کد خبر: 3945440
تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۲۲:۱۷

عیار تمدن دینی را دینداران معین می‌کنند

تمدن دینی ذومراتب است و نباید به آن به صورت صفر و صدی نگاه کرد؛ می‌تواند از یک نقطه حداقلی شروع و به نقطه حداکثری برسد. عملا این را در حوزه ظواهر و بواطن تمدنی می‌توان مورد بحث قرار داد و در این بحث، به نقش حاملان دینی که همان دینداران هستند در تحقق تمدن دینی باید توجه کنیم.

به گزارش ایکنا، کرسی ترویجی «معیار تعریف تمدن دینی (اسلامی)» امروز، 14 دی‌ماه با ارائه سیدرضا مهدی‌نژاد، استادیار جامعةالمصطفی(ص) العالمیة برگزار شد. وی بیان کرد: بحث در باب معیار تعریف تمدن دینی و به صورت مصداقی، تمدن اسلامی است. بحث معیار تمدن دینی یک معیار عام است و به صورت مشخص از تمدن اسلامی بحث می‌کنیم و مثال ما از همین نوع تمدن است که در مورد تعریف و معیار آن، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. شاید سوال شود که چرا تعریف را مطرح کرده‌ایم که باید بگویم تعریف از کلیدی‌ترین مباحث است و یکی از مهم‌ترین مباحث علم منطق محسوب می‌شود که پیشینه‌اش به سقراط برمی‌گردد که روی آن متمرکز شد و افلاطون و ارسطو بحث را ادامه دادند و تبدیل به یکی از مباحث مهم علم منطق شد. به‌قدری این بحث مهم است که تا آن را حل نکنیم، مباحث بعدی نیز مبهم می‌ماند.

وی تصریح کرد: در فقه و اصول نیز همینطور است که اولین بحث، بحث تعریف است تا مشخص شود از چه چیزی بحث می‌کنیم، لذا در مورد چیزی که تصوری از آن نداریم، بحث کردن، دچار نوعی ابهام یا بی‌معنا است. بسیاری از ابهاماتی که در مباحث علمی داریم، به همین بحث تعریف برمی‌گردد. لذا اگر بحث تعریف حل شود، می‌بینیم هیچ‌گونه منازعاتی نخواهیم داشت.

مهدی‌نژاد بیان کرد: در تمدن دینی، این مشکل تعریف را داریم و دیدگاه‌های مختلفی نیز وجود دارد که نشان می‌دهد ما یک معیار مشخص و مورد اتفاق در تعریف تمدن دینی نداریم که همگان بتوانند یک معنا را تأیید کنند. البته اتفاق کلی ممکن نیست، اما امکان نسبی هم نداریم، لذا باید در مورد یک معیار نسبتاً جامع بحث کنیم که بتواند قابلیت حل و هضم این دیدگاه‌ها را داشته باشند. هدف رسیدن به نوعی اشتراک نظر یا هم‌افق شدن دیدگاه‌ها در بحث تعریف است. چیزی که مدنظر است و از آن بحث می‌کنیم، این است که به اشتراک نظر برسیم و گامی کوچک در راستای مباحث علمی در این زمینه برداریم.

وی افزود: پرسش اصلی که مطرح کرده‌ایم، این است که چه معیاری را می‌توان برای تعریف تمدن دینی و به صورت مشخص، تمدن اسلامی ارائه کرد. به عبارت دیگر، دین یا اسلامی دانستن یک تمدن چه معیاری دارد که بتواند دیدگاه‌های دیگر را در خود جای دهد و اختلاف نظرها را حل کند. به دیگر سخن، باید دید چه معیاری می‌توان به دست داد که اختلاف مراتب تمدن دینی را توجیه کرد. ما در این زمینه کار مشخصی نداریم که انجام شده باشد و فقط یک مقاله در این زمینه داریم.

استادیار جامعةالمصطفی(ص) العالمیة بیان کرد: ما می‌گوییم اساساً ملاک دینی یا اسلامی نامیدن یک تمدن، چه میزان متأثر از تأثیرگذاری دین است. یعنی پرسشی که ما داریم در زمینه اثبات اصل دینی بودن تمدن و سپس صحبت از کیفیت آن است. سوال این است که آیا ملاک دینی بودن یک تمدن، حضور و تأثیر صد درصدی دین اسلام و آموزه‌های آن است، یا صرفاً اگر از سوی دینداران پدید آمده است، برای اسلامی نامیدنش کفایت می‌کند؟ این پرسش قبل از رسیدن به مسئله کیفیت است و می‌تواند کیفیت را نیز پوشش دهد. بحث دیگر در مورد تعریف است که خیلی روی آن تمرکز نمی‌کنم.

وی افزود: معمولاً در بحث‌های منطقی، مباحثی در مورد تعریف وجود دارد، اما در منطق جدید دامنه تعریف را در سه حوزه می‌دانند؛ واژه‌شناسی، مفهوم‌شناسی و مصداق‌شناسی. واژه‌شناسی به زبان مربوط است و با معنای واژگان سروکار دارد. حوزه مفهوم‌شناسی با حوزه ذهن سروکار دارد و این بحث جزو تصورات است چون ذهنی محسوب می‌شود، در این حوزه با تعریف به معنای خاص مواجه هستیم و در حوزه سوم نیز با حوزه عینیت مواجه هستیم که ملاکِ تمایز را بحث می‌کنیم. در این سه حوزه، بحث از تمدن مربوط به حوزه دوم است و با واژه‌شناسی، مصداق‌شناسی کاری نداریم، اگرچه وقتی بحث تعریف را مطرح می‌کنیم، باید سه حوزه را مطرح کنیم، اما در اینجا اینطور نیست.

مهدی‌نژاد با طرح این پرسش که چرا باید تعریف کنیم؟ بیان کرد: قدما می‌گفتند هدف ما از تعریف، رسیدن به ذات و حقیقت است. یک دیدگاه می‌گوید هدف، شرح مفهومی و شناخت است. انواع تعریف نیز مسئله دیگری است که از جمله تعاریف تمایزنگر، ماهوی، بیانگر علل شیء، بیانگر کارکرد و تحلیل مفهومی هستند که ما در این تحلیل مفهومی، تمرکز هستیم و مراد ما همین است که فکر می‌کنیم این ویژگی‌ها برای بحث ما بیشتر کارآمد است. همچنین به روش استقصاء این بحث را جلو می‌بریم.

وی افزود: وقتی می‌خواهیم به تعریف برسیم، دو واژه دین و تمدن و نسبت اینها را داریم. ما معتقدیم نوع تعریف از دین و تمدن و نوع نگرش دینی در تعریف ما از تمدن دینی موثر است. در این بحث با تعدد تعاریف مواجه هستیم، اما یک تقسیم‌بندی، رویکردها را به درون‌دینی و برون‌دینی تقسیم می‌کند. رویکرد درونی، عمدتاً نگاهش این است که دین، حق را مطرح می‌کند، اما نگاه برون‌دینی با تجربیات دینداری کار دارد. رویکرد عالمان دین و متالهان، درون‌دینی است اما مورخان و مردم‌شناسان نگاهشان به صورت برون‌دینی است و فلاسفه دین در میانه قرار دارند.

مهدی‌نژاد گفت: تأثیر این بحث این است که گروه اول، متمایل به تعریف خاص از تمدن دینی هستند و گروه دوم عمدتاً متمایل به تمدن محقق دینی هستند. نکته دیگر رویکردهای حداقلی و حداکثری است که خیلی مهم است. اگر قلمرو حداکثری را برای دین قائل باشیم، ابعاد مادی و معنوی و ... آن جامعیتی خواهد داشت و در تعریف تمدن دینی نیز تعریف حداکثری خواهیم داشت، اما اگر حداقلی باشد، به سمت تمدن دینی حداقلی هم می‌رویم. اما تعریف مختار از این بحث، رویکرد تلفیقی است و ما نیز قائل به نقش حداکثری هستیم.

وی بیان کرد: بحث دیگر، مفهوم تمدن است که در اینجا نیز با یک گستره‌ای از تعاریف مواجه هستیم و برخی ناظر به ابعاد تمدن است که آن را تک‌بعدی یا چندبعدی می‌دانند که بسته به نوع نگاه، در تعریف ما موثر است. اگر تمدن را تک‌بعدی ببینیم، امکان تعریف تمدن مطلوب دینی وجود ندارد، اما در تعریف دوبعدی، این امکان وجود خواهد داشت. دو دیدگاه رایج از تعریف تمدن اسلامی داریم، یکی معتقد به تمدن اسلامی به معنای خاص است و دیدگاه دوم، مبتنی بر تمدن مسلمین است. تمدن اسلامی تمدنی است که برآمده از متن دین و آموزه‌های آن است و در غیر این صورت نمی‌تواند مسمی به تمدن اسلامی شود. این نظر، طرفداران زیادی دارد و فقط یک مثال می‌زنم که سیدقطب در تعریف جامعه اسلامی می‌گوید که حاکمیت خدا در این جامعه وجود دارد و منطقش اسلام است. وی تأکید می‌کند جامعه اسلامی آنجایی نیست که صرفاً در بردارنده مردم مسلمان باشد، بلکه قانون حاکم بر آن جامعه باید اسلام باشد و عملاً بین تمدن دینی و تمدن مسلمانان، تفاوت قائل است.

مهدی‌نژاد تصریح کرد: دیدگاه مختار ما در این زمینه این است که ما می‌توانیم معیاری را تحت عنوان محوریت و غلبه نقش دین بر سایر مولفه‌های تمدنی به عنوان معیار تمدنی قرار دهیم. شاید این معیار ساده باشد، اما این معیار می‌تواند در عین حال که جامعیت دارد، مانعیت هم داشته باشد. یعنی اگر با همان تعریف که تمدن را مجموعه‌ای از عناصر بدانیم که یکی از آنها دین است، اگر دین غالب شد و توانست نقش محوری بازی کند، می‌توانیم تمدن دینی یا اسلامی را داشته باشیم، اما صرف اینکه مسلمانان نقش داشته باشند، نمی‌تواند برای دینی نامیدن تمدن دلیل باشد.

وی افزود: تمدن دینی یک امر ذومراتب است و نباید به آن به صورت صفر و صدی نگاه کرد و می‌تواند از یک نقطه حداقلی شروع و به نقطه حداکثری برسد. عملا این را در حوزه ظواهر و بواطن تمدنی می‌توان مورد بحث قرار داد و در این بحث، به نقش حاملان دینی که همان دینداران هستند در تحقق دینی باید توجه کنیم. یعنی چیزی که معیِن عیار تمدن دینی است، دینداران هستند و نه خود دین، چون خود دین، ثابت است و کسی که به دین و تمدن دینی تحقق می‌بخشد، عاملان تمدنی هستند.

انتهای پیام
captcha