کد خبر: 3982509
تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱۴۰۰ - ۰۸:۴۳
یادداشت/

تجاهل مهدی حائری یزدی در نقد فقیهان

داوود مهدوی‌زادگان معتقد است اگر به زعم مهدی حائری یزدی پذيرش مسئوليت اجرايی توسط فقيهان منجر به فسادانگيزی و افسارگسيختگی مي‌شود، چرا ايشان از خود شروع نكردند؛ چرا او در اوايل انقلاب اسلامی عهده‌دار سفارت ايران در امريكا می‌شود.

به گزارش ایکنا، هفدهم تیرماه مصادف با سالروز درگذشت مهدی حائری یزدی، فیلسوف و فقیه نام‌آشنا و فرزند آیت‌الله حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم است. گرچه اندیشه سیاسی مرحوم حائری یزدی همواره معرکه آرا بوده است و بسیاری او را به عنوان منتقد حکومت دینی معرفی می‌کنند اما نگاه انتقادی او هیچ‌گانه به جدایی‌اش از نظام اسلامی نینجامید و مقام معظم رهبری نیز به مناسبت درگذشت او پیام تسلیتی صادر کردند و از او با عنوان «فیلسوف و عالم محقق» یاد کردند.

یکی از منتقدین جدی اندیشه‌های مهدی حائری، حجت‌الاسلام والمسلمین داوود مهدوی‌زادگان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است. مهدوی‌زادگان در کتاب «کدام حکمت، کدام حکومت» به نقد تفصیلی آرای حائری یزدی پرداخته است.

او به همین مناسبت بخشی از مقاله خود در این زمینه را برای ایکنا ارسال کرده است که متن آن از نظر می‌گذرد:

جفاها و دُرشتی‌های غیراخلاقی حائری یزدی نسبت به ساحت فقیهان امامی، نابخشودنی است. به‌ویژه که ایشان فرزند یکی از بزرگان عالم فقاهت (مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی) بود و از نزدیک سلوک مردمی و زی‌طلبگی فقهای امامیه مشاهده كرده بود. مهم‌تر از آن، التزام ایشان بر انبعاث رفتارها از حکمت عملی است. هیچ دلیل منطقی، عقلانی و عقلایی به ما اجازه نمی‌دهد اینگونه درصدد تخریب شخصیت مردان خدا و تحقیر و ناچیز شمردن مقام فقاهت برآییم. حائری در مخالفت با شرکت فقیهان در حکومت و رهبری سیاسی، به مقام شامخ فقها تمسّک کرده است. اگر او معتقد به رفعت مقام فقاهت است؛ دیگر چه جای تحقیر آن است. در بزرگی و کرامت فقهای امامیه همین اندازه بس که فقهای عظیم‌الشأنی که در مقام پاسخ به او برآمده‌اند نسبت به این بخش از گفته‌های وی غمض عین کرده احترام ایشان را به بزرگی نگه داشتند.

تخطئه فاضل نراقی

حائری یزدی، مرحوم ملا احمد نراقی (فاضل نراقی) ـ از فقهای تراز اول شیعه در قرن ۱۳ هجری قمری، صاحب كتاب فقهی بسیار گرانسنگ مستند الشیعه و معراج السعاده و استاد مرحوم شیخ مرتضی انصاری ـ را مبتكر نظریه ولایت فقیه دانسته ایشان را متهم نموده كه شاید این ابتكار فاضل نراقی به خاطر حمایت و پشتیبانی از پادشاه وقت، فتحعلی شاه قاجار بوده باشد. به زعم وی، در تاریخ فقه اسلامی، احدی از فقهای شیعه و سنی، بحثی درباره حق حاكمیت و رهبری سیاسی فقیه را طرح نكرده است. (حكمت و حكومت: ۲۲۱) اما وی در قسمتی دیگر از گفته‌هایش به صراحت چنین انگیزه‌ای (حمایت و پشتیبانی از پادشاه) را نفی كرده است: «اینان (فقیهان)‌ خواسته‌اند به هر نحوی كه شده و از هر راهی كه میسر است، تجاوزات و سركشی‌های پادشاهان و قدرتمندان وقت كشور را كه در ظلم و ستم و دستبرد به اموال و نوامیس مردم دریغ نمی‌كنند، مهار كرده و پیوسته یك حربه كنترل كننده معنوی را بالای سر این ظالمان و ستمكاران بی خبر از خدا و وجدان نگاه دارند تا هر گاه كه جان مردم از نابكاری‌های این قدرتمندان به سرآمد، با یك حكم انقلابی آنان را به جای خود بنشانند» (همان:‌۲۵۴).

تجاهل مهدی حائری یزدی در نقد فقیهان / پنجشنبه

حائری یزدی در بیان خاطرات خود گفته كه دوران تحصیلات خود (اجتهادی) وی پانزده سال (از سال ۱۳۱۵ تا ۱۳۳۰ش) طول كشید به طوری كه پس از آن خود را بی‌نیاز از تحصیلات اجتهادی احساس كرده است. بزرگان فقاهت، همگی اذعان دارند كه فقه اسلامی دریای بی‌كران و عمیقی است كه هرگز نمی‌توان احساس فارغ‌التحصیلی را داشت. اینگونه احساس‌ها است كه موجب چنان برداشتی درباره مرحوم فاضل نراقی شده است. گروهی از پژوهشگران با اشراف آیت الله صادق آملی لاریجانی در پاسخ به بی‌اطلاعی حائری یزدی از بحث ولایت فقیه در تاریخ فقه امامیه (از قرن سوم تا قرن سیزدهم هجری قمری) تحقیق ارزشمندی انجام داده‌اند. (ر.ك: محمدعلی قاسمی و همكاران، فقیهان امامی و عرصه‌های ولایت فقیه، ۱۳۸۴، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، چ اول، مشهد)

حائری یزدی با این پیش‌فرض واهی كه فقیهان نه در گذشته و نه در هیچ زمان دیگری، تجربه و آزمودگی‌های لازم برای سیاستمداری و حكومت كردن را ندارند؛ لذا معتقد است حتی اگر مردم آنان را برای انجام امور كشورداری انتخاب كنند باید آنان را بر كنار كرد، می‌نویسد: «ضرورت عقل عملی ایجاد می‌كند كه مردم او را به هر وسیله شده از این مقام بركنار دارند و به جای اصلی خود كه اندیشه‌گرایی در عقل نظری برای فیلسوف و استنباط احكام شرعی ـ فرعیه برای فقیه است، باز گردانند. زیرا تصدی آنها در یك حرفه تجربی كه آنان آزمودگی ندارند، هم خود به نفسه ظلم و تجاوز از حد است و هم موجب ظلم به دیگران و اختلال نظام جامعه و فساد انگیزی و افسار گسیختگی در میان كشور خواهد بود» (حكمت و حكمت: ۱۰۸).

در تاریخ دولت‌ها، غالباً افرادی روی كار آمدند كه نه فقیه بودند و نه حداقل آزمودگی‌های لازم برای ملك داری را داشتند و در نتیجه مفاسد و خرابی‌های غیر قابل جبران زیادی را بر امت اسلامی تحمیل كردند؛ لیكن برای كمتر موردی از آنها تعابیر بالا آمده است. حائری یزدی با كدام تجربه عینی اینگونه درباره كار اجرایی فقیهان قضاوت كرده است. اگر پذیرش مسئولیت اجرایی توسط فقیهان منجر به فساد انگیزی و افسار گسیختگی می‌شود؛ چرا ایشان از خود شروع نكردند. چرا ایشان در اوایل انقلاب اسلامی عهده‌دار سفارت ایران در آمریكا می‌شود. چرا ایشان با حكم انتصابی دكتر مصدق به عنوان «مجتهد جامع الشرایط» عضو شورای عالی فرهنگ می‌شوند. مگر ایشان نمی‌دانستند كه با عنوان فقاهت، وارد شدن در دستگاه اجرایی منجر به فساد انگیزی و افسار گسیختگی می‌شود.

تحقیر علمی فقها

حائری یزدی، فقیه را نه تنها در آزمودگی و تجربه و تدبیر مملكت‌داری بلكه در ساحت علم و دانش نیز تحقیر كرده است. به عقیده وی، واژه به كار رفته «علما» در روایات مانند «العلماء ورثه الانبیاء»، «العلماء امناء الرسل» شامل هر كس غیر از فقیه می‌شود. زیرا علم به معنای صورت ذهنیه مطابق با واقعیت عینیه است، هرگز شامل اصول عملیه و امارات ظنیه كه تنها معذّر و منجّز تكالیف علمیه‌اند، نمی‌شود و فقها كسانی می‌باشند كه آراء و نظریات آنان از طریق اصول و امارات ظنیه است كه به نحوی از سوی شرع معتبر و مجزی عمل شناخته شده و هیچ گونه دلالتی بر كشف حقایق جهان هستی ندارد و نمی توان آنان را دانایان به حقایق جهان یا علمای بالله دانست. اتفاقاً بیشتر و حتی اكثریت قریب به اتفاق فقیهان رضوان الله علیهم، نه تنها از علوم عقلیه و دانش الهی بی اطلاع‌اند، بلكه از تحصیل و اشتغال بدان بیزاری می‌جویند و احیاناً دیده شده كه برخی از آنان دست یازی به معقولات را بر خود و پیروان تحریم كرده‌اند و در اصول اعتقادیه، تنها به دین عجایز افتخار و مباهات می‌ورزند.

حائری یزدی بی‌اطلاعی فقیه از علوم عقلی را به حساب ناتوانی عقلانی او می‌گذارد: «فقیه به معنای مجتهد در احكام عملیه، از آن جهت كه فقیه است وارد به مسایل عقلیه و اصول اعتقادیه كه تماماً براساس قواعد عقلیه استوار است، نمی‌باشد و در اصول دین و مسایل ما بعدالطبیعی، آموختگی و توان عقلانی ندارد تا بتواند پاسخگوی نیازمندی‌های فكری و اعتقادی جوامع خود باشد». (همان: ۲۳۷)

به راستی برابر اینگونه سخنان ناروا چه می‌توان گفت. آیا باید به مضمون آیه شریفه «اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً (فرقان: ۶۳)، عمل كرد‌؟ شاید سكوت بزرگانی كه با وی وارد گفت‌و‌گو شده‌اند‌ از همین باب باشد؛ ولی حائری یزدی كه جاهل نیست. ممكن است او تجاهل كند ولی جاهل نیست. آیا او می‌توانست بگوید استادان و ولی‌نعمتان معنوی او در علوم اسلامی به دلیل ناتوانی عقلانی از علوم عقلیه بهره‌ای نبردند و لذا نمی‌توان آنان را علمای بالله بر شمرد؟ به نظر می‌رسد افرادی كه تجاهل می‌ورزند باید به تقوای الهی و ترس از روز جزا دعوت كرد.

انتهای پیام
captcha