به گزارش ایکنا، نشست «عدالت در حکمت متعالیه»، امروز 29 بهمنماه با سخنرانی جمعی از اندیشمندان به همت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد. در ادامه متن سخنان حجتالاسلام والمسلمین سیدکاظم سیدباقری، دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در این نشست را میخوانید؛
اینکه عدالت در حکمت متعالیه به چه معنا است و آیا به معنای اعتدال است یا خیر و این را مفروض بگیریم را میتوان پذیرفت و یک بحث دیگر را نیز میتوانیم مفروض بگیریم که عدالت در حکمت متعالیه، امری گسسته و بریده از ساحتهای دیگر حکمت متعالیه نیست، لذا عدالت مرتبط با عرصه تکوین، تشریع و حتی اخلاق است و از سوی دیگر، مرتبط با برخی از مباحث عمده و بنیادین از جمله حرکت جوهری است که ملاصدرا دارد. میگوییم برآیند اینها به ما کمک میکند تا به یک تحلیل متفاوتی از عدالت اجتماعی دسترسی پیدا کنیم. من میگویم این مفروض بحث ما است و این را قبول کردهایم، اما سوال این است که پس از این چه میشود؟ یعنی بنا است چطور بشود؟ اینها را قبول کردیم و در سخنان امام و دیگر فلاسفه حکمت متعالیه هم این بحثها وجود دارد، اما پس از این مرحله چه میشود؟ میگوییم این منظومه کامل شد، اما چه اتفاقی میافتد؟ به نظر بنده خوب است که این نکته مورد توجه قرار بگیرد.
بحث بعدی اینکه، ما قبول کنیم که عدالت یک منظومهای در این زمینه است و این چند عنصر در کنار هم قرار میگیرد و بعد ما را به عدالت میرساند، اما بحث این است که آن فرضیهای که میخواهد ارائه شود چیست؟ فرضیه این است که عدالت در تشریع و تکوین هست و به فرد میرسد و باید به عدالت سیاسی نیز بیاید و اگر عدالت فردی نباشد، عدالت سیاسی ظهور نمییابد. این را قبول دارم که حاکم باید عدالتورز یا عادل باشد، اما یک نکته مهمتر اینکه به نظر بنده، شما نمیتوانید نقش عدالت ساختاری و ساختار عادلانه را نادیده بگیرید، حال آنچه مهم است اینکه ببینیم ملاصدرا در این زمینه چه راهبری انجام میدهد؟
درست است که نفس عدالت درونی نقش دارند، اما چهبسا که همین شخص عادل در ساختار ناعادلانه دارد ظلم میکند. یعنی شخص عادل است، اما در ساختار ناعادلانه ظلم میکند یا از سوی دیگر، شخصِ عادل دلش میخواهد عدالت را اجرا کند، اما چون ساختار فراهم نیست، نمیتواند. این برای وقتی است که شما در فرایند تصمیمگیری باید تصمیم جمعی را ملاک کار قرار دهید، اما در ساختار این تعریف نشده است. حال هرچه که تلاش کنید، یک شخص و نگاه است که دارد کار میکند و نمیتواند ساختار رسیدن جامعه اسلامی به عدالت را فراهم کند.
لذا با این مباحث نمیتوانید قبول کنید که در کشورهای دیگر، حاکمی که شراب میخورد و فاسق است، عدالت هم ندارد و گاهی اوقات در این ساختار، عدالت نیز هست. لذا ممکن است در یک ساختار عادلانه، برنامهها طوری باشد که افراد به حقوق خود برسند و عدالت یعنی اعطای حق به صاحب حق. حال اگر همین را قبول کنیم که افراد با عدالت به حقوق خود میرسند و امور در جای خود قرار میگیرد، امکانپذیری این امر با وجود ساختار عادلانه اتفاق میافتد و در بسیاری از کشورها نیز رخ داده است.
اگر بگویید معیار عدالت احقاق حقوق و توزیع امکانات و توانمندیها و امتیازات سیاسی است در این صورت در خیلی از کشورها این کار انجام میشود و میتوانید بگویید وجه آرمانی عدالت، آنگاه محقق میشود که شخص عدالتورز، خود عادل هم باشد. اما به این معنا نیست که اگر عادل نبود، هیچ عدالتی را نشود محقق کرد. به این بحث که مرحوم نائینی در مشروطه داشت علاقه دارم، چون ایشان داشت جامعه را از یک ساختار مطلقه ظالمانه به سمت یک ساختار نسبتا عادلانه مشروطه حرکت میداد. این تلاش برای این بود که میگفت اگر ساختاری وجود داشته باشد، در قالب این ساختار حق رأی مردم به رسمیت شناخته میشود و پادشاه هرکاری را نمیتواند بکند و ایشان اگر بتواند به جامعه میقبولاند که حکومت باید مشروطه باشد که در این صورت گام بزرگی را برداشته است، چون احقاق حق شکل میگیرد.
یک بحث نیز نظام احسن است که گفتهاند نتیجه تلقی نظام هستی به احسن، این است که نمیتوان خدا را به کار نامربوط متهم کرد. یک مقدار در اینجا جای بحث جدی وجود دارد؛ یعنی قطعاً اگر نظام احسن است که هست، در درون این نظام، نظام عدل نیز هست و در این نظام عدل، هروقت ساختاری وجود داشته باشد که در آن ظلم شکل بگیرد، خارج و برخلاف نظام احسن است و دیگر جای توجیه ندارد و اگر ظلم بود، ظلم است و جای بحث و توجیه هم نیست.
به نظر میرسد که میتوان از زوایای دیگری به این بحث پرداخت. اینکه مفروض گرفتیم که این منظومه پیشگفته شکل گرفته، حالا خوب است که بگوییم برای اینکه به عدالت سیاسی دست یابیم، چه راهکارهای را میتوان پیشنهاد کرد و اگر آن منظومه و سهگانه شکل گرفت، آثاری دارد و باید دید آثارش چیست. این سیر خیلی کمک میکند که در قالب یک فرضیه مشخص، به این نکته پاسخ داده شود که عدالت در منظر ملاصدرا چگونه است. بنابراین اینکه در حکمت متعالیه، به بحث عدالت نگاه منظومهای داشته باشیم، میتواند مفروض باشد، اما حال باید دید که میخواهیم چه کاری انجام دهیم.
انتهای پیام