نصرتالله تاجیک، کارشناس مسائل سیاسی و سفیر پیشین ایران در اردن، در گفتوگو با ایکنا، به مناسبت هفته دولت درباره عملکرد دولت در حوزه سیاست خارجی در عرصه منطقهای و بینالمللی گفت: این سؤالی به ظاهر ساده با ابعادی گسترده است. در دولت دوازدهم همان راهبرد دولت یازدهم در حوزه سیاست خارجی تحمیل شد. به این معنا که دولت یازدهم مخروبهای از سیاست خارجی را تحویل گرفت و درست یا غلط، هفت قطعنامه از سوی شورای امنیت علیه ایران تصویب شده بود، مشکلاتی در حوزه حقوق بشر ایجاد شده بود و نهادهای بینالمللی به ایران حساس شده بودند و نسبت به ایران در جامعه جهانی جوسازی شده بود و ما نتوانسته بودیم به میزان کافی بسیج منابع مادی و معنوی داشته باشیم و نگذاریم بهمنی از مشکلات و جوسازیهای جهانی علیه ایران شکل بگیرد.
وی افزود: براین اساس طراحی مجموعه حاکمیتی کشور این بود که این وضعیت خفگی سیاست خارجی را از بین ببرد و با قدرت سخت و نرمی که ایران دارد، جایگاه ایران را در صحنه بینالمللی بهبود بخشد و دولت یازدهم چنین ماموریت و کارکردی داشت. من بارها بیان کردهام که در انتهای دولت دهم سیاست خارجی کشور دچار «گازگرفتگی» شده بود و در حال خفگی بود. لذا یکی از مأموریتهای دولت یازدهم که در دولت دوازدهم هم به دلیل اشتباه برداشت و رویکرد غلط دولت و نیز شعبده بازیهای ترامپ ادامه پیدا کرد، این بود که تصویر نامناسب ساخته شده از ایران را از بین ببرد که با یک سری همکاریهای بینالمللی در نهایت به برجام رسیده بود را ادامه داده و نگذارد برجام به محاق برود و به تاریخ بپیوندد.
تاجیک اظهار کرد: البته ایران در اینجا با یک پارادوکس (تناقض) روبرو بود؛ به این معنا که از یک طرف در منطقهای توسعهنیافته زندگی میکنیم و برخی همسایگان کشور حل مشکلات ایران با جامعه بینالمللی را به ضرر خودشان تلقی میکنند و به رغم فقدان قرائن تاریخی و سیاسی و همچنین عدم تمایل ایران برای ایجاد یک قدرت هژمونیک، به غلط فکر میکنند اگر مشکلات ایران با جامعه بینالمللی حل شود ایران درصدد سلطهگری در منطقه برخواهد آمد.
این کارشناس مسائل بینالمللی بیان کرد: از طرف دیگر در آن زمان دولت آمریکا واقعا به دنبال آن بود که مسائل خود را با ایران حل کند، چون مهمترین مشکل ایران در جامعه بینالمللی مربوط به آمریکاست که ریشه در بیاعتمادی دو طرف به یکدیگر است و هر طرف دلایلی را برای این بیاعتمادی برمیشمرد که به ویژه از سوی ایران شامل مسائلی از جمله سرنگونی دولت ملی مرحوم دکتر مصدق، حمایت از اقدامات سرکوبگرایانه شاه، کمک مستقیم و غیر مستقیم اطلاعاتی و لجستیکی از سوی هم پیمانان منطقه ائی اش به عراق در دوران جنگ تحمیلی و تحریمهاست. متأسفانه آمریکاییها هم به جای اینکه روند سازندهای را نسبت به این حجم از بیاعتمادی ایرانیان پیش بگیرند روند تخریبی را ادامه دادند. تا اینکه دولت ضد جنگ اوباما بر سر کارآمد و میخواست مسائل خود را با ایران حل کند و قرائن نشاندهنده این بود که مذاکرات عمان و در ادامه مذاکرات منتهی به برجام نشان داد ایران هم تمایل دارد این کار را انجام دهد.
سفیر پیشین ایران در اردن ابراز کرد: دراین میان قدرت و اقدامات تخریبی رژیم صهیونیستی و عربستان مانع از این اتفاق شد. این دو رژیم مخالف اصلی حل مشکلات ایران با جامعه جهانی بودند و میخواستند روابط ایران و غرب همچنان منجمد و تخریب شده باقی بماند. در این فضا اوباما جمله بسیار استراتژیکی بیان کرد و گفت «من اگر میتوانستم پیچ و مهره صنعت هستهای ایران را باز کنم و به آمریکا بیاورم این کار را میکردم اما نمیتوانم» تا اینکه مونیز، وزیر انرژی دولت اوباما و یکی از اعضای تیم مذاکره کننده آمریکا، در مصاحبه مهمی با یکی از رسانههای غربی به نوعی معنای این جمله را تشریح کرد و به این مضمون گفت که من پس از مذاکره با آقای صالحی و شنیدن توضیحات او درباره صنعت هستهای ایران، به جان کری گفتم که ایرانیها به آنچه میخواستند رسیدند که همان دانش بومی در حوزه هستهای است و به همین دلیل آنها نمیتوانند پیچ و مهره این صنعت را باز کنند. این نشان میداد که آمریکاییها میخواستند مسائل ومشکلات خود را با ایران حل کنند.
وی تأکید کرد: البته به نظر من مشکل اصلی ایران و آمریکا نه مسائل هستهای بلکه مسئله خاورمیانه است که مزیت نسبی سیاست خارجی ما است و مرکز بحرانهای جهانی و در دوران اوباما رابطه خوبی بین وی و نتانیاهو وجود نداشت! و این فرصتی بود برای ما تا علاوه بر برجام در زمینه مسائل خاورمیانه نیز تفاهماتی با دولت اوباما داشته باشیم تا هم امتیازات و نقاط قوت خود در خاورمیانه را تثبیت کنیم و هم از بهم ریختگی این منطقه که به راحتی میتواند نه تنها زندگی بسیاری از مردم این منطقه را تحت تاثیر قرار دهد آنگونه که الان شده! بلکه باعث آغاز جنگ جهانی نیز بشود جلوگیری کنیم!
وی با تأکید مجدد بر نقش قدرت تخریبی رقبای منطقهای ایران از جمله عربستان به منزله مانع حل مشکلات ایران وآمریکا گفت: عربستان به دلیل ذخیره اندوخته ارزی زیادی که دارد از آن در جهت تخریب در حوزه سیاست خارجی استفاده میکند و در عین حال همه مسائل و اختلافات منطقهای را امنیتی کرده و یک فضای تقابلی ایجاد میکند. در حالی که اختلاف میان دولتها یک امر طبیعی است و نحوه حل اختلاف بسیار مهم است.
تاجیک در تشریح تناقض دوم گفت: در کنار اقدامات تخریبی همسایگان، این ایده که اگر برجام را جلو ببریم مشکلات ما با کشورهای دنیا حل میشود، ایده اثباتنشدهای بود که در عمل هم رخ نداد. به اعتقاد من اینجا بیش از آنکه دولت مقصر باشد مراکز مطالعاتی و علمی ما مقصر هستند. دراین میان رسانه به رغم اینکه حزب نیست، دانشگاه نیست و کار مطالعاتی نمیکند، اما به دلیل اینکه در لبه تحولات است باید مراکز علمی و نخبگانی را متوجه نقص این دیدگاه و نظریه میکرد و بیان میکرد که نمیتوان تنها با برجام مسائل و مشکلات داخلی، منطقهای و بینالمللی را حل کرد. بنابراین چنین تناقضی باعث شد که ایران نتواند وقتی که در قالب برجام در حال حل مشکلات و مسائل خود با غرب است، اختلافات خود را با همسایگانش حل کند.
این کارشناس مسائل بینالمللی اظهار کرد: از سوی دیگر عامل دیگری هم در عدم موفقیت دولت در روابط دوجانبه نقش داشت که قسمت عمده آن به وزارت امور خارجه برمیگردد. وزارت امور خارجه در درجه اول و سایر دستگاههای دخیل در سیاست خارجی باید به این مسئله توجه می کردند که نباید به گونهای عمل کرد که عقبه اسراتژیک همسایگی ما از بین برود. در حالی که اکنون این عقبه استراتژیک از بین رفته و دچار مشکلاتی با همسایگان هستیم. این به معنی آن نیست که ایران مقصر است بلکه به معنی تقصیر و قصور در عرصه نظریهپردازی و اجراست. اما همسایگان نیز به واسطه این دیدگاه که موفقیت و پیروزی ایران را در حوزه سیاست خارجی به ضرر خودشان تلقی میکردند بیشتر مقصرند.
وی با بیان اینکه زمینه این مسئله به تحولات بهار عربی مربوط میشود، گفت: بهار عربی چون متوجه حکومتهای عربی بود، لذا آنها، به ویژه عربستان، خیلی به دنبال آن بودند که بتوانند این تحولات را از سربگذرانند. زیرا اگر این روند به عربستان میرسید تحولات مهمی در منطقه اتفاق میافتاد. به همین دلیل حکام عربی برای اینکه از این توفان عبور کنند اولا شروع به دشمنسازی یا «لولو سازی» کردند تا چسبندگی اجتماعی خود را تقویت کنند و ثانیا با سیاست خارجی ایران در خاورمیانه درگیر شدند. چرا که همانگونه که عرض شد به دلایل عدیده ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی و مخصوصا سرمایهگذاریهای مادی و معنوی ما در این منطقه سیاست خاورمیانهای ایران مزیت نسبی سیاست خارجی آن است و اگر میتوانستند ایران را در این حوزه زمینگیر کنند قطعا توفیقات زیادی به دست میآوردند که خوشبختانه در سوریه، عراق، لبنان نتوانستند به جایی برسند و در یمن نیز بیش از پنجسال است که گرفتار شدند و به نوعی سیاست خاورمیانهای آنها به گل نشست و زمینگیر شدند.
تاجیک افزود: اما حضور یکباره و غیر مترقبه فردی مانند ترامپ در سمت ریاست جمهوری آمریکا و سرمایهگذاریهای عربستان و امارات در اردوگاه ترامپ برای رسیدن او به قدرت، خیلی به ضرر سیاست خارجی کشورمان تمام شد و تبعات داخلی هم پیدا کرد. سیاست خارجی برآیند دو مؤلفه تعاملات خارجی و تنظیمات سیاست خارجی است که اولی در دولت دهم منجمد شده بود و دومی هم نیازمند انسجام، نظریهپردازی، فعالیت سازمانهای دخیل در سیاست خارجی، یارگیری و اجماع سازی و بسیاری عوامل دیگر است. این مجموعه تحولات باعث شد دولت دوازدهم با حجم زیادی از مسائل مختلف منطقهای و بینالمللی مواجه شود و نتواند نظریهپردازی، یارگیری و اجماعسازی کند و برجام تمام توان دولت را گرفت.
سفیر پیشین ایران در اردن بیان کرد: به ویژه پس از آنکه ترامپ همه چیز را به همریخت، که من اسم کار او را شعبدهبازی ترامپ میگذارم، که البته خودش در این کاری که کرد مانده و امروز اینکه آمریکا نمیتواند مکانیسم ماشه یا برگشت سریع تحریمها را فعال کند نشان میدهد ترامپ راه غلطی رفته و فریب نتانیاهو، بن سلمان، بن زاید و مجموعه گروههای ایرانی مخالف جمهوری اسلامی را خورد. به عبارتی ترامپ ظرفیت سیاسی، فرهنگی و تاریخی ایران را نشناخت، اهمیت موقعیت ژئوپلیتیکی ایران را درک نکرد و نمیداند ایران قدرت بازیگری بالایی به لحظ نرم و سخت دارد و زمانی متوجه این قدرت شد که پهپاد جاسوسی آمریکا توسط ایران ساقط شد.
وی ابراز کرد: سیاست خارجی از امور حاکمیتی است که نتیجه تعامل دستگاهها و نهادهای متعدد است و دولت و وزارت امور خارجه مجری آن است و لذا برای ارزیابی منصفانه عملکرد دولت در این حوزه باید نحوه اجرای طراحیها و سناریوسازیهای انجام گرفته توسط مجموعههای کلانتر مانند شورای عالی امنیت ملی را مورد بررسی و قضاوت قرار داد. در واقع با در نظر گرفتن حاکمیت رویکردهای بخشی و جزیرهای و ضعف کار تشکیلاتی مجموعه نهادها در کنار هم و همه مشکلات داخلی و خارجی کشور، دولت در حوزه سیاست خارجی نمره خوبی میگیرد. انشالله اینها به تجربهای برای دولت بعدی تبدیل شود و به صورت «نقطه سر خط» عمل نکند. یکی از مصائب فقدان احزاب قوی در کشور این است که هر یک از دولتها میخواهند چرخ را از همان اول اختراع کنند و به عبارت دیگر «نقطه سر خطی رفتار میکنند.
تاجیک درباره ارزیابی خود از نقد وارده به دولت مبنی بر مربوط کردن اقتصاد کشور با سیاست خارجی و مجموعه تحولات خارجی مرتبط با ایران گفت: به اعتقاد من بیش از آنکه دولت در این باره مشکل داشته باشد این اقتصاد سیاسی ماست که مشکل دارد. در ضرورت ارتباط اقتصاد با سیاست خارجی کشورها در این دوران دیگر خیلی نیاز به ادله آوردن نیست، بلکه مسئله ایران این است که از یک طرف اقتصادش به دلیل فروش نفت و مشتقاتش و حتی فراتر فروش انرژی بینالمللی شده است ولی از طرف دیگر نه تنها با هنجارهای بینالمللی مشکل داریم بلکه میخواهیم تنظیمات این هنجارها را هم یا بههم بزنیم و یا خودمان انجام دهیم! نمیخواهم بگویم اینکار غلط است و یا نحوه اجرای آن غلط و یا درست است بلکه فقط طرح موضوع میکنم و اثرات آن را اشاره میکنم.
تاجیک اظهار کرد: البته در ابتدا باید حدود قدرت و نقش دولت در ایران را فهمید. امروز اقتدار دولت در ایران نه به معنای دولت دوازدهم بلکه دولت به معنای اعم از بین رفته است. ضمنا از اقتدار نباید برداشت امنیتی و انتظامی و پلیسی داشت بلکه یک موضوع نرمافزارانه است و زیر بنایش محبوبیت و مقبولیت است که باعث ایجاد اعتماد مردم به کارآیی دولت میشود. اگر چه به نظر من دولت دوازدهم روند خود تخریبی و حتی خودزنی داشته و زمینه را برای مخالفان خود فراهم کرده که پا را از نقد منصفانه که حق آنها و همه است فراتر گذاشته و به وادی پوست خربزه انداختن زیر پای دولت و حتی در بعضی مواقع حکومت وارد شوند؛ مانند ماجرای سال 1396 که از مشهد آغاز شد که نه تنها در اوضاع داخلی بلکه در سیاست خارجی کشور نقش تخریبی ایفا کرد!
وی افزود: زمانی که من در حدود بیش از سی سال پیش استاندار بودم میزان اختیارات آن زمان با استاندار الان اصلا قابل مقایسه نیست و این به خاطر آن است که قدرت خیلی پخش شده، نهادهای غیر ضروری نه تنها ایفای نقش بلکه در کارهای یکدیگر دخالت میکنند که چندان مطلوب نیست و از طرفی مسائل بیشتر شخصی است تا سازمانی. اینها از مصائب یک دولت است که از اقتدار آن می کاهد.
وی یادآور شد: اینکه مشکل را بیشتر در اقتصاد سیاسی می دانم به این خاطر است که اولا به نقش بخش خصوصی در اقتصاد کشور توجه نمیشود و این بخش به دلایلی که از حوصله این بحث خارج است نحیف مانده و به آن اعتماد نمیشود و ثانیا اقتصاد خانوار به نفت وصل است و این اتفاق بسیار بدی است زیرا در این صورت نه تنها کشوری با یک اقتصاد تک محصولی هستیم بلکه فروش این محصول به جای سرمایهگذاری در فعالیتهای زیرساختی به سفره مردم وصل شده است. به عبارتی به جای اینکه نقش نفت در اقتصاد سیاسی و تأثیر درآمدهای نفتی در بودجه به تدریج کاهش پیدا کند، بالعکس افزایش یافته است. با این وضعیت به طور طبیعی سیاست خارجی نقش مؤثری در اقتصاد خواهد داشت. حال اگر کشور اقتصاد درونزا و تولیدمحور داشت و فروش نفت منجر به سرمایهگذاری داخلی و خارجی، نه واردات کالا، میشد چنین وضعیتی ایجاد نمیشد و لذا هر دولتی که بر سر کار بیاید تا زمانی که چنین مشکلی وجود دارد، اقتصاد به نفت و سیاست خارجی گره میخورد.
این کارشناس مسائل بینالمللی بیان کرد: البته اگر در این وضعیت روابط معقولی با کشورهای جهان داشته باشیم و از این طریق تعاملات خارجی را در جهت کسب منافع حداکثری شکل دهیم میتوان گفت اقتصاد پویا و فعالی خواهیم داشت که هم میتوانیم نقش مفید و سازندهای در اقتصاد منطقه و جهانی کسب و ایفا کنیم و هم ضریب تأمین امنیت خود را نرمافزارانه از طریق مشارکت اقتصادی و تقسیم منافع از طریق مشارکت اقتصادی را با شرکتهای بزرگ منطقهای و بینالمللی بالا ببریم! بنابراین اینکه برخی براساس تئوری توطئه معتقدند دولت میخواهد اقتصاد را در گروی سیاست خارجی قرار دهد، قبول ندارم و معتقدم نقد باید منصفانه و برمبنای یکسری دادههای درست، علمی و مستند باشد نه صرفا با نیتخوانی انجام شود. البته در اینکه دولت دچار فقر و فقدان تئوری منسجم اقتصادی و اقدامات متضاد و غیر منسجم در این زمینه شده شکی نیست که در سال پایانی نیز اوضاع کرونایی داخلی و بین المللی بر وخامت اوضاع افزوده ولی تا اقتصاد سیاسی کشور حل نشود اقدامات دولت نیز خیلی نافع نخواهد بود.
تاجیک اظهار کرد: به اعتقاد من مشکلات ما در این زمینه ساختاری است و هر رئیس جمهور و دولتی سر کار بیاید همین مشکلات را داشته و دیگران نیز با وی همان مشکلات را دارند! زیرا به دلیل همان مسئله پخش قدرت دست دولت چندان باز نیست و نهادهای غیر دولتی قدرتمند و خصولتیها نقش مؤثری در اقتصاد کشور دارند. اما به هر حال دولت باید اقتدار لازم را داشته باشد و یک تیم نظریهپرداز و اجرایی قوی در کنارش باشد تا بتواند در قبال تحولات به خوبی سناریوسازی کند. دولت در زمان دفاع مقدس با معضلات بزرگتر و بیشتری مواجه بود در عین حال که کشور درگیر جنگ بود و نفت فروش نمیرفت و قیمت نفت هم پایین بود اما با یک تیم مدیریتی قوی، همدلی و پرکاری مسئولان و اندک بودن میزان فساد، کشور توانست در آن مقطع به خوبی از آن مصائب عبور کند.
وی اظهار کرد: اما در وضعیت فعلی باید فکر اساسی درخصوص تغییر برخی از ساختارها در سطح سیاست، جامعه و حکومت کرد تا از این شرایط بیرون بیاییم. کشور نمیتواند به طور دائم در بحران و فشار اداره شود و به طور تدریجی با افزایش فشارها نیروی انسانی مستهلک میشود و بعضا افرادی بر سر کار میآیند که به معضلات و مشکلات دامن میزنند. ولی راه برونرفت از این وضعیت اعتماد به سازمانهای مردم نهاد در جامعه اعم از سیاسی و اجتماعی مانند احزاب و سمنها و نیز در بخش اقتصاد آوردن بخش خصوصی واقعی به صورت عملی و نه حرف و شعار به میدان است که بیش از این اقتصاد ملی کوچک نشود! انشاالله!
گفتوگو از مهدی مخبری
انتهای پیام