به گزارش ایکنا، وحید سهرابیفر، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، شب گذشته 25 فروردین، در نخستین جلسه از دوره تخصصی عرفان و معنویت که به همت مؤسسه بینالمللی حکمت برگزار شد، با موضوع «معنویت و انسان معاصر» به ایراد سخن پرداخت که در ادامه متن آن را میخوانید؛
ماه رمضان، آن طور که در ادبیات دینی ما بیان شده از جایگاه ممتازی برخوردار است و در روایات و آیات قرآن و سیره معصومین(ع) بر ویژگیهای بسیار آن تأکید شده است. شاید یکی از جامعترین این بیانات در این زمینه، خطبه شعبانیه باشد که از رسول خدا(ص) رسیده که یک تصویر جامعی از ماه رمضان ارائه شده است. خصوصیات این ماه بسیار است و موضوع بحث نیز این نیست، اما از باب مقدمه به یکی از ویژگیها اشاره میکنم؛ این ماه ماهی است که در آن اعمال ما به نحو مضاعف و چندین برابر مورد پاداش و اجر الهی قرار میگیرد و برای بخشش گناهان ما و اینکه اعمال نیک انجام دهیم، آماده است که اینها مضامین بسیار عالی است و در خطبه شعبانیه نیز آمده است.
اما ویژگی دیگری نیز در این ماه وجود دارد که با بحث ما نیز نسبت نزدیکی دارد و به آن اشاره میکنم. ماه رمضان زمینهساز یک دوره ویژه در زندگی ماست. زمینهساز ایجاد یک ارتباط وجودی خاص برای انسانهاست تا با خدای خود یک رابطه ممتازی داشته باشند، رابطهای که در دیگر ایام سال چندان آسان به دست نمیآید. ماه رمضان توقفی در چرخه عادی زندگی ماست که به نحو بیپایان همه دچار آن هستیم. هر صبح از خواب بیدار میشویم و به سراغ یکسری از کارها میرویم که معاش و ... است و به شب میرسیم و مجدد این چرخه را ادامه میدهیم. ماه رمضان توقفگاهی برای ماست که این چرخه را برای مدتی متوقف کنیم و بیرون از این چرخه به این زندگی نگاهی داشته باشیم و ببینیم که اساساً زندگی ما به چه سمت و سویی میرود و چقدر در تحقق آن اهداف موفق بوده است.
این نگاه است که در ماه مبارک به ما این تلنگر جدی را میزند که امور مهمی در زندگی ما وجود دارد که به دلیل روزمرگی مورد غفلت واقع شده است و آن ارتباط وجودی به دست فراموشی سپرده شده است. همه ما سراغ کارهای مختلفی میرویم، اما کار اصلی که در زندگی ماست مورد غفلت واقع میشود. دنبال تجارتهای مختلف میرویم، اما تجارت و هدف اصلی از زندگی گاهی دچار فراموشی میشود و ماه رمضان یک توقف و ایستگاهی است که به خود آییم و به زندگی خود نگاهی بکنیم.
یکی از کسانی که به خوبی این مسئله را به تصویر کشیده، مولاناست که در یکی از اشعار خود میگوید: «همه صیدها بکردی هله میر بار دیگر، سگ خویش را رها کن که کند شکار دیگر؛ همه غوطهها بخوردی همه کارها بکردی، منشین ز پای یک دم که بماند کار دیگر؛ همه نقدها شمردی به وکیل درسپردی، بشنو از این محاسب عدد و شمار دیگر؛ تو بسی سمن بران را به کنار درگرفتی، نفسی کنار بگشا بنگر کنار دیگر؛ خنک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش، بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر؛ تو به مرگ و زندگانی هله تا جز او ندانی، نه چو روسبی که هر شب کشد او بیار دیگر».
اما آن کار دیگر ما چیست؟ آن تجارت دیگر ما چیست؟ این تلنگری است که در ماه رمضان به ما زده میشود تا حالتهای معنوی را بتوانیم تجربه کنیم. این ندایی است که ما از سوی معنویت دینی به ماه مبارک دریافت میکنیم. اهل معنا کسانی هستند که در ماه مبارک به دنبال ثوابهای بیشتر نیستند، بلکه حالات ویژهای را تجربه میکنند.
در مورد انسان معاصر، بحث بسیار پردامنه است. معنویت دینی را به نحو سنتی در دین خود داریم و در ماه مبارک جلوههای آن را به نحو برجستهتری میبینیم، اما انسان معاصر چه ارتباطی میتواند با این رخداد بزرگ معنوی برقرار کند؟ برای اینکه به این سوال بپردازیم باید در ابتدا در باب مفهوم انسان معاصر درنگی داشته باشیم تا ببینیم مراد ما چیست و انسان معاصر با انسان پیشامعاصر چه تفاوتی دارد. در اینجا بیشتر به کلیات میپردازم و سرنخهایی را ارائه میکنم. در مورد انسان معاصر که سخن میگوییم، باید توجه کنیم که آنچه که امروزه ویژگیهای انسان معاصر قلمداد میشود در حقیقت پیامدهایی برای اتفاقهایی است که در بخش خاصی از جهان رخ داده است؛ یعنی در چند قرن اخیر شاهد رخدادهای زیادی در مغرب زمین بودهایم که مراد من اروپا و آمریکای شمالی است که این رخدادها، دگرگونیهای زیادی را رقم زدهاند و موجب شده، انسان معاصر ویژگیهایی داشته باشد که از انسان پیشامدرن متفاوت باشد.
در دورهای هستیم که از نظر فکری و فرهنگی، غرب یک هژمونی عظیمی را بر جهان افکنده و یافتههایی که اتفاق افتاده و ارزشهایی که شکل گرفته به همه دنیا در قالب ارزشهای مترقی تحمیل شده و از اینرو، این ویژگیهایی که از یک جغرافیای خاصی شکل گرفته، در تمام جهان تسری یافته است. اگر بخواهیم مرور کوتاهی به این رخدادها داشته باشیم، باید نگاه کلی و سریعی به پس از قرون وسطی داشته باشیم. در قرون وسطی مسیحیت را داریم که در غرب بسیار پردامنه است، اما با آغاز تحولاتی از قرن 16 در جنبش نهضت اصلاح دینی و یا پروتستانتیسم، شاهد این هستیم که اتفاقات جدیدی رقم میخورد که اعتبار نهاد کلیسا زیر سوال میرود، آن هم از سوی اعضای کلیسا و یا کشیشها که اعتبار پاپ را زیر سوال میبرند و حجیت اولیه را برای کتاب مقدس قائل هستند.
در این دوره ایدههایی را میبینیم که شکل میگیرد و میگویند هر کسی میتواند خودش کتاب مقدس را بخواند و بفهمد و برای ارتباط با خدا نیازمند واسطهای نیست و این را باید در کنار آموزههای رایج آن دوره قرار دهیم که در مسیحیت کاتولیک این را داشتهایم که رستگاری بیرون از کلیسا نداریم و هر کسی میخواهد به خدا برسد باید از طریق کلیسا باشد، اما در نهضت اصلاح دینی این انگاره نقد میشود و این مطلب مطرح میشود که خدا همه جا هست و مسیحیان درجه یک و دو ندارد و ممکن است شما یک کشاورز باشید و مسیحی درجه یک محسوب شوید. لذا برخی از پایههای دینداری سنتی زیر سوال میرود.
این مسئله تحولاتی را در پی دارد و ما که اصلاً نه غربی هستیم و نه مسیحی، اثرات این تفکر را در جامعهمان میبینیم. وقتی از انسان معاصر سخن میگوییم یکی از ویژگیهایش این است که میتوانم بخوانم و بفهمم و خیلی آتوریتهای که پیش از این برای نهادهای دین فرض میشد، برایش پررنگ نیست. از جمله رخدادهایی که در تاریخ غرب شاهدش هستیم که زمینهساز شکلگیری انسان معاصر را فراهم کرد، جنبش پردامنه روشنگری است که در طول قرنهای 17 و 18 شاهد شکلگیری این جریان هستیم. چنین تفکری به وجود آمد که انسان بالغ شده است و بلوغ از نگاه متفکرین روشنگری به این معناست که بشر به جایی رسیده که عقل ما کافی است و با اتکا به عقل تمام مشکلات را حل میکنیم.
مجموع عواملی باعث شد که انسان مدرن و معاصر یک تحول جدی در ساحت نگاهی که به هستی و انسان دارد به وجود آورد و جهان و انسان در نگاه انسان معاصر، دگرگون شد و این تغییر نگاه موجب شد که شاهد پیشرفتهای مختلفی در علوم هستیم. مثلا نظریههایی نظیر اینکه ما مرکز عالم نیستیم و در کنار سیارات دیگر به دور خورشید میچرخیم و یا وقتی نظریه تکامل مطرح شد و یا با منظومههای دیگر آشنا شدیم و دیدیم وزن ما در هستی به مانند گرد و غباری در عالم است و این موجب شد نگاه ما به انسان و جهان عوض شود و نقدهایی که از سوی مورخان و ... مطرح میشد، زمینهساز یک اتفاق مهم شدند و آن اینکه باور دینی و ایمان دینی رو به افول گذاشت.
نکته مهم برای ما این است که از نیمههای قرن بیست شاهد هستیم که شرایط تغییر میکند و دچار بازگشت امر قدسی میشویم. گویا از این زمان امر قدسی دوباره به جامعه برمیگردد و میزان معتقدان بیشتر میشود.
انتهای پیام