کد خبر: 3942151
تاریخ انتشار : ۳۰ آذر ۱۳۹۹ - ۱۶:۰۴
یادداشت وارده/

روایت روشنگری‌های حضرت زینب(س) در تاریخ

حضرت زینب کبری(س) در سرزمین شام صحنه‌های زیبای بسیاری در افشاگری خاندان اموی و ابلاغ پیام کربلا به مردم شام، سخنرانی شجاعانه در مجلس یزید و ... خلق کرد و خطبه آن بانوی بزرگ اسلام در مجلس یزید، مشهورتر از آن است که نیازی به بازگویی داشته باشد.

محمدجواد گودینی

محمدجواد گودینی، نویسنده، پژوهشگر و استاد حوزه و دانشگاه، یادداشتی به مناسبت سالروز ولادت حضرت زینب کبری(س) در اختیار ایکنا قرار داده است. وی در این مطلب به تشریح زندگی و زمانه حضرت زینب،  افشاگری علیه خاندان اموی و ابلاغ پیام کربلا به مردم پرداخته است. متن این یادداشت در ادامه می‌آید:

زینب کبری(س) سومین فرزند امام علی بن ابیطالب(ع) و حضرت صدیقه(س) به شمار می‌رود که به تاریخ پنجم جمادی الأولی سال پنجم هجری در مدینه دیده به جهان گشود.[1] پدرش امیرمؤمنان و وصی پیامبر گرامی اسلام(ص) و مادرش فاطمه زهرا سرور بانوان جهانیان است.[2]

وی در دامان عصمت و پاکیزگی بالیده و در خانه وحی و در کنار اهل بیت طاهرین(ع)، تربیت و به صفات برجسته انسانی و کمالات معنوی و ملکوتی آراسته شد و در خانه امیر مومنان(ع) از چشمه‌سار نبوت و ولایت برخوردار گردید.[3]

در دوران کودکی، زینب دخت گرانمایه امیر مومنان و حضرت فاطمه زهرا(س) که مراتب بزرگی، کمالات انسانی و فضیلت‌های اخلاقی را نزد پدر و مادرش[4] آموخته بود، انس فراوانی با برادر بزرگترش حضرت حسین بن علی(ع) داشت و در بسیاری از زمان‌ها همراه و در کنار او بود و هر زمان که حسین(ع) از او دور می‌شد، گریان می‌گردید.[5]

از مشهورترین القاب بانوی سترگ و والا مقام جهان اسلام حضرت زینب کبری(س)، می توان به القاب ذیل اشاره جست:

صدیقه صغری، عقیلة[6] بنی هاشم [بانوی خردمند و برخوردار از خرد در میان خاندان هاشمی]، عالمه غیر معلمه [بانوی دانای بدون استاد]، فاضله و ... حضرت زینب کبری(س) پنج سال محضر جد بزرگوارش رسول خدا(ص) را درک نمود و هنگامی که تنها کودکی خردسال بود و پنج بهار از عمرش گذشته بود، به داغی بزرگ مبتلا گردید و جدش خاتم پیامبران(ص) وفات کرد.[7]

حکایت بیماری پیامبر اکرم(ص) و در ادامه رحلت خاتم پیامبران(ص) رویدادی دردناک و محنت آور برای همه مسلمانان بویژه افراد خانواده پیامبر(ص) بوده است. در این راستا «أنس بن مالک» چنین روایت کرده است: هنگامی که پیامبر اسلام(ص) در بستر بیماری قرار گرفت و بیماری آن حضرت(ص) سنگین شد، فاطمه زهرا(س)، پدرش رسول خدا(ص) را به آغوش گرفت و فرمود: وای بر مصیبت و اندوه پدرم. آنگاه چنین می فرمود: یا أبَتَاهُ مِن رَبِّه مَا أدنَاه/ یا أبَتَاه الی جِبریل نَنعَاه/ یا أبَتَاه جَنَّاتُ الفِردَوسِ مَأواه/ یا أبَتَاه أجَابَ رَبّاً دَعَاه[8]؛ ای وای پدرم(ص) که چقدر به پروردگارش نزدیک است. ای پدرم [وای بر این مصیبت سترگ و طاقت فرسا] ما خبر وفات پدرم را به جبریل عرضه می‌کنیم [و او را از این واقعه دردناک باخبر ساخته و به او تسلیت می‌گوییم]. [و اکنون که زمان مفارقت از اوست، چقدر بر من گران است] پدرم؛ بهشت موعود جایگاه اوست. پدرم، دعوت پروردگار را اجابت گفته است»

بدین ترتیب دوران جدیدی در زندگانی زینب کبری(س) آغاز شد و در ادامه، به داغ مادرش حضرت صدیقه ی کبری(س) نیز مبتلا و دوران پرمحنت و رنج در حیات زینب کبری(س) که هنوز به سن شش سالگی نرسیده است، آغاز شد.[9]

دخت گرانقدر امیر مؤمنان(ع) همواره در کنار پدرش(ع) و برادرانش(ع) و خواهر کوچکترش، أم کلثوم روزگار می‌گذراند و از نزدیک شاهد سختی‌های دوران و مشکلات پدر گرامی‌اش امام العارفین(ع) بوده و در عین حال از محضر پرفیض آن یگانه روزگار(ع) یعنی دروازه علم و دانش پیامبر جهانیان(ص) بهره‌برداری می‌کرد و از دریای دانش پدر گرانقدرش(ص) استفاده کرده و از انوار دانش و مکارم اخلاقی آن ذوات قدسی(ع) اقتباس می‌کرد.

زمانی‌که زینب کبری(س) به سن ازدواج رسید و دوران پررنج کودکی را پشت سر نهاد، پدرش امیر مومنان(ع) با موافقت زینب کبری(س) کسی را به همسری دخت فاضله‌اش برگزید که مردی شایسته و برخوردار از اصالت خانوادگی بود. او عبدالله بن جعفر برادر زاده امام علی بن أبی طالب(ع) بوده که پدرش جعفر بن أبی طالب از سابقان در اسلام و سرپرست مسلمانان در هجرت به سرزمین حبشه بوده است. جعفر برادر بزرگتر امیر مومنان(ع) و از شهدای بزرگواری است که در سرزمین موته با شجاعت پیکار کرد و پس از آنکه دو دستش قطع گردید، به فیض شهادت نائل آمد.[10]

مادر عبد الله نیز بانویی گرانقدر و از سابقات در اسلام است. نام او، أسماء بنت عمیس بوده و به همراه جعفر عازم سرزمین حبشه شد و پس از بازگشت به مدینه، همواره در خدمت حضرت زهرا(س) بوده و از نزدیکان آن بانوی اسلام(س) محسوب می‌گردید. پس از شهادت همسرش جعفر، با ابوبکر ازدواج نمود و پسرش محمد فرزند ابوبکر متولد گردید. پس از وفات ابوبکر نیز به همسری امیر مومنان(ع) درآمد و پسرش محمد بن أبی بکر در دامان پرمهر امیر مومنان(ع) بزرگ شد و به سن رشد رسید.

روایت روشنگری‌های حضرت زینب(س) در تاریخ

بدین ترتیب عبدالله بن جعفر که در چنین خاندان برجسته‌ای رشد نمود، با زینب دخت امیر مومنان ازدواج کرد. عبد الله مردی بخشنده و برخوردار از صفت جود و کرم بود و این ویژگی وی زبانزد خاص و عام شد.[11]

زینب کبری(س) بانوی دانشمند و برخوردار از صفات و ویژگی‌های آراسته و کمالات والای اخلاقی بوده است؛ صفاتی همچون عبادت و بندگی خداوند سبحان، علم و دانش، زهد و بی‌آلایشی، بردباری، شکیبایی و استقامت در برابر سخت ترین حوادث و دردناک‌ترین مصیبت‌ها، برترین حجاب و بالاترین مراتب عفاف و پاکدامنی، سخنوری و فصاحت، شجاعت و دلاوری و ...

زینب دخت امیر مومنان(ع)، پس از دوران خلافت پدرش امام علی(ع)، همراه با دیگر افراد خاندان وحی رهسپار کوفه گردید و تا زمانی که مولای متقیان(ع) در کوفه می‌زیست و این شهر را به عنوان پایتخت دولت علوی برگزید (یعنی تا زمان شهادت امام«ع» در ماه رمضان سال 40 هجری)، همواره در کنار پدر گرانقدرش(ع) بود. حضرت زینب کبری(ع) که بانویی دانشمند به شمار می‌رفت، در دوران اقامتش در کوفه، در خانه‌اش مجلسی برگزار می‌کرد و برای زنان شهر کوفه آیات کلام وحی را تفسیر کرده و معانی قرآن کریم را تبیین می‌فرمود.[12]

زینب کبری(س) در عبادت و بندگی خدا وقت بسیاری را صرف می‌کرد و تهجد و راز و نیاز با معبود، در سراسر عمر شریفش ترک نگردید؛ حتی شب یازدهم محرم سال 60 هجری با وجود سختی ها و مصیبت های فراوان، عقیله ی بنی هاشم نماز شب را به جای آورد و از امام زین العابدین(ع) روایت است که عمه ام آن شب، نماز شب را نشسته می خواند.[13]

زمانی که امام حسین(ع) با هدف احیای ارزش‌های دینی، رویارویی با بدعت، مبارزه با طغیان‌گرا و بیدادگران آل امیه نهضت خویش را آغاز کرد و در ادامه از مدینه به مکه و از مکه رهسپار عراق شد، زینب کبری(س) با وجود خطرات احتمالی که این کاروان را در بر داشت، همراه با برادرش حسین بن علی(ع) عازم شد و زمانی که امام حسین بن علی(ع) در میان انبوه دشمنان گرفتار آمد و از هر سو در احاطه دشمنان قرار گرفت، حضرت زینب کبری(س) شاهد این صحنه‌های دردناک و دلخراش روز عاشورا و شهادت برادر گرانقدرش امام حسین بن علی(ع) بود و چنین فرمود: امروزم جدم رسول خدا(ص)، مادرم زهرا(س)، پدرم علی(ع) و برادرم حسن(ع) از دنیا رفتند [و این مصیبت آن چنان سنگین است که اندوه های گذشته ام دوباره زنده گردید و برایم تازه شد].

زینب کبری(س) به همراه دیگر زنان و کودکان همراه با سالار شهیدان(ع)، اسیر شد و به همراه امام زین العابدین(ع) اسرا را راهبری و کمک می‌کرد و می‌کوشید از میزان آلام و رنج آنان بکاهد.

زینب کبری(ع) به همراه دیگر اسیران وارد کوفه شد و در این شهر که زمانی نه چندان دور در آن می‌زیسته و برای زنان این شهر قرآن را تفسیر می‌کرده است، خطبه ای ایراد فرمود که از بلاغت و قدرت تاثیر گذاری شگرف و اعجاز آمیزی برخوردار است.[14]

در ادامه حضرت زینب کبری(ع) و امام زین العابدین(ع) را به همراه دیگر اسرا به مجلس عبید الله بن زیاد بن أبیه حاکم شهر کوفه آوردند. ابن زیاد که از آنچه پیروزی می‌دانست، خرسند به نظر می‌رسید، در مجلس خویش نام امام سجاد(ع) را پرسید و امام(ع) پاسخ فرمود که نامش علی است.

عبیدالله پرسید: مگر خداوند علی بن الحسین را نکشت؟ امام زین العابدین(ع) با دلاوری فراوان در برابر بیدادگر خونریزی همچون ابن زیاد فرمود: برادری داشتم که نامش علی بن الحسین بود و مردم او را به قتل رساندند. ابن زیاد اظهار کرد: بلکه خداوند او را کشت...[15] عبیدالله بن زیاد که از گفت‌وگوی با امام(ع) نتوانست مقصود خود را دریابد و سخنان امام سجاد(ع) برایش گران آمد، فرمان داد حضرت علی بن الحسین(ع) را به قتل رسانند. پس از آنکه عبید الله با خشونت بسیار فرمان قتل امام سجاد(ع) را صادر نمود، عمه والا مقامش حضرت زینب(س) دخالت نمود و مانع انجام این کار شد.

عقیله‌ بنی هاشم حضرت زینب بنت علی بن أبی طالب(ع) بانگ زد: ای فرزند زیاد! خون ریزی از خاندان ما کافی است؛ اگر می‌خواهی او را بکشی، مرا نیز همراه او به قتل رسان. عبید الله بن زیاد که گمان نمی‌کرد بانویی با شجاعت بسیار این چنین در برابر امیر کوفه بایستد، بهت زده شده بود و ناگزیر از تصمیم خود منصرف شد.

بدین ترتیب حضرت زینب(س) در اقدامی شجاعانه، توانست جان امام سجاد(ع) را از ستمگری همچون ابن زیاد نجات بخشد و به دیگر سخن، از امامت پاسداری نمود و مانع از میان رفتن حجت خدا(ع) در زمین گردید. عبید الله بن زیاد، امام زین العابدین(ع) را به همراه دیگر اسرا از زنان و کودکان، به شام نزد خلیفه اموی یزید بن معاویه فرستاد. فرزند زیاد، مردی از نزدیکانش به نام «زُحر بن قِیس جُعفِی» را مامور کرد تا سرهای مطهر شهیدان کربلا به همراه اسیران را به دربار یزید بن معاویه در شام رساند. هنگامی‌که اسیران از اهل بیت رسالت(ع) به همراه حضرت زین العابدین(ع) و حضرت زینب کبری(س) به دربار یزید بن معاویه رسیدند، خلیفه ی اموی که از دیدن این صحنه‌های دردناک احساس ندامت می کرد، چنین گفت: من بدون این که حسین«ع» به قتل رسد، به فرمانبرداری شما راضی بودم. خدا فرزند سمیه [ابن زیاد] را لعنت کند؛ به خدا سوگند اگر این کار بدست من بود، از او می‌گذشتم.

حضرت زینب کبری(س) در سرزمین شام نیز صحنه‌های زیبای بسیاری در افشاگری خاندان اموی و ابلاغ پیام کربلا به مردم شام، سخنرانی شجاعانه در مجلس یزید و ... خلق کرد و خطبه‌ آن بانوی بزرگ اسلام در مجلس یزید، مشهورتر از آن است که نیازی به بازگویی داشته باشد.

همچنین روایت است در مجلس یزید بن معاویه در شام، فاطمه بنت الحسین(ع) در میان دیگر بانوان نشسته بود. ناگاه مردی از شامیان به یزید گفت: ای امیر مومنان، این کنیز را به من ببخش! این بانوی بزرگوار نیز پیراهن عمه اش زینب دخت امیر‌المؤمنین(ع) را گرفت و اظهار کرد: آیا باید یتیم شوم و در استخدام دیگران در آیم؟ حضرت زینب(س) با شجاعت به آن مرد شامی فرمود: دروغ گفتی و پستی خود را آشکار ساختی. به خدا سوگند نه تو و نه او (یزید بن معاویه) چنین حقی ندارید.

یزید بن معاویه با شنیدن این سخن، در خشم فرو رفت و گفت: من این حق را دارم و اگر بخواهم، انجام می‌دهم. حضرت زینب(س) فرمود: هرگز؛ خداوند چنین حقی را به تو نداده است؛ مگر آنکه از کیش ما خارج شوی و دین دیگری برگزینی. یزید با گستاخی گفت: آنکه از دین خارج شده است، پدر(ع) و برادرت(ع) هستند!

حضرت زینب کبری(س) پاسخ فرمود: اگر مسلمان باشی، به دین خدا، دین پدرم(ع) و برادرم(ع) هدایت یافته‌ای. یزید گفت: دروغ می‌گویی ای دشمن خدا. حضرت زینب(س) که با شجاعت بسیار در برابر یزید ایستادگی کرده و او را خشمگین ساخته بود، فرمود: تو امیری هستی که از روی ستم دشنام می‌گویی و با تکیه بر سلطنت خویش، ستم روا می‌داری. یزید که گویی شرمگین شده بود، سکوت اختیار کرد. آن مرد شامی دوباره درخواست خود را تکرار کرد که با واکنش تند یزید بن معاویه روبه‌رو شد.[16]

به هر روی حضرت زینب کبری(س) یکی از بانوان سترگ در تاریخ اسلام و الگویی برجسته برای همه بانوان در هر عصر و روزگاری محسوب می‌شود. این بانوی بزرگ که در خاندان پاکیزه از هر گونه آلودگی و زشتی تربیت گردید، از بانوان نامدار و تاثیرگذار جهان اسلام به شمار رفته و بویژه فداکاری وی(س) در جریان نهضت حسینی(ع) و رساندن پیام شهیدان دشت کربلا، هرگز فراموش نمی‌شود.

پی‌نوشت‌ها

[1]- تاریخ تولد حضرت زینب(س) اندکی اختلافی روایت شده است.

[2]- از ابن عباس روایت است: "روزی نزد پیامبر خدا(ص) بودیم که فرمود: آیا شما را با خبر سازم بهترین مردم از لحاظ پدر و مادر، چه کسانی هستند؟ آنان [حاضران در مجلس پیامبر«ص»] گفتند: آری ای رسول خدا(ص). پیامبر(ص) فرمود: آنان حسن و حسین (علیهما السلام) هستند؛ پدرشان علی بن أبی طالب(ع) و مادرشان فاطمه دخت پیامبر(ص) و سرور زنان در همه ی جهانیان است". (ر.ک: فضائل فاطمة الزهراء«س»، ص42)

[3]- زندگانی حضرت زینب(س)، ص17- 13

[4]- زینب کبری(س) که از برجسته ترین بانوان جهان اسلام محسوب می گردد و در واقعه ی کربلا بیشترین نقش را در ابلاغ پیام حسینی(ع) به توده های مردم و بیدار کردن مردم از خواب غفلت و گمراهی ناشی از تبلیغات دستگاه های وابسته به جریان اموی ایفا نمود، از دامان مادری برجسته و سترگ تربیت شده و بالیده است. فاطمه ی زهرا(س) دخت رسول خدا(ص) شبیه ترین مردم به پیامبر اسلام(ص) و سرور زنان در سراسر جهانیان است که به فرموده ی پیامبر اکرم(ص) خداوند با خشم او خشمگین می شود و با خشنودی او خشنود می گردد. (ر.ک: بحار الانوار، ج43 ص19؛ معانی الاخبار، ص107؛ چهل حدیث در فضائل حضرت زهرا(س)، ص27- 21)

[5]- سیمای زینب(س) در تاریخ، ص25

[6]- واژه ی عقیلة بر وزن فعیلة، صفت مشبهة بوده و بر ثبوت دلالت می کند.

[7]- نساء الاسلام، ص62

[8]- کنز العمال، ج7 ص105؛ داستان های آموزنده از پیشینیان، ج2 ص112

[9]- حضرت زینب(س) در کوفه و شام، ص19

[10]- من مناقب جعفر بن أبی طالب، ص66- 65

[11]- سیمای زینب(س) در آییه ی تاریخ، ص30

[12]- همان، ص84

[13]- زندگانی حضرت زینب(س)، ص31- 26

[14]- نساء الاسلام، ص63

[15]- أنساب الأشراف، ج2 ص 502

[16]- الاحتجاج، ج2 ص34- 33

فهرست منابع:

1- بلاذری، أبو الحسن، أنساب الأشراف، دمشق، دار الیقظة العربیة 1999

2- پاک نیا، عبد الکریم، حضرت زینب(س) در کوفه و شام، فرهنگ اهل بیت(ع) 1386

3- حاکم نیشابوری، ابوعبد الله، فضائل فاطمة الزهراء(س)، قاهره، دار الکتب المصریة 2008

4- دستغیب، عبد الحسین، زندگانی حضرت زینب(س)، قم، دار الکتاب 1374

5- شبیری، اعظم، سیمای زینب در آیینه ی تاریخ، انتشارات زلال کوثر 1385

6- صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی، معانی الأخبار، قم، جامعه مدرسین حوزه ی علمیه 1361

7- طبرسی، أحمد بن علی بن أبی طالب، الاحتجاج، بیروت، مؤسسة الأعلمی 1390

8- قماح، خدیجة، محمد علی أحمد، نساء الاسلام، مرکز المرأة و الاستشارات

9- گودینی، محمد جواد، چهل حدیث در فضائل حضرت زهرا(س)، تهران، انتشارات نظری 1397

10- ____، ____، داستان‌های آموزنده از پیشینیان، قم، میراث ماندگار 1399

11- متقی هندی، علی، کنز العمال، بیروت، دار الکتب العلمیة 2004

12- مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی 1983

13- مقدسی، ضیاء الدین، من مناقب جعفر بن أبی طالب، جامعة المدینة العالیة 2013

انتهای پیام
captcha