بررسی دلالی دو روایت که ملاک بلوغ را 9 سال می‌دانند
کد خبر: 3969111
تاریخ انتشار : ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۸:۰۹

بررسی دلالی دو روایت که ملاک بلوغ را 9 سال می‌دانند

حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سروش‌محلاتی در ادامه درس خارج فقه خود با موضوع بلوغ دختران، به طرح روایاتی پرداخت که ملاک برای بلوغ را 9 سالگی می‌دانند که البته دلالت دو روایت مطرح شده در این جلسه، روشن نیست و نمی‌توان به آنها استناد کرد.

به گزارش ایکنا؛ یازدهمین جلسه درس خارج فقه حجت‌الاسلام والمسلمین محمد سروش‌محلاتی، با موضوع «بلوغ (عبادی) دختران»، 13 اردیبهشت‌‌‌ماه برگزار شد.

یک دسته از روایات دلالت می‌کند که حد بلوغ دختران، 9 سال است که دسته چهارم روایات است و در مقابل دسته پنجم است که 9 سال را مشروط به امور دیگری می‌داند. همین دسته از روایات است که مبنای فتوای مشهور قرار گرفته است و بر این اساس فقها فتوا داده‌اند که دختران در 9 سالگی بالغ و مکلف می‌شوند. در این زمینه سه روایت داریم؛ روایت اول صحیحه یزید کناسی از امام باقر(ع) بود که فرمود: «اَلْجَارِيَةُ إِذَا بَلَغَتْ تِسْعَ سِنِينَ ذَهَبَ عَنْهَا اَلْيُتْمُ وَ زُوِّجَتْ وَ أُقِيمَ عَلَيْهَا اَلْحُدُودُ اَلتَّامَّةُ عَلَيْهَا وَ لَهَا ...»، این روایت مورد بحث قرار گرفت و هرچند سندا مورد اعتبار است، اما به دلیل اختلاف در نقل این حدیث نمی‌توان به آن استناد کرد. نقل دیگری هم از همین حدیث وجود دارد که در آنجا 9 سالگی با یک شرط خاصی موجب بلوغ دانسته شده است که عبارت «إِذَا دَخَلَتْ عَلَى زَوْجِهَا» را دارد. در حقیقت روایت بر اساس نقل دوم جزو دسته پنجم قرار می‌گیرد. تردید در اینکه کلام امام(ع) که از ناحیه حضرت صادر شده چیست، موجب می‌شود که نتوانیم به روایت استناد کنیم و بر مبنای آن حکمی بدهیم.

روایت دوم، روایتی است که کلینی در کافی از ابن ابی عمیر و او از امام صادق(ع) نقل کرده است: «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ اَلْجَارِيَةُ اِبْنَةُ كَمْ لاَ تُسْتَصْبَى أَ بِنْتُ سِتٍّ أَوْ سَبْعٍ فَقَالَ لاَ اِبْنَةُ تِسْعٍ لاَ تُسْتَصْبَى وَ أَجْمَعُوا كُلُّهُمْ عَلَى أَنَّ اِبْنَةَ تِسْعٍ لاَ تُسْتَصْبَى إِلاَّ أَنْ يَكُونَ فِي عَقْلِهَا ضَعْفٌ وَ إِلاَّ فَإِذَا بَلَغَتْ تِسْعاً فَقَدْ بَلَغَتْ». این روایت از مراسیل ابن ابی عمیر است. سند تا وی معتبر است، اما ابن ابی عمیر «عن رجل» نقل می‌کند که برای ما ناشناخته است، اما براساس قاعده‌ای که بسیاری پذیرفته‌اند او از جمله کسانی است که فقط از افراد ثقه نقل می‌کرده است، پس ضرورتی ندارد که این شخص برای ما معلوم باشد. هرکه هست فردی است که از نظر وی ثقه است. بر این اساس سند روایت معتبر است. البته برخی فقها نیز این مبنا را قبول نداشته‌اند، اما مبنای معروف و مشهور، اعتبار مراسیل ابن ابی عمیر است.

متن روایت این طور است که دختران در چه سنی باشند استبصا ندارند؟ دختران وقتی به شش سال می‌رسند یا به هفت سال می‌رسند؟ حضرت(ع) فرمودند خیر، وقتی که به 9 سالگی رسیدند استبصایی وجود ندارد. روایت ادامه دارد و در ادامه روایت است که همه اجماع دارند که دختران در 9 سالگی استبصا ندارند، مگر کسانی که در 9 سالگی از نظر عقل ضعیف باشند، والا دخترانی که در 9 سالگی ضعف عقلی و فکری ندارند، بالغ شده‌اند.

در این روایت جمله‌ «فَإِذَا بَلَغَتْ تِسْعاً فَقَدْ بَلَغَتْ»، وقتی که دختر به 9 سالگی می‌رسد؛ یعنی بالغ شده است. این روایتی است که در این زمینه وجود دارد. ذیل روایت در 9 سال صراحت دارد و قید و شرطی هم نزده است. برای فهم روایت باید مفهوم استبصا که در سوال و جواب آمده است روشن شود. بسیاری از علمای ما این را تعبیر از همان صبابت گرفته‌اند و عبارت را این‌طور معنا کرده‌اند که سوال کرد دختران در چند سالگی از حالت صبابت و بچه بودن خارج می‌شوند و احکام طفل بر آنها مترتب نیست؟ در هفت سالگی خارج می‌شوند؟ حضرت(ع) فرمودند شش یا هفت ساله صبیه است. اما در 9 سالگی کودک شمرده نمی‌شود و دوران صبابت تمام می‌شود.

بر این اساس، در ادامه روایت مطرح می‌شود که همه پذیرفته‌اند که دختر در 9 سالگی طفل نیست، مگر اینکه ضعف فکری و عقلی داشته باشد والا وقتی به 9 سال رسید، دیگر بالغ شده است. وجه استدلال به این روایت روشن است و سند آن نیز قابل قبول است.

آنچه باید مورد توجه بیشتر قرار بگیرد همین کلمه «لاَ تُسْتَصْبَى» است. در لغت معنای دیگری برای این استبصا ذکر شده است. برای نمونه فیروزآبادی نقل می‌کند که از ماده «صبو» است و به معنای خدعه و نیرگ است و تصواها یعنی او را فریب داد. بر اساس این معنا، معنای روایت این می‌شود که در چه زمانی دختران فریب می‌خورند؟ شش یا هفت سالگی؟ یعنی اگر دختر نظری داشت آن را حمل بر نظر واقعی‌اش می‌کنیم.

یک مقدار این سوال دارای ابهام است. ابهامی که در آن هست با یک توجه مختصر برطرف می‌شود و آن نکته این است که در شرایطی که ازدواج با دختر می‌خواهد صورت بگیرد در یک مرحله‌ای پدر باید نظر بدهد و آن مرحله‌ای است که خود دختر تشخیص کافی ندارد و چون تشخیص کافی ندارد، قهرا فریب می‌خورد. در حقیقت سوال از این است که دختران در چه سنی می‌توانند ازدواج کنند و این طور نیست که بگوییم گول خورده است. در لغت تصباها و تصاباها در کتاب تاج العروس به معنای دختری را گول زدن آمده است.

این دو احتمال در معنای روایت است. مرحوم مجلسی در مرآه معنای اول را مطرح کرده است. اینکه دختران در چه سنی بالغ می‌شوند و معنای دوم را نیز به عنوان نظری که گفته شده آورده که در چه سنی دختر فریب نمی‌خورد. فیض نیز در وافی هر دو معنا را در عرض هم آورده است. ممکن است روایت بر اساس هر دو معنا قابل تفسیر باشد، اما باید به دو نکته توجه کرد و با توجه به دو نکته دیگر می‌توان فهمید که در اینجا معنای دوم که مسئله خدعه است می‌تواند مورد نظر باشد و نه معنای اول که حد صبابت باشد و آن قرینه روایات دیگری است که در مورد خدعه دختران وجود دارد.

صاحب وسائل این روایت را آورده است؛ سوالی که از ائمه(ع) مطرح می‌شده این بود اگر از دختری خواستگاری صورت گیرد، در چه سنی لازم است که پدر او در جریان باشد. تعبیری که از موضوع می‌شود این است که سنی که اگر دختر نظر بدهد نظرش موثر و شرعی است و اگر کمتر از آن سن باشد نظری که او می‌دهد اثر ندارد و فریب خورده است و هرچند موافقت کند، فریب خورده است. این روایت با دو سند نقل شده است؛ یکی سندی است که شیخ طوسی و یکی هم سندی که صدوق دارد. در روایت دارد که اگر مردی بخواهد متعه‌ای داشته باشد جایز است؟ حضرت(ع) فرمودند مانعی ندارد، مگر صبیه‌ای باشد که مورد خدعه‌ای باشد. سوال کرد چطور می‌شود تشخیص داد فریبی در کار هست یا نیست؟ یعنی حدی که جاریه به آن حد برسد مسئله خدعه مطرح نیست و اثر بر موافقت او مترتب می‌شود و متعه جایز است چیست؟ حضرت(ع) فرمودند دختر باید به 10 سالگی برسد. یعنی 9 سال را تمام کرده باشد. 9 سالگی حدی است که اگر موافقت بر ازدواج باشد حمل بر فریب نمی‌شود و این دختر از رشد برخوردار است.

این قید مربوط به امر بلوغ که محل بحث ما می‌شود نیست، بلکه مربوط به قید رشد است. ملاک برای رشد را در معاملات نیز مطرح کرده‌اند. اگر کسی اموالی را خرید و فروش می‌کند، چطور می‌شود فهمید رشد دارد یا خیر؟ رشد عرفا به این است که شخص در معامله گول می‌خورد یا خیر؛ یعنی در همین امور عادی شخص آیا فریب می‌خورد یا خیر که اگر فریب نخورد رشید است. در روایت سوال از حدی است که وقتی به آن حد رسید یعنی فریب نمی‌خورد و بر نظر او اثر مترتب می‌شود. این فریب نخوردن عبارة اخرای رشید بودن است. تعبیری که به کار رفته نیز بلوغ است، اما مراد آن بلوغی که در بحث ما می‌شود نیست، بلکه این بلوغ، همان بلوغ لغوی است. یعنی حدی که دیگر فریب نمی‌خورد و بر نظر او اثر مترتب می‌شود.

روایت دوم را مرحوم شیخ طوسی از صفار، از موسی بن عمیر از حسن بن یوسف از نصر از محمد بن هاشم از ابی الحسن الاول(ع) نقل می‌کند که فرمود وقتی دختر باکره‌ای ازدواج می‌کند و 9 سال دارد دیگر مخدوعه نیست. اینجا نیز مسئله خدعه با 9 سالگی نفی شده است. در بحث‌هایی که آیت‌الله شبیری در این زمینه داشتند، مخدوعه نبودن را به معنای رشیده تفسیر کرده‌اند که البته ظاهر آن نیز همین است و معنای دیگری تصور نمی‌شود.

پس ما احتمال اینکه در روایت ابن ابی عمیر که از حضرت سوال کرد «قُلْتُ اَلْجَارِيَةُ اِبْنَةُ كَمْ لاَ تُسْتَصْبَى أَ بِنْتُ سِتٍّ أَوْ سَبْعٍ»، این مسئله خدعه مورد توجه بوده است و این سوال می‌تواند مشابه دیگر سوال‌ها باشد که مربوط به بلوغ نیست، بلکه مربوط به سنی است که آنها می‌توانند برای ازدواج خود تصمیم بگیرند که مسئله دیگری است و ملازمه‌ای با بلوغ هم ندارد. بنابراین با این قرینه روایت را نمی‌توان به معنای خروج از صبابت معنا کرد.

قرینه دوم این است که حضرت فرمودند همه اجماع دارند بر اینکه استبصا بر دختر 9 ساله وجود ندارد. اگر استبصا را به معنای خروج از صبابت بگیرید که کودکی چه زمانی تمام می‌شود، این ذیل را نمی‌توان معنا کرد چون اجماعی از ناحیه فقها وجود ندارد که دختر در 9 سالگی دوران صبابتش تمام می‌شود و مکلف می‌شود. علمای عامه عموما با بلوغ دختران در 9 سالگی مخالفت دارند. اما اگر لاَ تُسْتَصْبَى را مربوط به رشد برای ازدواج تلقی کنیم که دختر در چه زمانی می‌تواند برای ازدواج تصمیم بگیرد؟ حضرت فرمودند همه قبول دارند که در این سن مسئله فریب مطرح نیست و می‌تواند در مورد خودش تصمیم بگیرد. اگر این باشد فقهای عامه نیز موافق هستند و ازدواج در 9 سالگی را آنها نیز قبول دارند. بنابراین باید این ذیل را نیز در نظر داشته باشیم که فرمود: «أَجْمَعُوا كُلُّهُمْ عَلَى أَنَّ اِبْنَةَ تِسْعٍ لاَ تُسْتَصْبَى إِلاَّ أَنْ يَكُونَ فِي عَقْلِهَا ضَعْفٌ وَ إِلاَّ فَإِذَا بَلَغَتْ تِسْعاً فَقَدْ بَلَغَتْ»، این مویدی است برای اینکه استبصا مربوط به رشد عقلی و فکری است که فرمودند در 9 سالگی این تشخیص هست. وقتی آمدیم و لاَ تُسْتَصْبَى را به معنای عدم خدعه دانستیم جمله پایانی نیز به همین صورت معنا می‌شود و یعنی وقتی به 9 سالگی رسید، به حدی رسیده که می‌تواند ازدواج کند و دیگر مسئله خدعه برای او مطرح نیست.

نکته دیگر اینکه این بخش «أَجْمَعُوا كُلُّهُمْ عَلَى أَنَّ اِبْنَةَ تِسْعٍ لاَ تُسْتَصْبَى إِلاَّ أَنْ يَكُونَ فِي عَقْلِهَا ضَعْفٌ وَ إِلاَّ فَإِذَا بَلَغَتْ تِسْعاً فَقَدْ بَلَغَتْ»، آیا واقعا جزو روایت است و ادامه کلام امام است؟ وقتی از امام سوال می‌شود با اجماع چه کار دارد؟ امام که فقیه نیست و از تعابیر رایج فقهی به کار نمی‌برد. این بخش را امام فرمودند؟ یا خیر، این کلام، مثلا برای ابن ابی عمیر است که این روایت را نقل کرده است. از کجا می‌توان تشخیص داد که کلام امام است یا راوی دارد توضیح می‌دهد؟ بنابراین انتساب این عبارت به امام روشن نیست که جزئی از روایت تلقی کنیم که یک مشکل دیگری است.

اگر فرض کردیم که لاَ تُسْتَصْبَى در این روایت همان مسئله صبابت و کودکی است و سوال سائل مربوط به این است که دختران چه زمانی به بلوغ می‌رسند،‌ چطور می‌شود؟ در اینجا باید «أَجْمَعُوا كُلُّهُمْ عَلَى أَنَّ اِبْنَةَ تِسْعٍ لاَ تُسْتَصْبَى إِلاَّ أَنْ يَكُونَ فِي عَقْلِهَا ضَعْفٌ وَ إِلاَّ فَإِذَا بَلَغَتْ تِسْعاً فَقَدْ بَلَغَتْ»، را چه از کلام امام باشد و یا کلام ابن ابی عمیر، باید با آن سخن ابتدایی سازگار باشد و ذیل نشان می‌دهد که معنای صدر چیست. یک احتمال این بود که مسئله مربوط به رشد است اما فرض را بر این می‌گیریم که مسئله مربوط به کودکی است. آنکه مورد اجماع علمای اهل سنت است که 9 سال صبی نیست، آیا این اجماع وجود دارد؟ اگر وجود داشته باشد می‌شود گفت حکم امام نیز مطابق با حکمی است که در عامه مورد توافق است. اجماع عامه این است که از 9 سالگی دختر می‌تواند بالغ شود؛ یعنی بلوغ دختران با حیض است و حیض آنی است که پس از 9 سالگی دیده شود. پس 9 سال را نیز آنها قبول دارند، اما به عنوان اقل حد البلوغ.

ذیل، یا جزو روایت هست یا جزو روایت نیست؛ اگر جزو روایت نباشد که قهراً «فَإِذَا بَلَغَتْ تِسْعاً فَقَدْ بَلَغَتْ»، قابل استناد نیست و اگر جزو روایت هم باشد باید طوری معنا کنیم که سخن امام در عدم استصبا با اجماع عامه سازگار باشد که یا بر عدم مخدوعه بودن دختر در 9 سال است و یا به عنوان اقل حد بلوغ می‌شود که مورد اجماع آنها است، اما باز هم روایت دلالت خودش را از دست می‌دهد؛ لذا این روایت نیز که بدوا به نظر می‌رسید از دلالت روشنی برخوردار است، اشکالات مختلفی به آن وارد است.

روایت سوم را شیخ صدوق در خصال نقل کرده است حد بلوغ دختران 9 سالگی است. سند روایت معتبر است. مطلبی در ذهن می‌آید و آن اینکه چطور شیخ صدوق در کتب فتوایی خودش این روایت گویا را نیاورده است و در کتابی که جنبه فقهی ندارد آورده است و چرا فقهای دیگر در آثارشان ردی از این روایت ذکر نکرده‌اند؟ پاسخ احتمالی این است که این روایت خلاصه‌ای از روایت قبلی باشد که دختران در 9 سالگی به حد بلوغ می‌رسند که یا به صورت کلی است و همه احکام بر آنها مترتب می‌شود و یا بلوغی که بتوانند ازدواج کنند. اسناد روایت قبل با این روایت یکسان است. به نظر می‌رسد این روایت خلاصه‌ای باشد که راوی از روایت قبل استفاده کرده است.

انتهای پیام
captcha