باستان‌شناسی گفت: در جریان جنگ بوسنی، زمانی که شهر سربرنیتسا سقوط کرد، گروهی از مسلمانان به امید آزادی، دل به کوهستان زدند و از طریق مسیری که بعدها به «جاده مرگ» معروف شد، راهی شهری در صد کیلومتری سربرنیتسا به نام «توزلا» شدند؛ در واقع جاده مرگ در ادبیات بشری شاهدی برای فقدان انسانیت و جنایت گروهی برای قتل جمع کثیری از انسان‌های بی‌گناه بدون هیچ دلیلی است.

شنبه/روایتی از «جاده مرگ» بوسنی و داغی که بر دل مسلمانان ماند

کشور بوسنی و هرزگوین به لحاظ موقعیت جغرافیایی در جنوب شرق اروپا و در شبه‌جزیره بالکان قرار گرفته‌ است. جنگ بوسنی و هرزگوین جنگی مسلحانه و بین‌المللی بود که از 5 آوریل  1992 تا 14 دسامبر 1995 بین بوسنی و هرزگوین و صربستان جریان داشت و با امضای توافق دیتون در شهر دیتون ایالت اوهایو پایان یافت. این حادثه یکی از فجیع‌ترین حوادث تاریخی به ‌شمار می‌رود که به نسل‌کشی، قتل‌عام و کشتار گروهی اقوام مختلف بوسنی انجامید و در شهر سارایوو، پایتخت بوسنی و هرزگوین، هزاران نفر کشته شدند. 

در همین رابطه مریم رضائیان، پژوهشگر و کارشناس ارشد باستان‌شناسی از دانشگاه تهران، که سال‌هاست در بوسنی زندگی کرده و مطالعات گسترده‌ای را درباره تاریخ این کشور انجام داده است، با خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) گفت‌وگویی انجام داد که شرح آن از نظر می‌گذرد.

ایکنا ـ‌ خودتان را معرفی کنید و درباره بوسنی و هرزگوین برای ما بگویید.

مریم رضائیان هستم. کارشناس ارشد باستان‌شناسی از دانشگاه تهران که نزدیک به هفت سال است در کشور بوسنی زندگی می‌کنم. دو فرزند دارم و طی سال‌های حضور در بوسنی مطالعات زیادی در حوزه‌های مختلف فرهنگی و اجتماعی در این کشور انجام دادم. به نوشتن و ترجمه علاقه دارم و سعی می‌کنم در این زمینه‌ها فعال باشم.

بوسنی و هرزگوین کشوری کوچک و زیبا در اروپای جنوب غربی است که نزدیک به چهار میلیون نفر جمعیت دارد. این کشور محل تلاقی ادیان اسلام، مسیحیت ارتدوکس و کاتولیک است و در عین حال پیوندهای اقتصادی و فرهنگی عمیقی با اروپایی‌ها دارد. همچنین از سابقه روابط فرهنگی تاریخی با شرق و جهان اسلام برخوردار است و مردم بوسنی به واسطه کمک‌های بشردوستانه ایران در دوران سختی، علاقه خاصی به ایرانیان دارند.

ایکنا ـ‌ مهمترین مسئله‌ای که درباره جنگ بوسنی باید از آن یاد کرد چیست؟

بوسنی و هرزگوین برای ما ایرانی‌ها یادآور دوران جنگ‌های خونین این کشور و مسلمانان مظلوم آن در ابتدای دهه 1370 است. احتمالاً بسیاری از ما تصاویر پخش‌شده از جنگ بوسنی را از تلویزیون ایران به خاطر داریم. نبردی خونین و نابرابر که نتیجه آن کشتار وسیع مسلمانان بوسنی بود.

به نظر من آنچه در جنگ بوسنی بیش از هر چیز اهمیت داشت، تنها ماندن مسلمانان این کشور بود. به عبارتی در زمان جنگ دو قومیت دیگر این کشور یعنی کروات‌ها و صرب‌ها از طریق کشورهای همسایه بوسنی یعنی کرواسی و صربستان مورد حمایت کامل قرار داشتند، ولی مسلمانان فاقد مرزهای جغرافیایی با کشوری اسلامی بودند و در محاصره قرار داشتند و دریافت کمک برای آنها بسیار سخت بود.

ایکنا ـ‌ در خصوص سربرنیتسا برای ما بگویید. چرا سربرنیتسا مهم است؟

در طول جنگ بوسنی که حدود 4 سال طول کشید، چندین شهر شاهد نسل‌کشی بودند اما سربرنیتسا مهمترین آنها بود که برابر آمار رسمی دادگاه بین‌المللی لاهه 8732 نفر طی چند روز به قتل رسیدند. این واقعه بزرگترین نسل‌کشی قاره اروپا پس از جنگ جهانی دوم بود که طی آن هزاران بوسنیایی تنها به جرم مسلمان بودن و داشتن نام‌های اسلامی در شهر سربرنیتسا و مناطق اطراف آن کشته شدند.

شنبه/روایتی از «جاده مرگ» بوسنی و داغی که بر دل مسلمانان ماند

مزار قربانیان فاجعه نسل‌کشی سربرنیتسا

حفظ نام و یاد سربرنیتسا علاوه بر آنکه برای حفظ یاد شهدای این نسل‌کشی الزامی است، بیانگر غیرقابل اعتماد بودن سازمان‌های بین‌المللی است، زیرا این جنایت در حالی رخ داد که شورای امنیت سازمان ملل طی قطعنامه ۸۱۹، سربرنیتسا را منطقه امن اعلام کرده بود و یگانی از نیروهای هلندی حافظ صلح سازمان ملل وظیفه تأمین امنیت این شهر را برعهده داشت اما آنها با کوچکترین فشار ارتش صرب شهر را خالی کردند و مردم بی‌گناه را تحویل نظامیان دادند. نسل‌کشی سربرنیتسا در منطقه‌ای، که از سوی سازمان ملل به عنوان منطقه امن اعلام شده بود، انتقاداتی جدی را علیه این سازمان و نیز نیروهای هلندی حافظ صلح در این منطقه مطرح کرده است و امسال دبیرکل سازمان ملل در پیامی به مراسم یادبود قربانیان نسل‌کشی سربرنیتسا اعلام کرد که سازمان ملل در جریان نسل‌کشی سربرنیتسا به بوسنی خیانت کرد. شاید این بزرگترین درس سربرنیتسا برای جهان باشد که نمی‌توان به سازمان‌های بین‌المللی اعتماد کرد.

ایکنا ـ‌ از ترجمه «مارش میرا» بگویید و چرا چنین نامی برای کتاب انتخاب شده است؟

زمانی که شهر سربرنیتسا سقوط کرد، مسلمانان شهر به دو گروه تقسیم شدند؛ گروه نخست افرادی که به صلح‌بانان سازمان ملل اعتماد کردند و نیروهای سازمان ملل آنها را به صرب‌ها تحویل دادند و گروه دوم افرادی که به امید آزادی، دل به کوهستان و جنگل زدند و راهی شهری در صد کیلومتری سربرنیتسا به نام توزلا شدند. به این مسیر که پناه‌جویان مسلمانان بعد از سقوط سربرنیتسا به امید آزادی در آن گام نهادند، ولی بسیاری از آن‌ها هرگز به مقصد نرسیدند؛ اصطلاحاً «جاده مرگ» گفته می‌شود و نام کتاب در زبان بوسنیایی «جاده مرگ» است. در واقع جاده مرگ در ادبیات بشری شاهدی برای فقدان انسانیت و تلاش گروهی برای قتل جمع کثیری از انسان‌های بی‌گناه بدون هیچ دلیلی است.

شنبه/روایتی از «جاده مرگ» بوسنی و داغی که بر دل مسلمانان ماند

تقریباً 10 سال طول کشید تا مردم بوسنی و هرزگوین از سردرگمی و شوک حاصل از این جنایت غیرقابل‌ باور اندکی رهایی یابند. بعد از آن طرح‌هایی برای یادآوری این حادثه مهم شکل گرفت که نمود اصلی آن امروز به‌عنوان مراسم سالگرد شهدای سربرنیتسا و راهپیمایی صلح یا مارش میرا شناخته می‌شود. برنامه‌ای که امروز آن را مارش میرا (راهپیمایی صلح) می‌نامند و هرساله هزاران نفر به یاد قربانیان سربرنیتسا در آن شرکت می‌کنند، حرکت در جهت خلاف مسیری است که قربانیان در جولای 1995 در آن قرار داشتند و در واقع، پایان «مارش میرا» ابتدای «جاده مرگ» است. این بار مردم به سوی سربرنیتسا می‌روند و هرساله جمعیت بیشتری در مراسم مارش میرا، جاده مرگ را طی می‌کنند.

داوطلبان با ملیت‌ها و مذاهب گوناگون مسافتی نزدیک به 110 کیلومتر را طی می‌کنند تا وضعیت افرادی را که با وجود هراس از شکارچیان انسان در جنگل‌ها با گرسنگی و تشنگی دست و پنجه نرم می‌کردند و امکان تشخیص مسیر درست را نداشتند، درک کنند.

با اجازه نویسنده عنوان کتاب را در زبان فارسی به «مارش میرا» تغییر دادیم تا ضمن بیان واقعیت جاده مرگ، که در دل کتاب روایت شده است، این اثر معرّف پدیده مارش میرا در زبان فارسی باشد.

ایکنا ـ چه چیزی باعث شد که کتاب انگلیسی «مارش میرا» را ترجمه کنید؟

این کتاب شاهدی برای فقدان کامل انسانیت و روایتی است که به سختی می‌توان آن را باور کرد. در واقع بشریت برای چنین سطحی از جنایت هنوز واژه‌ای خلق نکرده است و تنها می‌توان از «نسل‌کشی» برای آن بهره گرفت که در برابر جنایت‌های صورت گرفته در سربرنیتسا و جاده مرگ واژه ناچیزی است. از این رو، معجزه نیست که ماجرای سربرنیتسا و جاده مرگ منبعی برای خلق داستان‌ها و فیلم‌های مستند و سینمایی برای رسانه‌های بزرگ جهان شده، زیرا دیوار بین مرگ و زندگی در مسیر سربرنیتسا تا توزلا آن‌قدر باریک است که حتی می‌توان آن را نامرئی دانست.

شنبه/روایتی از «جاده مرگ» بوسنی و داغی که بر دل مسلمانان ماند

در واقع مغناطیس حادثه سربرنیتسا موجب جلب توجه جهانی به این موضوع شده و ترجمه این کتاب نیز در همین راستا صورت گرفت. کتاب مارش میرا تاکنون علاوه بر زبان بوسنیایی، به زبان‌های بسیاری ترجمه شده و مخاطبان زیادی در جهان دارد.

ایکنا ـ نویسنده این کتاب تا چه اندازه درباره جنایات علیه مسلمانان بوسنی واقع‌گرا بوده و تاریخ‌نگاری کرده است و چقدر برای ترجمه این اثر به زبان فارسی میل و رغبت داشت؟

صادق سلیموویچ، یکی از نویسندگان و روزنامه‌نگاران مشهور سربرنیتساست و صدها مقاله و دو کتاب در مورد سربرنیتسا تألیف کرده که جاده مرگ مهم‌ترین و شناخته‌شده‌ترین آنهاست. او از جمله افراد خوش‌اقبالی بود که از نسل‌کشی سربرنیتسا جان سالم به در برد و توانست خود را نجات دهد. داستان جاده مرگ نتیجه تجربه مستقیم نویسنده و جمع‌آوری دقیق خاطرات شاهدانی است که در زمان وقوع حادثه در سربرنیتسا حضور داشتند. سلیموویچ برای تألیف این اثر دو سال وقت صرف کرد و برای درک بهتر روایت‌ها، گاه خود را به محل وقوع حادثه رساند تا بتواند با مشاهده دقیق، واقعیت را بهتر به رشته تحریر درآورد.

آقای سلیموویچ معتقد است که درک وقایع جولای 1995 در سربرنیتسا و جاده مرگ برای دیگران بسیار دشوار است، خصوصاً برای افرادی که با منطقه بالکان و کشور بوسنی و هرزگوین آشنایی ندارند. از این رو، کار نویسنده دشوارتر است زیرا باید اثری خلق کند که هر خواننده‌ای در جهان بتواند تصویری واقعی از اتفاقات رخ داده در سربرنیتسا دریافت کند. از این رو سلیمووچ در روایت جاده مرگ تلاش کرده تا ضمن بیان قصه‌ای جذاب از حوادث رخ داده، از واقعیت‌های تاریخی نیز فاصله نگیرد و به فراخور وقایع داستان با ظرافت‌های خاصی آن‌ها را در مقابل چشمان خواننده قرار دهد.

ایکنا ـ داستان مارش میرا چطور آغاز می‌شود و چه جاذبه‌هایی برای خوانندگان دارد؟

این کتاب فراتر از یک داستان صرف است و مقدمه‌ای برای آشنایی بیشتر با واقعیت‌های رخ داده برای مردم مظلوم کشور بوسنی و هرزگوین و خصوصاً نسل‌کشی سربرنیتساست. داستان آنجا شروع می‌شود که هفت شهروند سربرنیتسا به امید نجات بعد از سقوط شهر عازم شهر توزلا می‌شوند. کتاب بسیار روان و آهنگ داستان بسیار پرشتاب است و کتاب را یک ضرب می‌توان تا انتها خواند. حتی ضربان قلب افراد گروه را در برخی لحظات احساس خواهید کرد.

شنبه/روایتی از «جاده مرگ» بوسنی و داغی که بر دل مسلمانان ماند

با ادامه داستان، گذشته‌نمایی‌ها به خواننده کمک می‌کند تا اطلاعات بیشتری از محیط، تاریخ و شرایط بوسنی کسب کند. به عنوان مثال خاطراتی که یکی افراد گروه از زمان محاصره سربرنیتسا بیان می‌کند، نشان می‌دهد که غربی‌ها با علم به آنکه مردم شهر سربرنیتسا همه مسلمان هستند ولی در بسته‌های کمک‌رسانی که هواپیماهای ناتو روی شهر می‌انداختند، کنسرو گوشت خوک قرار می‌دادند یا وضعیت روابط اقوام، قبل وقوع جنگ که در قالب خرید کفش یکی از اعضای گروه از بلگراد به تصویر کشیده می‌شود یا نمایشی از نبود مرزهای جغرافیایی در خاطره سفر یکی از اعضای گروه به بندر دوبرونیک قبل از شروع جنگ. در واقع داستان هدفش فقط روایت طی مسیر با این افراد نیست، بلکه بیان واقعیت‌ها به گونه‌ای غیرمستقیم است که مخاطب برای درک مسئله سربرنیتسا به آنها نیاز دارد.

ایکنا ـ درباره مسلمانان بوسنی برای ما بگویید و اینکه مهمترین چالش پیش روی آنها در کشور چیست؟

جنگ بوسنی پدیده بسیار پیچیده‌ای است. اینکه چرا این جنگ شروع شد یا آنکه اهداف آن چه بوده یا کار چه کسانی بوده، کاری ندارم ولی نتیجه‌اش شکاف زیادی است که بعد از پایان جنگ میان اقوام مختلف این کشور به وجود آمده است. در واقع طرف‌های درگیر جنگ در دهه 90 میلادی بعد از صلح باید دولت ـ ملت سازی مشترکی را انجام می‌دادند اما مسائل زیادی رخ داده که این روند به‌صورت کامل طی نشده است و روابط اقوام بوسنی آن‌طور که باید مستحکم نیست. یعنی اقوام ساکن در این کشور بیش از آنکه خود را بوسنیایی بدانند به یک قومیت خاص احساس تعلق دارند و این مانع بزرگی برای کشور بوسنی است. از طرف دیگر وسعت جنایات رخ داده در طول جنگ بوسنی به حدی بود که خاطره آن به آسانی از اذهان مردم این کشور محو نمی‌شود. شاید با عبور از چند نسل این فجایع کمرنگ شود، ولی در شرایط کنونی هنوز آسیب‌های روحی و روانی ناشی از نسل‌کشی مسلمانان در بوسنی وجود دارد. با وجود این مسلمانان بوسنیایی که برابر آخرین آمار 50 درصد جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند، تلاش زیادی دارند که روند دوستی و همگرایی با سایر اقوام بوسنیایی داشته باشند و در عین حال که خواستار مجازات عوامل نسل‌کشی زمان جنگ هستند اهداف و منافع مشترکی را نیز با سایر اقوام برای کلیت کشور تعریف کرده‌اند.

ایکنا ـ اهالی بوسنی از ایران و ایرانی‌ها چگونه یاد می‌کنند؟

بوسنیایی‌ها به‌ صورت کلی به شرق و خصوصاً ایران علاقه‌مند هستند. به لحاظ تاریخی اهمیت و جایگاه زبان و ادبیات فارسی در بوسنی مثال‌زدنی است که تجلی آن را باید در کرسی قوی زبان و ادبیات و فارسی دانشگاه سارایوو و برگزاری نشست‌های حافظ‌خوانی و مولوی‌خوانی دید. به لحاظ سیاسی مردم بوسنی به انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) نگرش مثبتی دارند و برای ایران و انقلاب اسلامی جایگاه ویژه‌ای قائل هستند. علاوه بر این مردم بوسنی بسیار قدرشناسند و همواره از کمک‌های بشردوستانه ایران در زمان جنگ بوسنی قدردانی می‌کنند و با هر کدام از دوستان بوسنیایی که صحبت می‌کنم خاطره‌ای از کمک‌های ایران در آن دوران را به خاطر دارد.

در این خصوص می‌خواهم به یک موضوع مهم اشاره کنم؛ مقام معظم رهبری در دورانی که ریاست جمهوری ایران را برعهده داشتند، در اسفند 1367 سفری رسمی به یوگسلاوی سابق داشتند و در این سفر بازدیدی یک‌روزه از سارایوو انجام دادند که در آن زمان مرکز مسلمانان یوگسلاوی محسوب می‌شد. در این سفر ایشان به مرحوم دکتر بشیر جاکا که در آن سفر مترجم ایشان بودند و از اساتید برجسته دانشگاه سارایوو محسوب می‌شدند، توصیه کردند که اثری فاخر از زبان فارسی را برای مردم بوسنی مانند دیوان حافظ ترجمه کنند و این توصیه منشأ ترجمه دیوان حافظ به زبان بوسنیایی شد که هم‌اکنون اثری نفیس و مورد علاقه در میان مسلمانان این کشور است.

ایکنا ـ شما برحسب علاقه در مورد تاریخ مسلمانان این کشور و نقش آنها اطلاع‌رسانی می‌کنید، به ویژه در شبکه‌های اجتماعی. چه بازخوردی از این حرکت خودجوش داشته‌اید و تا چه اندازه این حرکت رسانه‌ای را مهم می‌دانید؟

با توجه به گرایش رشته دانشگاهی‌ام، در بوسنی مطالعاتی در حوزه‌های تاریخی و قوم‌شناسی انجام دادم. این مطالعات من را با مسائلی روبه‌رو کرد که نه تنها به لحاظ علمی ارزشمند بودند، بلکه به ‌صورت عمومی دارای مخاطب بود. از این رو مقالاتی در موضوعات مختلف نوشتم و پست‌هایی را در خصوص وضعیت جامعه و تاریخ بوسنی منتشر کردم که مورد توجه زیادی قرار گرفت. خیلی‌ها پیام دادند و از اطلاعاتی که درباره کشور بوسنی و مسلمانان آن ارائه کرده بودم تشکر کردند. با توجه به این تجربیات متوجه علاقه‌ زیاد هموطنان ایرانی به مسائل بوسنی شدم و این امر انگیزه من را برای ادامه مسیر بیشتر کرد.  

ایکنا ـ کمال تشکر را از همکاری شما دارم.

من هم از شما سپاسگزارم و به سهم خودم از خبرگزاری ایکنا، که به پوشش اخبار مسلمانان جهان و نیز بوسنی و هرزگوین اهتمام خاصی دارد، تشکر می‌کنم.

تنظیم: زهره نوری

انتهای پیام
captcha