به گزارش ایکنا، در این شماره از دوفصلنامه «پژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن»، مقالاتی با عناوین «بازخوانی معنای «تَحَسُّس» و «تَجَسُّس» در قرآن کریم»، «بازشناسی معنای «امت واحده» با تأکید بر آیه «وَ لَو شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا یَزالُونَ مُختَلِفین» (هود/۱۱۸)»، «بازکاوی آرایه «جدّ هزلوار» و نقش شناخت آن در تفسیر قرآن»، «تأملی در ماهیت وحی و زبان قرآن از دیدگاه ابنسینا»، «حجیت مفاد فرازهای مستقل قرآن؛ رهیافتها و زمینهها (مطالعه موردی، آیه 189 بقره)»، «سکنا یا اُنس گرفتن مردان به زنان در قرآن و حدیث با رویکرد ریشهشناسی»، «شناخت رویکردهای تأویل قرآن در نهجالبلاغه با تأکید بر شرح ابن ابی الحدید»، «ظرفیتهای مغفول احادیث اهلبیت علیهمالسلام در تفسیر قرآن کریم»، «قرائت و تفسیر قرآن در کلام امام صادق علیهالسلام»، «معناشناسی تطبیقی واژه «تفسیر» در زبانهای عبری، سریانی و عربی با تکیه بر قرآن و عهدین»، «مفهومشناسی جهاد کبیر در قرآن کریم و تبیین عرصههای آن» و «مقایسه «تشویق و تهدید» های قرآن و بایبل در طرح آموزه زندگی پس از مرگ» منتشر شده است.
در چکیده مقاله «بازخوانی معنای «تَحَسُّس» و «تَجَسُّس» در قرآن کریم» می÷خوانیم: برخی دو واژه «تَحَسُّس» و «تَجَسُّس» را مترادف دانسته و به یک معنا ترجمه نمودهاند. واژه «تَحَسُّس» در قرآن کریم بهصورت امر «یَا بَنِیَّ اذهَبُوا فَتَحَسَّسُوا» (یوسف/87) و کلمه «تَجَسُّس» بهصورت نهی «وَلَا تجَسَّسُوا» (حجرات/11) به کار رفته است. وجود ترادف در قرآن کریم موضوعی است که بر سر آن اختلاف نظر هست و همین مسئله پژوهش پیرامون این دو واژه را موجه مینماید. بررسی معناشناختی این دو کلمه، کارکرد «تَحَسُّس» و «تَجَسُّس» را ترسیم مینماید و همین کارکرد علت بیان فعل «تَحَسُّس» به صیغه امر و فعل «تَجَسُّس» به صیغه نهی در قرآن کریم است. در «تَحَسُّس»، انسان از خبری که قصد پیگیری آن را دارد، اطلاعاتی کلی دارد؛ اما او به جستجوی خود ادامه میدهد تا از طریق حسی نیز نسبت به اطلاعات خویش اطمینان حاصل کرده و شادمان گردد؛ اما در «تَجَسُّس» چیزی از خبر نمیداند و از راه غیر حسی که همان ظن و گمان است جستجو میکند تا اخباری کسب و از این راه زمینه برخی مفاسد اخلاقی را فراهم نماید.
نویسنده مقاله «بازکاوی آرایه «جدّ هزلوار» و نقش شناخت آن در تفسیر قرآن» در طلیعه نوشتار خود آورده است فن «الهزل الذی یراد به الجدّ» یا «جدّ هزلوار»، یکی از آرایههای دانش بدیع است که هرچند بلاغتپژوهان سنتی زبان عربی گواههای گوناگونی برای این شیوه ادبی برشمردهاند، ولی به نمونههای قرآنی این آرایه نپرداختهاند. از آنجا که برخی تفسیرپژوهان، شناخت آرایههای بدیع را در فرآیند تفسیر کارساز ندانسته و تنها در زیباییشناسی متن کارا دیدهاند، این نوشتار برای نخستین بار در کاوشهای تفسیری- زبانی، افزون بر یافتن نمونههای نغز و برجسته از این شیوه ادبی در قرآن، در پی پاسخ بدین پرسش است که شناخت این آرایه، چه کارکردهایی در تفسیر قرآن دارد؟ برای پاسخ بدین مسئله، این پژوهش به روش توصیفی و تحلیلی، با بازبینی تلاش ادبپژوهان و با یاری از دستاوردهای برخی زبانشناسان معاصر، در پی بازکاوی سازوکار این صنعت ادبی رفته است تا با فرآیندشناسی این آرایه، کارایی شناخت این شیوه را در تفسیر روشن سازد. با برآیند کاوش در سازوکار این آرایه، به دست میآید که مفسر آشنا با فرآیند شگرد ادبی جدّ هزلوار، به مدلول ظاهری آیات بسنده نکرده و در پی دریافت پیام جدی سخن میرود؛ و افزون بر این، پردهبرداری از انگیزه گزینش واژگان جایگزین، هویداسازی نقش عاطفی «مشبه به» و پیشآوری تفسیری پیوسته نیز پیامد شناخت عملکرد این فن ادبی است.
در طلیعه نوشتار «تأملی در ماهیت وحی و زبان قرآن از دیدگاه ابنسینا» می÷خوانیم وحی، القای خفی امر عقلی است در بیداری بهتوسط فرشته وحی یا همان عقل فعال بر لوح قلب نبی. پیامبر چون در قوای سهگانه نظری و عملی و متخیله به حد اعجاز و سرآمدی برسد به مقام دریافت وحی نائل میشود. آنچه پیامبر در مقام باطن و عقل و از عالم غیب دریافت میکند بهواسطه قوه تخیل و بدون هیچ مزاحمتی در حس مشترک و احساس او بهصورت مسموع و متمثل ظاهر میشود. ابنسینا قائل به زبان رمز و اشاره و غلو در تأویل آیات قرآنی است و در باب صفات تشبیهی حقتعالی قائل به زبان اشتراک معنوی و تشکیک است و درباره صور اخروی و نعم اهل بهشت زبان قرآن را مجاز گویی و استعاره در لفظ میداند که ملاصدرا بهسختی با آن مخالفت کرده است.
در چکیده مقاله «سکنا یا اُنس گرفتن مردان به زنان در قرآن و حدیث با رویکرد ریشهشناسی» آمده است سکنا یا انس گرفتن مردان به زنان در قرآن کریم و احادیث بارها گوشزد شده است، ولی فهم این آموزه، نهتنها امروز که در سدههای متقدم نیز با ابهاماتی نزد مفسران و شارحان حدیث روبهرو بوده است. امروز هم برای مخاطبان حاضر این پرسش در میان است که در این نصوص سخن از چه نوع نسبتی میان مردان با زنان است و محتوای این نصوص تا چه اندازه به استوارسازی مبانی خانواده و تا چه اندازه به لذتجویی مردان مربوط میشود و چرا گرانیگاه این نسبت زنان است. در مقاله حاضر کوشش شده است تا با ریشهشناسی و استفاده از روشهای زبانشناسی تاریخی به تحلیل آیات و احادیث مربوط پرداخته شود و در موارد نیاز از مطالعات تطبیقی متون ادیان نیز استفاده شده است. بهعنوان دستاورد پژوهش میتوان گفت آموزه قرآنی سکنا، کاملاً ناظر به استوارسازی مبانی خانواده است و آموزه انس در احادیث، یا برآمده از آن است که ماده قرآنی «س ک ن» به ماده «ا ن س» نقل به معنا شده و تحولات اجتماعی به موازات تحولات زبانی مسیر این آموزه را تغییر داده است؛ یا به موازات آموزه قرآنی سکنا، نسبت انس میان مرد و زن بهعنوان یک آموزه دیرین در ادیان ابراهیمی و نه تفسیر سکنا، در روایات اسلامی مطرح گشته است.
انتهای پیام