به گزارش ایکنا؛ دومین نشست تخصصی واکاوی عملکرد دانشکدههای الهیات و معارف اسلامی در ایران، امروز، ۲۵ شهریورماه، به صورت مجازی برگزار شد و محمدحسین بیات، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، در این نشست با موضوع «راهکارهای ارتقای دانشکدههای الهیات و معارف اسلامی در آینده» به ایراد سخن پرداخت که در ادامه متن آن را میخوانید؛
در تعدادی از آیات قرآن خداوند الگوهایی را معرفی کرده است؛ برای نمونه در مورد حضرت ابراهیم(ع) فرمود: «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ». همچنین در مورد تمامی انبیاء(ع) فرمود: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» تا اینکه به بالاترین اسوه بشریت یعنی حضرت رسول(ص) میرسد و میفرماید: «لَقَد كانَ لَكُم في رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ». حضرت امیر(ع) نیز در نهجالبلاغه فرمود: «فَتَأَسَّ بِنَبِيِّكَ الْأَطْيَبِ الْأَطْهَرِ فَإِنَّ فِيهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّى وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّى». در بخش دیگری هم میفرماید خداوند با مبعوث کردن پیامبر(ص) منت بزرگی بر ما نهاد که ایشان را برای ما الگویی قرار داد؛ بنابراین توجه به اسوههای نیکو از اهمیت بالایی برخوردار است.
در این بحث به بزرگان حوزههای علمیه شیعه در قم و نجف و عملکرد این حوزهها اشاره میکنم که همواره دانشمندان بسیار بزرگی را تربیت کرده و شاهد این بودهایم که از زمان شیخ کلینی تا امام خمینی(ه) هزاران دانشمند مطرح از حوزههای علمیه برخاستهاند. حال آنکه در فضای دانشگاهی شاهد این رویشها نبودهایم؛ برای نمونه یکی از افرادی که اساسنامه شیعه را در فرهنگ و تمدن شیعه نگاشت و چندین جلد کتاب هم به رشته تحریر درآورد، شیخ طوسی بود.
برخی از عناوین کتب ایشان 10 جلد است که میتوان به تهذیب اشاره کرد و در مباحث کلامی، تفسیری و فقهی نیز مسئله به همین صورت است و ایشان کتاب مبسوط را در هشت جلد نگاشته است. بنابراین ایشان در تمام علوم یک الگو محسوب میشود. شیخ طوسی چندین سال شاگرد سیدمرتضی بود و قبل از ایشان نیز شیخ کلینی و شیخ صدوق بودهاند؛ نمونه دیگر ملاصالح مازندرانی است که در فقر و فلاکت زندگی میکرد و در وضعیتی بود که حتی کاغذی برای نگارش یادداشتهای درسی نداشت. توان تهیه لباس مناسب را هم نداشت و در درس مرحوم محمدتقی مجلسی تحصیل میکرد. روزی استاد از احوال شاگرد آگاه شد و مشکلاتش را نیز حل کرد و دختر خود را نیز به تزویج وی درآورد و ملاصالح مازندرانی در ادامه استاد مرحوم محمدباقر مجلسی هم شد.
از دیگر افرادی که در مسائل علمی الگو محسوب میشود، میرزاحسن، معروف به صاحب جواهر است که هیچ فقیهی بینیاز از مراجعه به کتب وی نیست. شیخ مرتضی انصاری نیز شاگرد مرحوم صاحب جواهر بود و وقتی استاد داشت از دنیا میرفت قصد داشت مرجع جایگزین خود را انتخاب کند که در این هنگام شیخ انصاری برای اینکه خود را از جایگاه مرجعیت دور کند، از منزلی که صاحب جوار در آن حضور داشت بیرون رفت و در حرم حضرت امیر(ع) حاضر شد. سپس شاگردان صاحبجواهر به دنبال شیخ انصاری فرستاد و او را به عنوان اعلم پس از خود معرفی کرد. این در حالی که دو فرزند ایشان نیز در جایگاه رفیع علمی قرار داشتند، اما صاحب جواهر شاگرد خود را ترجیح داد. بنابراین روابط استاد و شاگردی به این نحو بوده است.
در نتیجه میبینیم که در حوزههای علمیه صدها علامه طباطبایی و شهیدصدر پرورش یافتهاند، اما باید این سؤال را از خود بپرسیم که چه شد که نتوانستیم در دانشگاه یک نفر در حد این بزرگان تربیت کنیم؟ این مسئله درخور دقت نظر است و باید کشف علمی داشته باشیم. معلول برای ما مشخص است، اما علت روشن نیست. در رشته علوم قرآن و حدیث نهتنها فارغالتحصیلان موفق نداشتهایم بلکه برخیها در صدد رد قرآن برآمدهاند و میگوید قرآن معجره نیست.
حال آنکه خداوند در سوره عنکبوت فرمود: «بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ» که بیان میکند قرآن معجزه الهی است. صاحب «التحریر و التنویر» معتقد است که قرآن نهتنها یک معجزه است، بلکه هر آیه آن معجزهای است، بعد فارغالتحصیل رشته علوم قرآن و حدیث معجزه بودن آن را رد میکند یا مثلاً میگویند قرآن به زبان عرفی و بدون قید نازل شده است. برخیها هم میگویند قرآن آیات متشابه ندارد. یک عده هم میگویند قرآن دارای تأویل نیست.
بنابراین فارغالتحصیلان دانشگاهی همانند حوزویان نیستند. کسانی که مدافع قرآن هستند آیا اهل اشکالتراشیاند؟ نهتنها حضور این استادان در دانشگاه مفید نیست، بلکه عدم وجودشان از وجودشان مفیدتر است. از طرفی دانشجو قوه استدلال ندارد و فکر میکند که اینها راست میگویند که این مصیبت است. قرآن در آیه 44 سوره نحل فرمود: «وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»، این یعنی قرآن مبین میخواهد و مبین آن نیز خود پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) هستند که این اهل بیت(ع) نفس پیامبرند. برخی میخواهند اشکال وارد کنند که جزئیات مسائل در قرآن نیامده است، حال آنکه تبیین این جزئیات بر عهده پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است؛ برای نمونه نماز شش هزار فروع دارد، اما در قرآن نیامده است.
اما برای اصلاح وضعیت موجود پیشنهاداتی دارم. پیشنهاد اول این است که ترتیبی اتخاذ شود که دانشجو و استاد روابطشان محترمانه باشد. یعنی بر اساس مدرک و نمره نباید این رابطه شکل بگیرد. ارتباط اساتید حوزوی به مراتب بهتر است و شما اگر نوشتههای استاد مطهری برای علامه طباطبایی و یا نوشتههای آیتالله جوادیآملی برای علامه را بخوانید، متوجه میشوید که چه رابطه محترمانهای بین آنها وجود داشته است.
پیشنهاد دوم من این است که ارزشیابی اساتید از طریق نمره دادن دانشجو نباشد. طبیعتاً دانشجویی که نمره نمیگیرد، در ارزشیابی هم نمره پایینی به استاد میدهد. مواردی داشتهایم که دانشجو به استاد گفته به من نمره بدهید تا در ارزشیابی به شما نمره بدهم. بنابراین این روند ارزشیابی اهمیتی ندارد و آسیب بزرگی برای تعلیم و تربیت ما محسوب میشود. این روند موجب میشود استادی که سواد کمتری دارد بتواند با اخلاق خوب و ... دیگران را جذب کند و او استاد نمونه شود، حال آنکه یک استاد عالم از این چرخه ممکن است خارج شود؛ لذا دانشگاه باید از طریق صحیح اقدام به شناسایی استاد کند.
پیشنهاد سوم نیز ناظر به برخی دروس این رشته است. در رشته الهیات برخی از دروس زائد هستند و عمق ندارند. به ویژه در رشته فقه و فلسفه که این دروس وقتگیر هستند، باید اساتید عالم حاضر شوند و به تدریس عمیق بپردازند. همچنین باید روند آموزشی به سمتی برود که دیگر مسئله حضور و غیاب در کلاس درس از بین برود. میرزاحسن شیرازی قبل از عزیمت به نجف، هر روز دو فرسخ پیاده میرفت تا به روستای استادش برسد. بنابراین آن زمان اصلاً مسئله نمره دادن و مدرک نبوده است. متأسفانه در دانشگاه تمام اساتید هنرشان این است که حرف علامه طباطبایی را بفهمند که در آخر همان را هم نمیتوانند بفهمند.
گزارش از مرتضی اوحدی
انتهای پیام