به گزارش ایکنا، محمد محمدرضایی، استاد دانشگاه تهران، شامگاه چهارشنبه، ششم اسفندماه، در نشست علمی «نیاز بشر به دین از منظر علامه مصباح»، گفت: علامه طباطبایی و ابنسینا معتقدند که انسان به این جهت به دین نیاز دارد که زندگی اجتماعی دارد؛ این نوع زندگی نیاز به قانون دارد و چون خود بشر نمیتواند با وضع قوانین، سعادتش را تأمین کند، بنابراین خدا از طریق دین و انبیاء این مسئله را محقق میکند.
وی با بیان اینکه انسان زندگی دوساحتی دارد، افزود: انسان بعد از دنیا وارد زندگی جاودانه آخرت میشود و هر عمل و تفکر انسان در دنیا در زندگی جاودانه او اثر خواهد گذاشت؛ بنابراین باید شناخت کافی از کارها و موجودات مؤثر بر خود داشته باشیم که این شناخت از عهده عقل و دانش بشری بر نمیآید. از طرف دیگر خداوند حکیم است و حکیم کار لغو نمیکند؛ بنابراین ممکن نیست خدا کسی را به دنیا بیاورد، ولی او را یله و رها کند. درست مانند میزبانی که کسی را به مهمانی دعوت میکند، ولی به او آدرس نمیدهد. البته ممکن است کسی آدرس را داشته باشد، ولی در مهمانی شرکت نکند.
محمدرضایی با بیان اینکه هدف از آفرینش هر موجود آن است که به کمال مطلوب برسد، اظهار کرد: حکمت الهی اقتضاء دارد که زمینه نیل به کمال را مهیا کند، ضمن اینکه تکامل انسان در گرو اختیار او و نشان دادن راه از سوی خداوند است، زیرا موجودات عالم سه دسته هستند؛ موجودات مجرد تام که استکمال ندارند، ولی کمال دارند؛ برخی کمال مییابند، ولی اختیاری ندارند و گروه سوم انسان است که مختار آفریده شده است.
وی با بیان اینکه عقل و دانش بشر برای سعادت انسان کافی نیست، تصریح کرد: وجود این همه اختلافات حقوقی، اجتماعی، سیاسی و ... نشانه نقص بشر است و بشر با اینکه در علوم طبیعی رشد و پیشرفت زیادی کرده است، ولی مجهولات زیادی برای او وجود دارد و گاهی هر چند وقت یکبار قوانینش عوض میشود؛ در حوزه اخلاق و معیارهای اخلاقی هم تشتت آرای زیادی وجود دارد؛ برخی ملاک خوبی را قدرت و سود مادی و برخی دستورات الهی و برخی عرف جامعه میدانند و این همه اختلافات بیانگر نارسایی عقل بشر است.
استاد فلسفه دانشگاه پردیس فارابی دانشگاه تهران اضافه کرد: اینکه کسی میگوید توحید و دیگری تثلیث قطعاً یکی از اینها درست است؛ کسی میگوید سود برای من ملاک اخلاقی است، در حالی که دیگری میگوید گرفتاری بشر به خاطر سودطلبی و سودمحوری است. مثلاً جرمی بنتام از مدافعان اصلی لذتگرایی است، ولی چندین سؤال جدی پیش روی تفکر وی وجود دارد؟ اینکه چگونه میتوان لذات را با هم مقایسه کرد؛ زیرا برخی لذات خالص و برخی خالص نیستند.
وی افزود: سنجش معیارها از دشواری این مسئله است؛ مثلاً چگونه میتوان میان لذت خواندن کتاب و خوردن چایی قیاس کرد یا نشاطی که از دیدن اثر هنری به انسان میرسد چگونه با خوردن کباب قابل مقایسه است؛ لذات برتری مانند میل به عبادت و خدادوستی داریم که باز چگونه قابل سنجش است و اساساً آیا میتوان خوردن غذا را با عبادت سنجید.
محمدرضایی اظهار کرد: ضمن اینکه آیا ما انسانی هستیم که به دنیا آمدیم تا فقط لذت جسمی ببریم؟؛ ما بعد روحی هم داریم و گاهی انسان آنقدر در این مقوله رشد میکند که حاضر نیست لذت آن را با همه دنیا عوض کند. آیا ما فقط دوست داریم حیوان لذتطلب باشیم؟ البته رفاه مادی بسیار مسئله مهمی است و باید در کشور چارهای برای آن اندیشید، ولی اگر کسی بگوید ما به شما آب و غذا میدهیم، ولی برده ما باشید آیا قابل پذیرش است؟
استاد فلسفه دانشگاه تهران گفت: اگر محور لذات انسان اصالت سود باشد فرض کنید ما در مسیر حرکت خود کسی را در کنار جاده میبینیم بر اساس چه معیاری میتوانیم تشخیص دهیم کمک به او برای ما فایده دارد؟ زیرا او ممکن است قاتل و تروریست باشد و برای ما ضرر داشته باشد؛ یا چه غذایی بخوریم که مضر برای بدن نباشد؛ تازه کارهایی که ما در دنیا انجام میدهیم، زندگی دنیای ما را میسازد؛ همچنین ما در دنیا بسیار، از کارهای خطایی که کردهایم پشیمان میشویم و نمیتوانیم آن را جبران کنیم.
وی در ادامه گفت: به نظر بنده در آیه شریفه «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» فقط با ذکر زبانی نیست که دل آرام میگیرد بلکه اطاعت از نواهی و اوامر خدا هم ذکر است و با فطرت سازگار و انسان با عمل به آن به آرامش میرسد. بنابراین یکی از وجوه نیاز به دین رسیدن به این آرامش و تأمین سعادت اخروی است.
استاد دانشگاه تهران افزود: از طرفی اولین پیامبری که در عالم قرار گرفت میدانست که توسط خدا آفریده شده و هدف از خلقت او رسیدن به کمال است؛ یعنی این طور نبوده که روی ابتداییترین مباحث مانند اینکه عالم از آب و گاز آفریده شده بماند و نداند چه باید بکنند، بلکه همه چیز برای او مکشوف بوده است، بنابراین دیدگاه علامه و ابنسینا در باب نیاز انسان به واسطه زندگی اجتماعی به دین درست نیست. البته در یک صورت آرای این دو بزرگوار صحیح است که زندگی دنیا را به آخرت ارتباط دهیم و بگوییم دین قوانین را برای زندگی اجتماعی وضع میکند تا سعادت اخروی او هم تأمین شود، زیرا نمیارزد که 124 هزار پیامبر(ص) بیایند که ما فقط دین را برای زندگی اجتماعی دنیوی بخواهیم بلکه دین کارکرد فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی دارد.
استاد فلسفه دانشگاه تهران اظهار کرد: به همین دلیل وقتی خدا دستوری میدهد مطمئناً برای ما خوب است؛ عقل هم میگوید تو از دین و خدا و پیامبر تبعیت کن و در این صورت به سعادت میرسی؛ حتی فهم اصل دین هم توسط عقل صورت میگیرد و اساساً دین برای عقلا نازل شده است و خود دین یا مستقیما و یا غیر مستقیم عقلانی است. بنابراین اگر دستوری بر خلاف صریح عقل باشد ما از ظاهر آن دست میکشیم، به عنوان مثال، در تعبیر قرآنی «جاء ربک» و «یدالله فوق ایدیهم» قطعاً از ظاهر آن دست میکشیم.
وی افزود: به مسیحیت این ایراد را داریم که چرا میگویند اول باید ایمان بیاوریم و بعد بفهمیم بر خلاف ما که فهم را مقدم بر ایمان میدانیم؛ آگوستیناس میگوید همه دین با عقل همراه است جز تثلیث که میگوید باید آن را به عنوان راز بپذیرم تا اینکه خدا به من لطف کند بعداً بفهمم.
محمدرضایی تأکید کرد: اگر آخرت را از انسان بگیریم انسان نیاز چندانی به دین ندارد؛ اینکه می خواهد 70 تا 80 سال عمر کند میتواند با امور تجربی و سعی و خطا کار را به پیش ببرد، ولی دغدغه علامه مصباح بیشتر در باب زندگی جاودانه بود و نیاز انسان به دین را هم به همین خاطر میدانستند. ایشان معتقد بود انسان به الگویی مانند پیامبر(ص) که اسوه حسنه هست نیاز دارد و رهبری اجتماعی او برای ما اسوه و الگوست تا جامعه ایمانی و ایدهآل را برای ما شکل دهد.
انتهای پیام