به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست «رهیافت زیباییشناسانه به قرآن؛ نگاهی تحلیلی به قرآنپژوهی نوید کرمانی»، امشب 2 اسفندماه به همت انجمن اعجاز قرآن ایران با همکاری پژوهشکده اعجاز قرآن دانشگاه شهید بهشتی با ارائه مهرداد عباسی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات برگزار شد. در ادامه متن سخنان وی را میخوانید:
زیباییشناسی قدمت زیادی دارد و شاید از افلاطون به این سو سؤالاتی در باب امر زیبا ذهن فلاسفه را به خود مشغول کرده است. کسی که با این امر سر و کار دارد، با انواع و اقسام هنرها سر و کار خواهد داشت و حتماً موسیقی یکی از مواردی است که در فلسفه هنر به میزان زیادی در مورد آن صحبت میشود. وقتی بحث رهیافت زیباشناسانه به میان میآید، در واقع نشان میدهد که نوید کرمانی میخواهد رهیافتی زیباشناسانه به قرآن داشته باشید، به این معناست که قرآن و سنت شکل گرفته پیرامون آن میتواند امر زیبایی باشد و چگونه میتوانید آن را زیبا ببیند و آیا افرادی بودهاند که آن را زیبا ببینند؟
طبیعتاً برای این کار باید سراغ فرهنگ و سنت اسلامی برویم و نزدیکترین ترم و اصطلاحی که ما را در این زمینه یاری میدهد، مباحث مربوط به اعجاز و زبان قرآن و بلاغت و فصاحت قرآن است. در تاریخ قرآن در این چهارده قرآن یکی از چیزهایی که توجهات را به خود جلب کرده تأثیرات زبانی بر پیروان این دین بوده است. البته تهذیبها، نگارگریها و تزیینها که در سنت اسلامی وجود داشتهاند نیز قابل توجه هستند، اما آنچه مورد توجه ماست تأثیرات موسیقایی و آوایی قرآن بر مخاطبان است.
بنده معتقدم ادبیات هم به یک امر زیبا تعلق دارد و کسی که یک داستان را بیان میکند، به نوعی هنرمند است و امروزه کسانی همانند کارگردان و نمایشنامهنویس را هم هنرمند میدانیم، بنابراین بنده هم به نگاه ادبی و هم زیباییشناسانه نوید کرمانی در نگاه خاص به قرآن توجه دارم، چراکه وقتی از قرآنپژوهی کرمانی صحبت میکنیم، با برخی از آثار که با این موضوع ارتباط دارند سر و کار داریم.
نکته دیگر درباره زندگی کرمانی است که از این معبر میتوان به میزان بیشتری به آثار وی پی برد. وی سال 1967 میلادی یا 1346 شمسی در آلمان به دنیا میآید و پدر و مادر وی در سال 1959 و چند سال پس از کودتای 28 مرداد به آلمان مهاجرت میکند. البته ارتباط خود با ایران را حفظ میکند و در سال 1998 فعالیتهای روزنامهنگاری و اجتماعی خود را شروع میکند. وی چند سال بعد از آن مشهورتر شده و پروژه اسلام و مدرنیته را آغاز و به عضویت آکادمیهای مختلف در میآید. در سال 2003 به این نتیجه میرسد که در کار دانشگاهی کمتر از روزنامهنگاری و فعالیتهای اجتماعی موفق است. سه برادر بزرگتر از وی در ایران به دنیا آمدهاند و خودش میگوید با اینکه ده بیست سال بزرگتر از من بودند موسیقیهایی که گوش میدادند را گوش میدادم و از آنها تأثیر میگرفتم. وی همچنین از طریق آنها و پدر و مادر با فرهنگ ایرانی آشنایی دارد هرچند با ادبیات آلمانی بزرگ شده است.
وی معتقد است که انقلاب اسلامی تأثیر زیادی روی وی گذاشته و تقسیمبندیهای ذهنیاش را تغییر داده است. کرمانی در دانشگاه تئاتر، فلسفه و شرقشناسی را انتخاب میکند و چون زبان فارسی میدانسته است وارد خاورشناسی میشود. وی میگوید خیلی دوست ندارم اسلام شناس معرفی شوم هرچند که وی اسلامپژوه شناخته میشود. درباره آثار کرمانی هم باید بگویم بخش بزرگی از آنها آثار ادبی، سیاسی و اجتماعی اوست. سخنرانیهای زیادی و مهمی هم دارد و رمان نیز نوشته است که از جمله آنها «نام تو» و «عشق بزرگ» است.
وی گزارشی نیز از سفری که به عراق و شهرهای مذهبی آن و دیدار با آیتالله سیستانی داشته، نوشته است. همچنین در سالگرد تأسیس قانون اساسی آلمانی در مجلس این کشور به ایراد سخنرانی پرداخته است. آثار وی به زبان آلمانی نوشته شدهاند؛ هرچند که برخی آثار پژوهشی وی انگلیسی هستند. سه کتاب نیز به شیوه دانشگاهی دارد که برای ما مهمتر هستند که شامل پایاننامه وی درباره نصر حامد ابوزید و نظریه او درباره وحی، «خدا زیباست؛ تجربه زیباشناختی قرآن» و «ترس از خدا؛ عطار، ایوب و شورش متافیزیک» هستند.
وی مقالهای اسلامپژوهانه و قرآنپژوهانه در سال 2004 به نام ساختارهای معنایی ادبی در قرآن منتشر کرده که در سال 82 در ایران ترجمه شده که به کتاب «خدا زیباست» بسیار نزدیک است. یک مقاله دیگر او درباره ارتباط شعر و زبان با قرآن است که بنده آن را ترجمه کرده و سال 1394 در نشریهای منتشر کردم. در مجموع آثار، دغدغهای که وی دارد نگاه ادیبانه و هنرمندان به قرآن است. با این معرفی کلی میخواهم یک جمعبندی داشته باشم که چگونه میتوانم درباره رویکرد نوید کرمانی به قرآن صحبت کرد؟
رویکرد کرمانی به قرآن را وقتی که میخواهیم بررسی کنیم باید شبیه رویکرد یک هنرمند به موضوع نگاه کنیم. خود وی در عرصههای هنری همانند موسیقی کار کرده و با چنین نگاهی قصد دارد متن مقدس مسلمانان را بررسی کند. وی در مصر به جلسات قرائت قرآن میرود که در آنجا بسیار باشکوه و اوج قرائت قرآن در این کشور است. وی در شهری به نام زیگن در آلمان بزرگ شده که میانه چندانی هم با مباحث زیباییشناسانه و اسلامی نداشته است، لذا وقتی وارد فضای مسلمانان در مصر میشود، مبهوت میشود، چراکه تا قبل از آن شاید فقط کنسرتهای موسیقی و نهایتاً کلسیا رفته باشد، اما در مصر در جلسات قاریان بزرگ حضور پیدا کرده و به نوای این قاریان نیز گوش میدهند؛ قاریانی که ضرب آهنگ و ریتم و کلام تأثیرگذاری دارند؛ به گونهای که برخی معتقدند این قاریان با قرائت قرآن به نوعی در حال تفسیر آن نیز هستند. این جنبه تأثیرگذاری موسیقایی قرآن بر مخاطب یکی از جنبههای مهمی است که وی بررسی میکند.
جنبه دیگر این است که وقتی وارد قرآن میشود از جنبه کلامی و ادبی نیز به قرآن توجه میکند. با نوشتههای وی و دقتها و نظراتی که در آثارش دارد متوجه میشویم اینکه گفته میشود وحی و شعر همزاد هستند و باید آنها را در یک قالب دید چندان هم بیراه نیست. شاید در یک کلمه بتوان گفت نگاه کرمانی به قرآن این است که وی متن قرآن را شاعرانه میداند. وقتی چیزی تبدیل به شعر شد میتوان آن را با آواز خواند هرچند که میدانیم قرآن شعر و در برخی از موارد آهنگین هم نیست، اما وی جلسات قرآن را همانند جلسات شعرخوانی میبیند.
وی در جایی میگوید ایرانیها وقتی میخواهند آن کار را انجام دهند انگار شعر حافظ و مولوی میخوانند. وقتی شجریان حافظ میخواند، شاید آن حالی به ما دست بدهد که زمان خواندن قرآن برای یک عرب دست میدهد، لذا شاعرانه بودن متن فقط به وزن و قافیه آن نیست، بلکه به عمیق و تو در تو بودن آن است و اینکه ما را به تفکر و تأمل وادارد. اگر بخواهیم در ایران کسی را با نوید کرمانی مقایسه کنیم، بنده دنبال کسی میگشتم که نویسنده حرفهای و اهل داستان باشد و به قرآن نیز رو کرده باشد، لذا به ذهن بنده مرحوم هوشنگ گلشیری آمد. وی یکی از قلههای داستاننویسی در صد سال اخیر در ایران و یکی از کسانی است که در ایران علاوه بر قصهنویسی، معلم تکنیک داستان بوده است.
جالب است که گلشیری نیز همانند کرمانی اصالتی اصفهانی دارد. خود گلشیری هم ادعای اسلامشناسی ندارد اما بحث این است که گلشیری چه رهیافتی به قرآن دارد؟ شاید خیلیها ندانند که وی درباره قرآن هم مطلب نوشته است. وی در سال 1373 در نشریه تکاپو، در مطلبی بر قصه یوسف در عهد عتیق و قرآن تمرکز میکند. وقتی یک ادبشناس قصه حضرت یوسف را میبیند کاری به واقعیت تاریخی آن ندارد بلکه آنچه توجه وی را جلب میکند، این است که میگوید در این متن با داستانی خطی رو به رو نیستیم، بلکه دنبال تکنیکهای داستاننویسی است. وی میگوید این نوع بیان قصه امروزه میتواند پایه یک تکنیک داستاننویسی باشد. چراکه داستان حضرت یوسف به شیوهای است که تکنیکی جدید است.
وی در اواسط دهه 70 و زمانی که ترجمهای از قرآن از سوی بهاءالدین خرمشاهی منتشر میشود، دعوایی قلمی بین آنها شکل میگیرد در باب ترجمه قرآن مجید یک متن مینویسد و میگوید برای یک ادبشناس در ترجمه قرآن باید چه مواردی باشد، لذا میگوید ترجمه متن مقدس نباید اینگونه باشد و ایراداتی را به ترجمه خرمشاهی وارد میکند. گلشیری میگوید در ترجمه قرآن اگر بپذیریم هر آیه به دلیل وزن قافیهگونه آن است، زبان مختار باید از لونی دیگر باشد وگرنه متن را تا حد مقاله فرو کاستهایم. در واقع وی حیفاش میآید که قرآن را به شکل یک مقاله ترجمه کنیم. جالب است که در جایی دیگر هم میگوید ترجمه متن مقدس گاهی قداست آن را میگیرد.
حافظه فرهنگی یکی از مفاهیمی است که در آثار نوید کرمانی به میزان زیادی وجود دارد. این اصطلاح ترجمه کتابی از یان اِسمان است. حافظه فرهنگی یعنی یک قوم دارای گذشتهای هستند که برای آنها جا افتاده است لذا بیشتر از اینکه به امر تاریخی توجه کنیم مهم آن است که این جامعه در حافظه خود آن چیز را چگونه پذیرفتهاند. حافظه فرهنگی مسلمانان هم این است که قرآن امری زیباست و همین که در حافظه فرهنگی مسلمانان نسل به نسل منتقل شده است، برای شناخت فرهنگ مسلمانان کافی است، هرچند که ممکن است مؤرخان یا اسلام پژوهان درباره یک سوره یا داستان قرآنی دیدگاه خاصی داشته باشند.
اصطلاح دومی که در آثار نوید کرمانی وجود دارد، نظریه دریافت است. وی به این مفهوم هم وامدار است و اساساً کار وی در «خدا زیباست» این است که میگوید میخواهم تاریخ تلقی مسلمانان از قرآن را بررسی کنم و ببینم این امر زیبا که در ذهن مسلمانان بوده، در هر قرنی چگونه مورد برخورد قرار گرفته است. این نوعی تاریخ تفسیر قرآن از منظر زیباییشناسی است.
از این دو اصطلاح چنین نتیجه میگیریم که باید نوید کرمانی را با پدیدارشناسها هم خانواده بدانیم که بیش از آنکه تاریخیت یک موضوع برای آنها اهمیت داشته باشد، پدیدار شدن آن موضوع برای دریافت کننده را مورد توجه قرار میدهند.
انتهای پیام