به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی فتحالهی، استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، نهم بهمنماه در کرسی ترویجی «وجه انضمامی حکمت سیاسی متعالیه در تجربه حکمرانی جمهوری اسلامی ایران» گفت: در نسبت میان قانون و حاکم دو نگاه وجود دارد؛ یکی اینکه آیا این قوانین از قبل وجود دارد و حاکم میخواهد این قانون را اجرا کند؟ مثلا ما ولی فقیه را کسی میدانیم که مجری قوانین اسلامی است لذا باید عالمترین فرد به قوانین اسلام باشد؛ در این فرض، وجود قانون قبل از وجود حکومت و حاکم بوده است.
وی افزود: نگاه دیگر این است که قانون از حکومت، صلاحدید حاکم و اعمال قدرت او ناشی میشود، لذا قانون براساس خواستههای حاکم و حکومت تغییر میکند، لذا در دوره اول انقلاب تلقی نخست وجود داشت و پررنگتر بود، یعنی ولی فقیه پیادهکننده احکام شریعت در نظام اسلامی است.
فتح اللهی بیان کرد: قائلان به این دو دیدگاه، قانون و حاکم را ایستا گرفتهاند، ولی در حکمت ملاصدرا چون قانون به مثابه موجود زنده دیده میشود نسبت میان این دو دیدگاه شکل دیگری به خود میگیرد. ملاصدرا تصریح دارد که شریعت مانند موجودی زنده است که ظاهر مشهود و باطن مستور دارد.
استاد حوزه و دانشگاه اضافه کرد: او نبوت را باطن شریعت میداند و نسبتی میان حاکم و قانون برقرار میکند که همان نسبت باطن و ظاهر است. باطن شریعت، هدف شریعت است، زیرا شریعت برای تربیت مردم نازل شده و نبی هم رسالت پیدا کرده تا مردم را تربیت کند، لذا به میزان تربیت و رشد مردم، شریعت هم رشد کرده و نبوت هم رشد میکند از این رو انبیا هم متناسب با رشد جوامع، رشد داشتهاند تا به حضرت ختمی مرتبت رسیده است.
استاد حوزه با بیان اینکه براساس فرمایش شهید مطهری، لازمه تربیت و رشد دادن، آزادی است، اظهار کرد: براساس برداشت متخذ از آراء ملاصدرا، علما ادامهدهنده راه انبیاء هستند، لذا ولی فقیه هم صرفاً وظیفه اجرای شریعت را ندارد، بلکه ولایت فقیه دقیقاً جای نبوت نشسته و میتواند با فقه همان نسبتی را داشته باشد که نبوت و امامت با فقه و شریعت دارد.
فتحاللهی با بیان اینکه در جمهوری اسلامی ما با ولایت مطلقه فقیه مواجه شدهایم، افزود: ولایت مطلقه فقیه رابطه زنده با شریعت دارد و میتواند سیاستگذاریهای حکومتی داشته باشد که مقید به احکام شریعت قبلی نیست؛ رهبر معظم انقلاب فرمودند که نظام اسلامی مصداق عینی اراده تشریعی الهی است؛ یعنی نظام اسلامی حیات انسانی دارد و زنده است، لذا به راحتی با یک تصمیم نمیتوان آن را نادیده گرفت.
استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه قانون اساسی موجودی زنده است و یک نفر نمیتواند آن را تغییر دهد، تصریح کرد: اینکه ما تردید نمیکنیم که وقتی چهار سال دوره یک رئیس جمهور تمام شد باید کنار برود به علت زنده بودن قانون است و تجربه نظام اسلامی این بود که قانون اساسی را به عنوان موجود زنده به جامعه معرفی کرد.
وی بیان کرد: سه تجربه مهم در طول انقلاب ایجاد شد؛ اول شکلگیری قانون اساسی و استقرار آن، زیرا برای امام مهم بود که قانون اساسی در باور مردم جا بگیرد وگرنه اگر خودشان شخصا آن را مینوشتند، قطعا در مواردی قوانین متفاوتی ایجاد میشد؛ تجربه دیگر نظام، جنگ تحمیلی بود که جدا از جنگ، یک زندگی و سبک و فرهنگ زندگی بوده است. تجربه سوم هم عزم و اراده برای پیشرفت و جبران عقبماندگیها و اصلاح امور است.
وی با بیان اینکه تجربه نظام اسلامی سبب شده تا امروز مردم از امکان ایجاد تمدن اسلامی سخن بگویند، افزود: مهمترین ویژگی تجارب بیان شده نظام اسلامی، زنده بودن و هویت دینی داشتن آن است؛ این به نظر بنده میتواند یک وجه انضمامی از حکمت سیاسی متعالیه تلقی شود، زیرا این حکمت، شریعت را موجود زنده تلقی میکند که میتواند متولد شده، رشد کند و هدف و غایتی دارد.
فتحاللهی تصریح کرد: امام فرمودند ولایت فقیه همان ولایت فقه است؛ ولایت فقه، وابسته با این است که آن را موجود زنده بدانیم؛ فقیه و فقه هم هر دو با هم معنا مییابند؛ اگر در جامعه، فقه به عنوان موجود زنده تحقق نیابد در صورت وجود ولی فقیه در رأس حکومت، باز نمیتوان آن را حاکمیت ولایت فقیه دانست.
در ادامه حجتالاسلام داود مهدویزادگان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به عنوان ناقد گفت: حکمت متعالیه میراثدار چند مشرب فلسفی است، لذا سرمایه عظیمی است که پرداختن به آن خیلی جای کار دارد.
وی افزود: وجه انضمامی حکمت متعالیه سیاسی باید در دوره خود ملاصدرا در عرصه حکومت پدید میآمد، ولی به دلایلی شکل نگرفت؛ ملاصدرا هم کنج عزلت برگزید و بعد سیاسی حکمت متعالیه هم مورد توجه قرار نگرفت و با تأخیر روبرو شد.
مهدویزادگان با بیان اینکه ملاصدرا با وجود اینکه به لحاظ نظری، ساحت سیاسی حکمت متعالیه را به خوبی مورد توجه و پرداخت قرار داده و واقعا برجسته است، افزود: ملاصدرا اسفار اربعه دارد، ولی گویی سفر چهارم یعنی حضور سیاسی و اجتماعی برای وی رخ نداده و این بعد برای خود او هم چندان روشن نبوده است، اما امام به عنوان شاگرد برجسته مکتب صدرایی، بستری را آماده کرد تا حکمت سیاسی متعالیه عینیت بیاید.
مهدویزادگان افزود: یکی از مباحثی که باید در حکمت سیاسی متعالیه ملاصدرا مورد توجه قرار گیرد، بحث تخیل(قوه خیال) است؛ در سیاست مدرن اهمیت این مسئله به ویژه با رشد عقلانیت ابزاری بیشتر شده است، زیرا مدنیت مدرن بر دو رکن عقلانیت و تخیل استوار است، گرچه تخیل در مبادی سیاست مدرن، نقش چندانی ندارد.
استاد حوزه و دانشگاه اضافه کرد: اسپینوزا معتقد است که هر قدر قوه عقلانیت فردی قویتر باشد، تخیلش ضعیفتر است و انبیاء چون بر تخیل تکیه دارند، لذا عقلانیت آنها ضعیفتر است؛ البته ما این رابطه را قبول نداریم ولی جنبه تخیل را که در مورد انبیاء مطرح کرده است مهم است، زیرا ما وقتی بحث از شریعت میکنیم، سخن از قوانین وضع شده از سوی خدا میکنیم و قرار است این قوانین از سطح متعالی به سطحی متدانی برسد، لذا در مدنیت اسلامی و حکمرانی دینی تقویت عالم خیال خیلی اهمیت دارد.
وی افزود: امام خمینی از فرصت نظام اسلامی این بهره را بردند تا ارتباطی با عالم خیال دینی پیدا کنیم و از نصوص دینی معارف عالیه را گرفتند و در سطح قوانین جاری شد؛ لذا به نظرم میرسد جایگاه تخیل در حکمت سیاسی متعالیه و در سه تجربه جمهوری اسلامی باید دیده و بیشتر به آن پرداخته شود.
همچنین مرتضی یوسفیراد، عضو هیئت علمی گروه فلسفه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: عدم شفافیت در بیان مسئله، یکی از نقایص ارائهدهنده بود؛ در تعریف مفاهیم هم باید مفاهیم اصلی تبیین میشد، اینکه مراد ارائهدهنده درباره شریعت چیست و آیا قانون و شریعت یکی است؟ خیال در موارد زیادی در نوشته ارائهدهنده تکرار شده ولی فرق بین عالم خیال و قوه متخیله تبیین نشده است.
یوسفیراد با بیان اینکه در برخی موارد میان فلسفه نبوت و نبوت در نگاه مشائیان خلط شده است، اظهار کرد: در فلسفه مشاء، در بحث نبوت تصریح شده است که نبوت وضع قانون است و چون انسان خودش نمیتواند همه مصالح و مفاسد را بفهمد، لذا یک نبی لازم است که شریعت را از عالم خیال بگیرد و برای مردم بیاورد تا نظم و عدالت و تأمین معاش مردم حاکم شود و مردم تربیت شوند. این تبیین، کاملا دنیوی از نبوت است ولی در فلسفه صدرایی، واقعیت نبوت، ولایت است. لذا ظاهر نبوت، شریعت دارد ولی باطن آن همان ریسمان اتصال انسان کامل با عالم بالاست.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی اضافه کرد: نفس ناطقه نبی به عقل فعال متصل شده و معقولات را دریافت میکند ولی مردم که در مراحل نباتی و حیوانی هستند، نبی باید معقولات را به مفاهیم محسوس و قابل فهم تبدیل کند، گرچه افرادی هستند که میتوانند معقولات را به شکل حقیقی خود به دست آورند.
وی تاکید کرد: میان نبوت و فلسفه نبوت مشاء با دستگاه صدرایی تمایز قائل شویم؛ نبوت در دستگاه صدرا در انسان کامل و ولایت متجلی است؛ در این دستگاه، شریعت، حقایق باطنی هستند که در آنها تغییر راه ندارد؛ سعادت همیشه ثابت است، ولی برای ورود به عوالم زمینی، متناسب با ظرفیت مردم ارائه شده است.
یوسفیراد با بیان اینکه فقهِ تنها ظرفیت بقاء و تداوم نظام اسلامی را ندارد، بلکه خود حکمت متعالیه است که باید مبنا قرار بگیرد، تصریح کرد: فقه برای تنظیم امر دنیای انسان وضع شده است، بنابر این، جمهوری اسلامی با ولایت فقه براساس دستگاه صدرایی، کامل نیست.
وی تاکید کرد: ولایت مد نظر صدرایی است که عامل استمرار و بقای جمهوری اسلامی است، لذا طوری نیست که بگوییم امام براساس فقه، نظام اسلامی را بنا کرده است. معتقدم پشتوانه اصلی نظام اسلامی فقه بما هو فقه نبود، بلکه تجربه معنوی جدید و حضور آن در عرصه اجتماعی و سیاسی بود که مورد اقبال مردم قرار گرفت و تأثیرات فراملی داشت.
یوسفیراد ادامه داد: در حکمت متعالیه، ولیفقیه، هم حکیم است و حکمت دارد؛ هم فقیه است و فقه را دارد و هم عارف است و عرفان را دارد و در این ظرفیت میتوانیم نظام اسلامی را دوام بدهیم.
انتهای پیام