به گزارش ایکنا، نشست «عدالت در حکمت متعالیه»، امروز 29 بهمنماه با سخنرانی جمعی از اندیشمندان به همت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد. در ادامه متن سخنان حجتالاسلام والمسلمین احمدرضا یزدانیمقدم، دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در این نشست را میخوانید؛
انتظار این است که بعد از تبیین مبانی نظری که لازم هم هست، وارد بحث فلسفه سیاسی نیز بشویم. مثل اینکه به استخر رفتهایم تا شنا کنیم و برای شنا کردن باید مقدماتش نیز فراهم شود و باید لباس شنا را پوشید، از اینرو وقتی قصد ورود به فلسفه سیاسی را داریم، باید وارد شویم. البته این عدم ورود نیز یک معضلی است و غربیها نیز این مشکل را دارند و از چیستی این بحث سخن میگویند. لذا میگویند باید شروع کنیم و بگوییم هابز، لاک، هابرماس و ... چه گفتهاند و الآن ما چه میگوییم. هر بیان فلسفه سیاسی نیاز دارد که بگوییم فلسفه سیاسی به کجا رسیده است. به عبارت دیگر، مانند دوی ماراتن است که بگوییم آن فلاسفه سیاسی بحث را تا اینجا آوردند و به ما تحویل دادند و ما نیز سهم خود را داریم ادا میکنیم و باید بازخوانی صورت گیرد.
در اینجا انتظار است که روشن شود افلاطون در رساله جمهوری چند ایده در مورد عدالت داده است. در قوانین نیز ایده دیگری داده است و عدالت را در فرد و مدینه بررسی کرده است. ارسطو نیز شاید پنج تفسیر از عدالت آورده و مواردی نظیر احترام به قوانین، برابری، رعایت تناسب، رعایت حد وسط و ... را مطرح کرده و بعد تقسیماتی نیز دارد و عدالت عام و خاص را مطرح میکند. همچنین عدالت اجتماعی را نیز به طبیعی یا ذاتی، قانونی و یا بالعرض تقسیم میکند.
ارسطو در اخلاق نیکوماخوس و سیاست، از عدالت دموکراتیک یاد میکند و تفاوتهای اینها را توضیح میدهد و خودش نیز ایدههایی را در این زمینه مطرح میکند که چطور باید مزایای این دو گونه عدالت را تلفیق کنیم. در مورد عدالت سیاسی نیز میگویند باید به چند پرسش جواب بدهیم؛ یکی اینکه دولت، عادلانه سر کار آمده یا خیر؟ فرض کنیم عادلانه است، حال آیا دارد به عدالت رفتار میکند یا خیر؟ دیگر اینکه، آیا روابط دولت و اجتماع عادلانه است یا خیر؟ گذشته از عدالت در دولت یا سیستم، آیا این روابط نیز عادلانه هست یا خیر؟
در زمینه عدالتی که تا الآن در مورد آن صحبت شده و ناظر به رفاه اجتماعی است، هم نظراتی ارائه شده است، از جمله اینکه، آیا عدالت ناظر به نیاز است، ناظر به حقوق یا ناظر به شایستگی است؟ بحثهای مفصلی در بین لیبرالها در مورد عدالت وجود دارد. اما باید دید، در این فضایی که از بحث عدالت وجود دارد، الان به عنوان حکمت متعالیه در مورد عدالت چه میگوییم؟ آیا عدالت را ذاتی، ماهوی یا فرآیندی میدانیم؟ همچنین آیا عدالت را قانونی میدانیم یا اجتماعی؟ آیا خواستار عدالت توزیعی هستیم یا میخواهیم حرفی بالاتر از همه اینها بزنیم؟ آن حرف بالاتر ما کجا است؟ اینها پرسشهایی است که مطرح میشود.
در روایات ما وارد شده که برخی از حکومتها به مردم ایمان را یاد میدادند، ولی نمیگذاشتند که کسی در مورد شرک صحت کند. لذا بحث آسیبشناسی عدالت و یا بحثهای مقایسهای عدالت، بسیار مهم است. اخیراً دیدم که یک وزیر در یکی از کشورهای آمریکای لاتین که از کشورهای درجه چندم هستند، واکسن کرونا زده است، اما پس از اینکه معلوم شد هنوز نوبت وی نشده است، از شدت شرمندگی و رسوایی استعفا داده است. حال آنکه در اینجا هر کسی میتواند به گوش هر کسی سیلی بزند یا کسانی که مقاماتی دارند یا ندارند، میتوانند این کار را بکنند، بعد تازه میگویند از ما عذرخواهی هم بکنید. وقتی شرایط موجود در اینجا را نگاه میکنیم، میگوییم بالاخره تکلیف عدالت چه میشود؟ سران کشورهای دیگر را که فَسَقه میدانیم و متدینان آنها نیز از نگاه ما فاجر هستند و همه میدانند که آنها در چه جنایتهایی مبتلا و غرق هستند. اینجا افرادی را میبینم که به نماز اول وقت و نماز شب موفق هستند، اما عدالت اجتماعی را نمیبینیم و سوال میشود که این وضعیت چه وضعی است؟ بنابراین این عدالت فردیِ تنها، ممکن است مضر هم باشد.
آقای مدرس میگفتند نمیخواهیم قاضی مجتهد باشد و اگر مجتهد باشد ضرر دارد، چون اگر باشد میگوید به فتوای خودم عمل میکنم. به امام راحل گفتند فلان فرمانده نظامی یک گناهانی هم دارد، ایشان گفتند کارش درست است یا خیر؟ گفتند بله، گفت با کارهای دیگرش چه کار دارید؟ لذا باید دید این عدالت ساختاری کجا است؟ یعنی من نگرانم که یک کسی از شدت عدالت فردی مردم را بدبخت کند. میتوان در مورد یک فرد قسم خورد که عادل است، اما همین میتواند یک کشوری را نابود کند، از اینرو باید دید این عدالت ساختاری کجا است.
همچنین امکاناتی هست که باید به آنها توجه کرد. مثلاً اینکه علامه طباطبایی ذیل آیه: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» میگوید قرآن نمیگوید به عدالت اسلامی عمل کنید، به این دلیل که این آیه در مکه خطاب به کفار نازل شده و به همان کفار میگوید این عدالت را رعایت کنید. اگر این باشد، میتوان گفت یک عدالت داریم که گویا عقلایی و عرفی است و اگر یک عدالت عقلایی و عرفی در جهان شناخته شده است، این آیه را فرامیگیرد. اگر در دنیا به این رسیدند که عدالت ساختاری بر فردی ترجیح دارد، باید به همان سمت برویم، البته نه اینکه عدالت فردی را نادیده بگیریم، بلکه باید دید اگر عدالت فردی با ساختاری در تعارض باشد باید چه بکنیم؟
فکر میکنم امکانات خوبی وجود دارد و امام راحل نیز حرفهای مهمی زده است و در یکی از سخنان خود به شخصی که در مورد عدالت نظری داده بود، میگوید لازمه یکسری حرفها کوخنشینی است و این یعنی در ذهن امام، اسلامی میخواهیم که در جهان امروز پیشرفت و توسعه داشته باشیم. این به ما در عدالت کمک میکند که ببینیم کدام برداشت از عدالت ما را به این نتایج نائل میکند یا نظریات امام در مورد مقتضیات زمان و مکان بسیار میتواند کمک کند. علامه طباطبایی نیز 10 تعریف از عدالت دارد که خوب و مهم هستند و بر پایه دیدگاههای علامه میتوانیم مناسبات جدید عادلانهای را ترسیم کنیم. فکر بنده این است که مطالبی که علامه در مورد عدالت دارند، حتی از مطالبی که سوسیالیستها و ... گفتند، جلوتر و منطقیتر است و میشود برای اینها استدلال ذکر کرد و پذیرفت.
انتهای پیام