در دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان آمده است:
بِسمِ ِاللّهِ الرَّحمنِ الرِّحیم
اَللَّهُمَّ زَيِّنِّی فِيهِ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَاف
خدایا! مرا در این ماه به پوشش و پاکدامنی بياراى
وَ اسْتُرْنِی فِيهِ بِلِبَاسِ الْقُنُوعِ وَ الْكَفَاف
و به لباس قناعت و اكتفای به اندازه حاجت بپوشان
وَ احْمِلْنِی فِيهِ عَلَى الْعَدْلِ وَ الْإِنْصَاف
و بر عدالت و انصاف وادارم نما
وَ آمِنِّی فِيهِ مِنْ كُلِّ مَا أَخَاف
و مرا در اين ماه از هرچه میترسم، ايمنى ده
بِعِصْمَتِكَ يَا عِصْمَةَ الْخَائِفِين
به نگهداریات، اى نگهدارنده هراسندگان!
دعاهای امروز برای ماست، از آن جهت که در جامعه و در ارتباط با دیگرانیم؛ این است که زینت و پوشش و امنیت، محمل دعا قرار گرفتهاند که وجوهی بیرونیاند و از جهت ارتباط انسان با جمع، محلیت طرح یافتهاند. امروز، عدل و انصاف و امنیت، موضوع درخواستهایمان شدهاند؛ هرچند که این موضوعات هم ریشه و پاسخ و راهحلهایی در درونیاتی دارند که ستر است و عفاف است و قناعت و کفاف؛ و در پایان نیز همه این درخواستها را به ریسمان «عصمت» خداوند گره زدهایم؛ که ریسمان نجات ماست در دست او و آویخته از سقف آسمان رحمت، اما منتظر گرفتن و بالا رفتن ما از درههای ناامن و هولانگیز و خوفناکی که برای خود ساختهایم؛ در خویش و در جامعه خویش.
شرح حال ما در این دنیا و در این جامعه گسترده بشری، شرح خوف است و ترس و احساس عدم امنیت؛ به شهادت آنچه میبینیم و میشنویم و با گوشت و پوستمان لمس میکنیم. آیا زندگی در جامعهای که از عدل و انصاف تهی شده است، جز ترس و وحشت در پی خواهد داشت؟ دوری از عدل و انصاف، فرد و جامعه را خودمحور و خودخواه و مستبد میسازد و ناگفته پیداست که چنین فرد یا جامعه فراهم آمده از چنین افرادی تا چه اندازه ترسناک خواهد شد و انسان در کنار اینگونه افراد یا در چنین محیطهایی تا چه میزان احساس ناامنی و وحشت خواهد کرد.
در این دعا اما بهجز تصویر درد و رنج ما، راه برونرفت و پیششرطهای آن نیز نشان داده شدهاند که در نوع خود کمنظیر هستند و نشانه عمق و اهمیت دعاهای ماست که گاه نیازمند ساعتها تحلیلهای روانشناسانه و جامعهشناسانهاند و کارکردهایی بسیار فراتر از چند جمله ساده وِردگونه دارند و متأسفانه نوعاً تنها به امید ثواب خوانده میشوند.
فرازهای ابتدای این دعا، مقدمات و شرایط «عدالت» و بیش از آن، «انصاف» را توضیح میدهد. تقدم انصاف بر این صفات، تقدم واقعی است. قناعت و قانعبودن به حق خود و خواستن درست به همان اندازه و نه بیشوکم، شرط آن است که بتوانیم عادل باشیم. اینکه غول زیادهخواهی را در شیشه کرده باشیم (کفاف) و لباس فرم قناعتپیشگان بر تنمان باشد، اولین و مهمترین شرط عدالتورزی است؛ که بیعدالتی بیش از هر چیز، در همین عدم قناعت به حق خود و زیادهخواهی ریشه دارد.
اما این ملکه قنوع و کفاف، خود در مرتبتی پیشین، منوط به ویژگی اخلاقی دیگری است که ستر است و عفاف. عفاف دارای معانی گوناگونی است. راغب اصفهانی در مفرداتالقرآن مینویسد: عفت، حالت درونی و نفسانی است که توسط آن، از غلبه شهوت جلوگیری میشود؛ و همچنین به معنای خودنگهداری آمده است. آری! آن که در روح و منش اخلاقیاش، عفیف و خودنگهدار است، خواهد توانست که در معرض خواهشهای نفسانی و در گردآوری نعمتها و امکانات و سرمایهها، کفنفس بورزد و قناعت پیشه کند و نیازش را بپوشاند و مناعتطبعش را به دنیا نفروشد. آنگاه که فرد قانع باشد، میتواند عدالت بورزد یا عدالت را تحمل کند و به آن تن در دهد.
اما بر همه آنچه گفته شد، پیششرطی معرفتی نیز نیاز است که فرد بداند حجم نعمتها، ملاک برتری نیستند؛ بلکه آنچه مبنای حساب ما خواهد شد، سعی و میزان کاری است که ما انجام میدهیم و این، آن چیزی خواهد بود که دستگیرمان خواهد شد و وجود ما را شکل خواهد داد که «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى».
بنابراین سرمایههای گردآمده فراوان، تنها بار ما را سنگینتر خواهند کرد و مسئولیتمان را بیشتر که «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»؛ و اگر درست به کارشان نگیریم و به خیر تبدیلشان نکنیم، هیچ نخواهند بود جز آتش که «لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ».
نوشته زندهیاد داریوش (مصطفی) اسماعیلی
انتهای پیام