سه اشکال بر دلیل قرآنی حرمت «غنا»
کد خبر: 3960966
تاریخ انتشار : ۰۳ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۱:۰۸
حجت‌الاسلام سروش محلاتی بیان کرد:

سه اشکال بر دلیل قرآنی حرمت «غنا»

سروش محلاتی ضمن اشاره به چهار آیه قرآن که به بحث غنا اشاره دارند به تبیین نحوه دلالت آنها بر حرمت غنا پرداخت و به سه اشکال اساسی در این زمینه اشاره کرد.

به گزارش ایکنا، سومین جلسه درس‌‎گفتار نوروزی «غنا و موسیقی» با سخنرانی حجت‌الاسلام سروش محلاتی صبح دیروز، 2 فروردین‌ماه در فضای مجازی برگزار شد. متن بخش اول این جلسه از نظر می‌گذرد؛

بحث ما درباره غنا و موسیقی بود. درباره حکم غنا، هم به لحاظ عقلی میتوان بحث کرد که در دو جلسه گذشته مختصراً به این موضوع پرداختیم و هم می‌توان از نظر آیات شریفه قرآن بحث کرد و بعد از آن نوبت به روایات میرسد. البته بسیاری از فقها بحث از غنا را اختصاص به روایات دادند ولی با توجه به اینکه هم در فقه عامه استناد به آیات مطرح است و هم در فقه امامیه و به خصوص در روایاتی که از ائمه وارد شده است استناد به آیات وجود دارد شایسته است مستقلاً بحثی درباره دلالت آیات قرآن صورت بگیرد. در قرآن کریم چند عنوان هست که این عناوین قابل انطباق بر موضوع غنا است. توجه داشته باشید در قرآن کریم موضوع غنا را به صراحت نمی‌بینیم. برخلاف موضوعات دیگری مانند خمر که صریحاً در قرآن مطرح شده است درباره غنا آیه‌ای نداریم. همینطور عنوان موسیقی هم در قرآن دیده نمی‌شود. اگر بحث از دلالت آیات قرآن است از این جهت است که آیا عناوین دیگری در قرآن مطرح شده است که قابل تطبیق بر غنا باشد یا نه. چهار عنوان در قرآن هست. عنوان اول «الزور»، عنوان دوم «قول الزور»، عنوان سوم «لهو الحدیث» و عنوان چهارم عنوان «لغو». قبل از اینکه به تفصیل درباره مفاد آیات صحبت کنیم اجمالا چند آیه را تلاوت و بعد درباره دلالت آیات صحبت می‌کنیم.

آیه 30 سوره حج: «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ؛ پس از پليدى بتها دورى كنيد و از گفتار باطل اجتناب ورزيد». به آیه چنین استناد شده است که قول زور را تطبیق بر غنا دادند و گفتند منظور از سخن باطل قابل تطبیق بر غنا هم هست.

آیه 3 سوره مومنون: «وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ؛ و آنان كه از بيهوده رويگردانند».

آیه 72 سوره فرقان: «وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا؛ و كسانى‌اند كه گواهى دروغ نمى‏‌دهند و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مى‏‌گذرند». گفته شده است عنوان زور و لغو بر غنا انطباق پیدا می‌کند.

ایه 6 سوره لقمان: «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ؛ و برخى از مردم كسانى‏‌اند كه سخن بيهوده را خريدارند تا [مردم را] بى[هيچ] دانشى از راه خدا گمراه كنند و [راه خدا] را به ريشخند گيرند براى آنان عذابى خواركننده خواهد بود». گفته شده است لهو الحدیث شامل غنا می‌شود چون لهوالحدیث به معنای گفته لغو است و غنا از جمله موارد لغو به حساب می‌آید.

از دو جهت می‌شود درباره این استنادات قرآنی بحث کرد. جنبه اول اینکه آیا خود آیات شریفه دلالت بر حرمت غنا دارد یا ندارد؛ یعنی ظهور آیه را مورد تأمل قرار می‌دهیم. بحث دوم این است سراغ روایات برویم و ببینیم به کمک تفسیری که ائمه(ع) از این آیات ارائه کردند آیا دلالتی بر حرمت غنا دارند یا ندارند. ممکن است در بحث اول به نتیجه نرسیم ولی به کمک روایات، مفاد آیات برایمان روشن شود؛ لذا در بحث اول ما بدون استناد به روایات درباره آیات بحث میکنیم و شاید کسانی باشند که نخواهد در این بحث به روایات به عنوان دلیل تعبدی استناد کنند ولی به استناد آیات قرآن میتوانیم وارد بحث علمی شویم.

در اینجا یک مشکل اساسی وجود دارد و با توجه به این مشکل است که تقریباً، یعنی بیش از نود درصد از فقهای ما استدلال به این آیات را نمی‌پذیرند و معتقدند این آیات دلالتی بر حرمت غنا ندارند چون وقتی آیه ما را پرهیز از لغو می‌دهد خود آیه دلالت ندارد غنا، لغو است. لغو بودن غنا را باید از کجا اثبات کرد؟ این شبیه به تمسک به عام در شبهه مصداقیه است. آیا غنا به طور کلی لغو و لهو است؟ آیا آیه شریفه غنا را لهو دانسته است؟ آیه فقط دلالت بر حکم لهو دارد، نه اینکه بر چه مصادیقی تحقق پیدا می‌کند.

مسئله بالاتر این است که اصلاً آیه شریفه موضوع لهو را به گونه‌ای مطرح کرده که قطعاً شامل غنا نمی‌شود. در اشکال اول موضوع شک و تردید را مطرح کردیم و گفتیم معلوم نیست عنوان لهو شامل غنا میشود یا شامل نمیشود. ممکن است برخی مصادیق غنا لهو باشد ولی آیا به طور کلی غنا لهو است؟ تردید ما در این زمینه با استناد به آیه بر طرف نمیشود اما در اشکال دوم میخواهیم بگوییم آنچه در این آیه مطرح شده است ارتباطی با موضوع غنا ندارد و اینها دو موضوع متباین هستند چون آیه شریفه «قول الزور» را مطرح میکند یا «لهو الحدیث» را مطرح می‌کند. در این دو، عنوان حدیث و قول مطرح شده است در حالی که غنا آوا و لحن است و گفتار نیست. کسی که آوازی می‌خواند یک متن را از حافظ می‌گیرد و آن را به شکل غنا می‌خواهند. غنا وصفی برای کیفیت صوت است در حالی که آیه مربوط به کیفیت صوت نیست بلکه مربوط به خود کلام است. کلام آن متنی است که خوانده می‌شود. اگر متنی که خواننده می‌خواند متن ضد اخلاق است آیه شریفه می‌گوید این متن را نخوانید.

البته در دو آیه دیگر این وصف برای گفتار نیامده است ولی در مورد این دو آیه هم، هم اشکال اول مطرح است و هم اشکالی از نظر دلالت بر حرمت مطرح هست که اشکال سوم است. این دو آیه دیگر دلالت بر حکم الزامی ندارد. مثلا آیه سوره مؤمنین اقتضائات ایمان کامل را بیان می‌کند و دلالت بر حکم الزامی ندارد. همانطور که خشوع در نماز از اقتضائات مؤمنین است ولی اگر کسی در نماز خشوع نداشت مرتکب گناه و معصیت نشده است. پس این دو آیه دلالت بر حکم الزامی نمی‌کند. علاوه بر اینکه بر اساس اشکال اول، در احراز موضوع هم نمی‌توان به آیه شریفه استناد کرد. بله، اگر مواردی از غنا لهو باشد پرهیز کردن از آن شایسته است. در عین حال در مورد دو آیه دیگر که حکم الزامی استفاده می‌شود دو اشکال دیگری مطرح است؛ از جمله اینکه غنا کیفیت صوت است و نه گفتار.

پس فقهای ما وقتی به بحث از آیه شریفه می‌رسند مستقیماً به آیات استناد نمی‌کنند و استناد به آیات را دچار مشکل می‌دانند. در این زمینه باید چه کرد؟ من در اینجا اشاره‌ای به پیشینه مسئله هم داشته باشم. آن نکته این است در برخی از منابع فقهی ما استدلال به برخی از آیات هست ولی فقها توجهی در این زمینه داشتند و با لطافت این توجه را به ما منتقل کردند. اگر به آیات استناد می‌کنیم از جهت این است که در مقام احتجاج با دیگران، این آیات می‌تواند مورد استناد قرار گیرد چه بسا طرف مقابل، استناد به آیه را قابل قبول بداند.

انتهای پیام
captcha