شفاعت امام حسین(ع) جرئت به گناه نمی‌دهد / تمایزات شفاعت در اسلام و مسیحیت
کد خبر: 3918760
تاریخ انتشار : ۰۳ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۸:۳۸

شفاعت امام حسین(ع) جرئت به گناه نمی‌دهد / تمایزات شفاعت در اسلام و مسیحیت

شفاعت امام حسین(ع) برای این نیست که شیعیان امام حسین(ع) را جری کند، بلکه برای آن است که ما در طول زندگی با نزدیک شدن به حضرت و با توجه به راه حضرت، خود را به ایشان نزدیک کنیم و کسی که در دنیا در این مسیر قدم برمی‌دارد و آن زندگی را الگوی خود قرار می‌دهد، بازتابش در عالم آخرت نیز استفاده از شفاعت حضرت است.

به گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سروش‌محلاتی، از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه، شب گذشته، دوم شهریورماه، به مناسبت فرارسیدن ایام شهادت امام حسین(ع) با موضوع «مسیح‌انگاری امام حسین(ع)» به ایراد سخن پرداخت که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

بحثی که مورد صحبت قرار می‌گیرد، در زمینه تشابهی است که پیرامون عمل و اقدام امام حسین(ع) با وضع حضرت عیسی بن مریم(ع) صورت گرفته است و موجب یک نگاه و نگرش در قضیه عاشورا و کربلا است که از آن به مسیح‌انگاری نسبت به امام حسین(ع) تعبیر کرده‌ایم. ریشه این تشابه این است که اعتقادی در میان پیروان مسیح(ع) وجود دارد که اولاً آن حضرت به قتل رسید و ثانیاً این قتل به منظور نجات امت بود.

قرآن مقدمه اول را نقد می‌کند و محل بحث هم نیست، اما مسیحیان می‌گویند که این قتل را عیسی(ع) پذیرفت تا بار گناهان امت را بر عهده بگیرد و آنها را پاک کند. شبیه این اعتقاد در میان گروهی از شیعیان نیز دیده می‌شود که فکر می‌کنند امام حسین(ع) شهادت را برای این پذیرفت که امت اسلامی و شیعیان خود را نجات دهد.

نگاه مسیحیان به عیسی(ع) چگونه است؟

در مورد تشابه یا عدم تشابه این دو نگاه، یکی در میان مسیحیان و دیگری در میان شیعیان بحث می‌کنیم. ابتدا باید دید مسیحیان در این زمینه چطور فکر می‌کنند. به اعتقاد آنها وقتی آدم از آن درخت ممنوعه تناول کرد، مرتکب یک گناه شد، لذا از رحمت الهی فاصله گرفت و این گناه پدر در نسل و فرزندان او نیز ادامه یافت و همه فرزندان وی نیز معصیت‌کار شدند. برای اینکه بشریت از این گناه اولیه خود نجات یابد، عیسی(ع) اقدامی کرد و با قبول قتل خود فدایی انسان‌ها شد تا آنها را نجات دهد و همان گناه اولیه آمرزیده شود. یکی از مهم‌ترین آموزه‌هایی که در مسیحیت وجود دارد، همین آموزه نجات است.

هر مسیحی اینطور فکر می‌کند که آن بار سنگین گناه به واسطه عملی که عیسی(ع) انجام داد، از دوش او برداشته شده و این نیز حق بزرگی است که عیسی(ع) به گردن بشریت دارد. در اینجا از تعبیر فدیه و فدا و فادی استفاده می‌شود و به شخص عیسی(ع) فادی می‌گویند و به کار او نیز فدیه. در حقیقت یک معاوضه رخ داد. عیسی(ع) خون داد تا به ازای خون خود مردم را از آن گناه و معصیتی که داشتند نجات دهد. این تعبیر فادی که در مورد عیسی(ع) به کار می‌رود به همین مضمون است.

نسبت اعتقاد مسیحیان به مسیح(ع) و شیعیان به امام حسین(ع) چیست؟

این مسئله به لحاظ کلام مسیحیت ابعاد مختلفی دارد که متناسب با بررسی در این نشست نیست و مباحث فراوانی در زمینه نجات و مسئله قتل عیسی(ع) و نقش آن در نجات صورت گرفته و هنوز هم باب این بحث باز است و کسانی که دوست دارند بحث را دنبال کنند، می‌توانند به تفسیر المیزان مراجعه کنند. اما فعلاً در مورد درستی یا نادرستی این اعتقاد بحث نمی‌کنیم، بلکه می‌گوییم این اعتقاد در میان آنها هست. این اعتقاد با آنچه شیعیان در مورد امام حسین(ع) اعتقاد دارند چه نسبتی دارد؟ آیا دو اعتقاد مشابه با یکدیگر است یا خیر؟ ما نیز در ادبیات دینی خودمان نسبت به امام حسین(ع) از تعبیر شخصیتی که برای نجات شیعیان و محبین خود اقدام کرد، کم و بیش استفاده می‌کنیم.

روایتی منسوب به پیامبر(ص) هست که تعبیر نجات در آن به کار رفته است که «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه». در تعبیر دیگر نیز این واژه در منابع ما دیده می‌شود و عبارت «باب نجاه الامه» را داریم و همچنین موضوع شفاعت امام حسین(ع) نیز امری تردیدناپذیر است. لذا باید تأملی کرد که آیا اعتقاد به نجات که در میان مسیحیان هست، در میان ما وجود دارد یا خیر، اینها تفاوت دارند؟

این موضوع نجات و شفاعت در میان شیعیان امری بسیار وسیع و بانفوذ است. به ویژه در ادبیات منظوم ما این نکته فراوان از زبان اهل شعر و ادب وارد شده است. تعبیراتی که در روایات است نوعی امید دادن به انسان‌ها است که از شفاعت برخوردار می‌شوند. شبیه آنچه در پایان زیارت عاشورا می‌خوانیم که: «اللهم ارزقنی شفاعه الحسین یوم الورود»، اما تعبیری که در عرف مردم رایج است، بالاتر است و آن اینکه امام حسین(ع) شهید شد برای اینکه شفاعت کند و بار گناه امت را بردارد و کسی که نسبتی با امام حسین(ع) پیدا می‌کند و در عزا و سوگ امام(ع) حاضر می‌شود، بار گناهش را در اختیار ایشان قرار می‌دهد و نسبت به آینده خود اطمینان خاطری پیدا می‌کند. این فراتر از چیزی است که در روایات آمده است. قبول کردن شهادت برای اینکه بتواند شیعیان را شفاعت کند.

ملاحبیب الله کاشانی از علمای دوره قاجار است و جنبه فقهی و علمی هم داشته و در مورد امام(ع) نوشته است خدا از انبیا(ع) گواه گرفته بود که چون اولین قطره از خون امام حسین(ع) به زمین بچکد، از گناهان شیعیان او درگذرد. بعد اضافه کرده که وقتی شمر روی سینه امام(ع) نشست، امام(ع) به خدا عرض کرد آیا به عهدم وفا کردم؟ یعنی تو نیز به عهد خود وفا کن. خطاب شد که وفا کردیم و از شیعیان می‌بخشیم تا خوشحال شوی و امام(ع) فرمود اینک که شفاعت شیعیان را گرفتم، مردن برای من آسان است. این تلقی نه تنها در میان عوام وجود دارد، بلکه گاهی از زبان برخی از اهل علم نیز شنیده شده است. بیش از این در اشعار و نوحه‌ها است که امام(ع) خونش را داد تا گناهان ما را بشوید. سروش اصفهانی می‌گوید «من سیرم از حیات وگرنه کنم روان، در هر قدم به روی زمین چشمه حیات؛ بهر شفاعت گنه دوستان خويش، كرديم سينه را هدف تير حادثات».

تفاوت‌های نگرش به مقوله شفاعت و بخشش گناهان در اسلام و مسیحیت

بر این اساس، آیا می‌توان قبول کرد که به نوعی همان اندیشه و فکر مسیحیت در میان ما نیز نفوذ کرده و ما نیز به چنین نقطه‌ای رسیده‌ایم؟ اینجا تفاوت‌هایی هم وجود دارد. اگرچه در هر دو اعتقاد کشته شدن برای نجات دیگران مطرح است، اما با لحاظ برخی تفاوت‌ها. اولین تفاوت این است که در مسیحیت عیسی(ع) جان داد تا گناه اولیه بشر بخشیده شود. این اعتقاد در میان مسلمانان وجود ندارد. چون از نظر ما حضرت آدم(ع) مرتکب گناه نشد و او معصوم بود. گاهی تعبیر به ترک اولی صورت می‌گیرد. تفاوت دوم اینکه فرضاً اگر آدم مرتکب خطا و اشتباهی شده باشد خودش توبه کرد و به وسیله توبه خود پاک شد. نکته سوم اینکه فرضاً آدم گناه کرده باشد و توبه‌ای هم اتفاق نیفتاده باشد، اما چرا گناه یک پدر در نسل او باید ادامه یابد؟ چرا نسل‌های بعد باید گناهکار باشند که عیسی(ع) خون دهد برای اینکه انسان‌ها را از گناه اولیه نجات دهد؟ چه تناسبی در این زمینه وجود دارد؟

با صرف نظر از همه این مسائل، مهم اینکه مسئله شفاعت با مسئله نجات قطعی کاملاً متفاوت است. مسیحیان می‌گویند عیسی(ع) خون داد و فداکاری کرد برای اینکه انسان‌ها را نجات دهد، اما در شفاعت این اعتقاد را نداریم. چون معتقد نیستیم که شفاعت شامل همه شود. زمینه آن باید در خود انسان فراهم شود، لذا آنها معتقدند آن فدیه که توسط عیسی(ع) داده شد، تمام بشریت را پاک کرد، اما فکر ما متفاوت است. علاوه بر این، گستردگی مسئله شفاعت را به عنوان مسئله‌ای که در دنیا اتفاق می‌افتد و به صورت قطعی شامل حال افرادی می‌شود را نیز قبول نداریم.

شفاعت مربوط به عالم آخرت است یعنی هیچ کس نمی‌تواند امروز ادعا کند پاک شده است. تا انسان در زندگی دنیا است، پرونده‌اش باز است و نمی‌تواند ادعا کند چون پاک شدم، برای من انجام هر کاری مباح است. هر لحظه انسان در معرض خطر است و هیچ کس چنان وعده‌ای از شفاعت ندارد که برایش تضمینی وجود داشته باشد تا دست به هر کاری بزند با این اطمینان که از شفاعت برخوردار است. اینها بیشتر امیدهای کاذب و وسوسه‌های شیطانی است که انسان را اغفال می‌کند و برای گمراه شدن او را به شفات امیدوار می‌کند.

امام خمینی در سال 61 نامه‌ای اخلاقی و عرفانی به فرزندشان نوشته‌اند و بخشی از آن در مورد شفاعت است که می‌گویند: «دل بستن به شفاعت اولیاء - علیهم السلام - و تجری در معاصی از خدعه‌های بزرگ شیطانی است. علاوه بر آن، آیاتی در قرآن کریم درباره شفاعت وارد شده است که با توجه به آنها نمی‌توان برای انسان آرامش پیدا شود، خداوند می‌فرماید: مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ الّا بِاذْنِه و می‌فرماید: وَ لا یَشْفَعُونَ الّا لِمَنِ ارْتَضی‌ و امثال آن، که در عین حال که شفاعت ثابت است لکن نصیب چه اشخاصی و چه گروهی و با چه شرایطی و در چه وقت شامل حال می‌شود، امری است که نمی‌توان انسان را مغرور و جری کند. امید به شفاعت داریم، لکن این امید باید ما را به سوی اطاعت حق تعالی کشاند، نه معصیت».

مسیحیان معتقدند که یک مغفرت یا آمرزش قطعی برای بشریت اتفاق افتاد و حتی برای نسل‌های پیش از مسیح و از او تا قیامت همه پاک شدند، اما اعتقاد به شفاعت در مکتب اسلام، هرگز چنین توهمی را نمی‌تواند برای کسی به وجود بیاورد.

شفاعت امام حسین(ع) برای این نیست که شیعیان امام حسین(ع) را جری کند، شفاعت امام حسین(ع) برای آن است که ما در طول زندگی با نزدیک شدن به حضرت و با توجه به راه حضرت خود را به ایشان نزدیک کنیم و کسی که در دنیا در این مسیر قدم برمی‌دارد و آن زندگی را الگوی خود قرار می‌دهد، بازتابش در عالم آخرت نیز استفاده از شفاعت حضرت است. شفاعت لغتی از ماده شفع است و شفع یعنی جفت بودن. دو چیز که کنار هم قرار گیرند جفت می‌شوند. وقتی شفاعت امام را می‌خواهیم، یعنی من گناهکار با امام جفت می‌شویم، اما این چطور است؟ باید یک تناسبی از نظر روحی وجود داشته باشد و ارتباطی بین جان من و روح حضرت وجود داشته باشد که جفت شویم. کسی که از نظر روحی آلوده است، چطور با انسان پاک جفت می‌شود؟

امام خمینی در تقریرات درس فلسفه خود می‌گویند شفاعت از شفع است و شفع به معنای جفت و دوتا شدن است. ولی الله که شفاعت می‌کند، یعنی نور ولایت به نور کسی که به شفاعت نائل می‌شود محلق می‌شود و دوتا می‌گردند و آن نور ولایت عظمای ولی اللهی با این نور عبد مومن جفت و مزدوج شده و او را به طرف خود می‌برد. مادامی که این عبد از خود نوری ندارد چطور شفع و ازدواج النورین به وجود می‌آید؟

امام تصوری که ما از شفاعت داریم را قبول ندارند و می‌گویند شفاعت از شفع است و مراد از شفع، جفت شدن نورین است، لذا باید یک ارتباط اخلاقی با یکی از ائمه(ع) حاصل نمود تا نور ولایت آنها موجب شفاعت شود. لذا باید یک سرمایه و نورانیتی وجود داشته باشد.

گزارش از مرتضی اوحدی

انتهای پیام
captcha