کد خبر: 3983383
تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱۴۰۰ - ۰۹:۵۱
محمدعلی میرزایی در گفت‌وگو با ایکنا تشریح کرد: 

معیارهای جهانی بودن قرآن در اندیشه «محمد ابوالقاسم حاج حمد» + فیلم

عضو هیئت علمی جامعة المصطفی العالمیة اظهار کرد: حاج حمد اعتقاد دارد که قرآن و دین اسلام جهانی است. این عالمیت در حقیقت برآیند نگاه او به ناس است، چراکه خطاب قرآن کریم نیز به تمام مردم و فراگیر است؛ یعنی همه کره زمین را دربرمی‌گیرد.

به گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی میرزایی، عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی العالمیة، در نشست «تفسیر تمدنی قرآن در اندیشه محمد ابوالقاسم حاج حَمَد»، که به میزبانی ایکنا برگزار شد، به شرح اندیشه‌های وی پرداخت.
بخش اول را اینجا بخوانید.
 
بخش دوم این نشست پیش روی شماست؛
طرح تفصیلی-تمدنی محمد ابوالقاسم حاج حمد، برنامه متفاوتی از طرح اسلامی‌سازی علوم یا معرفت است و البته به دلیل وجود اختلافات بنیادین در تفسیر قرآن و فهم تمدنی آن و بیان جنبه عالمیت و جهانی‌بودگی اسلام، او این جهانی بودن اسلام را ناسخ ادیان دیگر می‌‌داند و معتقد است که این جهانی بودن خاصیت ادیان ابراهیمی نیست. لذا طرح وی با طرح دیگران متفاوت است. دیدگاه وی درباره جهانی بودن اسلام آنگونه که ما معمولاً مطرح می‌کنیم متفاوت است. وی اعتقاد دارد که جهانی‌بودگی یا العالمی بودن، وصف ناسخی در اسلام است؛ یعنی اسلام با این بعد جهانیت و تمدن‌گرا به معنای جهانی‌بودگی به معنای تمدن‌های در دایره قوم و نژاد نیست.
 

جهانی بودن قرآن در اندیشه حاج حمد

وی در تفسیر سوره بقره معتقد است که در این سوره حدود سی و پنج آیه اولیه راجع به بحث‌های بنیادین و هستی شناخت انسانی است، اما آیه 35 با داستان بنی‌اسرائیل شروع می‌شود و تا هشتاد آیه ادامه دارد. آیه نسخ نیز در همانجاست و در اینجا اسلام آغاز می‌شود و دیگر خطاب اسلام خطاب به قوم نیست و اهل کتاب به عنوان نمونه، جامعه خاصی بوده‌اند و شرایط آنها هم خاص بوده است، اما اسلام دیگر خطاب به امت خاص نیست، بلکه «كَافَّةً لِلنَّاسِ» یا «النَّاسِ أَجْمَعِينَ‌» یا «ایها الناس» است.
 
مسئله ناس و مردم، صرف نظر از حوزه‌های خاص آنها، مقوله‌ای بنیادین در اندیشه حاج حمد است. در نتیجه او به دنبال برون‌رفتی از این فهم مرتبط با سنت است. جریان سنت در اندیشه حاج حمد به شدت مورد انتقاد قرار می‌گیرد. او اعتقاد دارد که پیامبر(ص) سنت نیست. وی وقتی تحلیل می‌کند از جمله کلمات بنیادینی که به کار می‌برد این است که نباید سنت بر تطبیق معصومانه و تنفیذ و اجرای الگوی معصومانه پیامبر اطلاق شود، بلکه سنت از ابوبکر به بعد است.
 
به نظر او این سنت دیگر کارآمدی ندارد و منظور آن الگوی اجرا شدن و اجرا کردن پیامبر اکرم نیست، بلکه معتقد است که پیامبر(ص)  جهانی بود و حاکمیت انسان را به رسمیت شناخته است. همه حرف‌هایی که وی می‌زند محل انتقاد است اما ما فعلاً درصدد بیان تمهیدات یا مدخل‌هایی برای فهم حرفی هستیم که او می‌زند و نقد این حرف‌های حاج حمد، ده‌ها جلسه زمان می‌برد.
 
از نظر حاج حمد، پیامبر(ص) قرآن را تفسیر نکرد، یعنی تفسیر قرآن از خودش را به جای نگذاشت و علتش این است که پیامبر تفسیر قرآن را رها کرد تا هر انسان و هر نسل و جامعه و امتی در آینده طبق موقعیت جهانی خودش، قرآن را تفسیر کند چون از نظر وی قرآن کریم در حقیقت بخش اجرا شده ابوبکر و عمر و دیگران است. او این تجربه‌ها را تاریخی می‌داند و در واقع آنها به اقتضای زمان خودشان قرآن را تفسیر و اجرا کردند اما پیامبر قرآن را تفسیر نکرد چراکه جهانی فکر می‌کرد و پیامش را برای همه جهان آورده بود.
 

چرا پیامبر قرآن را تفسیر نکرد

اگر پیامبر می‌خواست قرآن را در زمان خودش تفسیر کند، ناچاراً باید در سطح عقل و تفکر جامعه عرب آن زمان تفسیر می‌کرد و به نظر حاج حمد این، کار را خراب می‌کرد. در حقیقت اگر پیامبر می‌خواست چنین کاری انجام داده و تفسیر غیرتاریخی کند که مردم آن را نمی‌پذیرفتند، چراکه آن جامعه کشش نداشت و درک نمی‌کرد. لذا او مأمور بود در درجه اول اگر حرفی می‌زند، ناظر به سطح فهم و نیاز آن جامعه باشد.
 
 
حاج حمد معتقد است که اسلام و پیامبر اکرم(ص) جهانی هستند و خطاب پیامبر نیز انسانی است و حاکمیتی که پیامبر تقریر می‌کند حاکمیت کتاب است. لذا در نگاه او در زمینه تمدنی، مفهوم حاکمیت نقش کانونی دارد، اما حاکمیتی که او از آن حرف می‌زند حاکمیت الهی یا حاکمیت کتاب است. در نگاه او بین حاکمیت الهی که خدای متعال نسبت به بنی‌اسرائیل به عنوان نمونه اعمال قدرت و آنها را با عذاب‌ها تنبیه می‌کرد با حاکمیت کتاب تفاوت وجود دارد اما در زمان پیامبر مباشرت در حاکمیت جای خود را به حاکمیت کتاب داد و کتاب هم برای این حاکمیت نیازمند تفسیر است. 
 
در واقع شاهد حاکمیت تفسیر کتاب هستیم و از سوی دیگر چون این کتاب جهانی است، یک تفسیر در زمانی خاص نمی‌تواند پاسخگوی همه نسل‌ها و جوامع در همه دوران‌ها باشد. درست است که به تعبیر او قرآن کریم آغاز جهانی‌شدگی است اما طرح و نقشه این جهانی شدگی قرآنی و اسلامی در آغاز به طور کامل پخته نشد و این انسان‌ها باید در طول زمان این کتاب را متناسب با زمانه خودشان تفسیر و اعمال کنند.
 
یکی از علمای شیعه به نام مرحوم شمس‌الدین وقتی از ولایت امت بر خویش صحبت می‌‌کند من را یاد ابوالقاسم حاج حمد می‌اندازد. خود حاج حمد نیز همیشه این جمله ولایت امت بر خویش را به کار می‌برد که به جای ولایت حاکم دینی، امام، خلیفه و امثالهم را به کار می‌رود. حاج حمد احیای خلافت را هم خلاف این حاکمیت و جهانی‌بودگی اسلام می‌داند. لذا وی طرح احیای خلافت را کاملاً ناکارآمد ارزیابی می‌کند، چراکه خلافت یک طرح زمانی بود و قرآن کریم رها از تجربه خاص، کاملا به دنبال این است که جهان و انسان بی‌مرز را به رهایی برساند.
 
الهیات رهایی بخش قرآن یک الهیات انسانی و جهانی و عقل بنیان است و قومی و ملی و امتی نیست. این هم مقوله‌ای مهم است که باید روی آن توقف انتقادی کنیم و به نقد و بررسی آن بپردازیم، اما در این نشست به دنبال نقد سخنان وی نیستیم، چراکه برای هرکدام از سخنانش باید نشست‌ تخصصی برگزار کرد.
 

سه‌گانه اندیشه حاج حمد

حاج حمد دارای سه‌گانه‌ای است که درک آن در نظریه تمدنی او خیلی تأثیرگذار است. این سه‌گانه شامل لفظ امیین یا امی‌ها، العالمیه یا جهانی‌بودگی و الحضاریه یا تمدن‌گرایی است. در حقیقت تفسیر تمدنی وی مبتنی بر تمایزاتی است که بین این قبیل واژگان ارائه می‌دهد. اعتقاد او این است که در قرآن کریم جوامع مخاطب قرآن دو گونه بوده‌اند که از یک عده با عنوان اهل کتاب یاد می‌شود و یهودیان و مسیحیان از جمله آنها هستند و مجموعه‌های دیگر نیز مخاطب قرآن هستند که اهل کتاب نبوده‌اند و قرآن از آنها با عنوان امی یاد می‌کند. 
 
البته حاج حمد اعتقاد دارد که پیامبر اکرم(ص) نمی‌نوشت، اما آیه‌ای که برای نفی نوشتن پیامبر آمده آیه‌ای است که خداوند می‌گوید تو با دست خودت نمی‌نوشتی و نمی‌نویسی، اما این آیات امیین ربطی به بی‌سوادی یا قادر به نوشتن نبودن ندارد ولی وی اینگونه برداشت می‌کند که امیّت در قرآن به معنای غیر اهل کتاب بودن است و پیامبر ما از امیین بود؛ یعنی از اهل کتاب نبود و خصوصیت امیین را جهانی‌بودگی می‌داند. یعنی اگر پیامبر(ص) امی نبود، آنگاه امکان یا ظرفیت نسخ شرایع اهل کتاب و شریعت‌های گذشته وجود نداشت. این ظرفیت در واژه امیین نهفته است. در نتیجه هم جهانی بودن و هم تمدن و مدنیتِ جهانی ساختن با این کلمه مرتبط است و این کلمه باید در ادبیات وی مورد توجه قرار گیرد.
 
معیارهای جهانی بودن قرآن کریم در اندیشه «محمد ابوالقاسم حاج حمد» + فیلم
 
درباره العالمی هم او اعتقاد دارد که قرآن کریم و دین اسلام، جهانی است. این عالمیت در حقیقت برآیند نگاه او به ناس است، چراکه خطاب قرآن کریم نیز به تمام مردم و به شکل فراگیر است؛ یعنی همه کره زمین را در برمی‌گیرد. برخلاف شریعت‌های گذشته که خطاب آنها به بنی اسرائیل یا ... است اما خطاب قرآن جهانی است و آن گفتمان‌های قبیله‌گرا و نژاد‌گرا، که حاج حمد از آنها با عنوان خطاب یاد می‌کند، با این اسلامِ كَافَّةً لِلنَّاسِ یا ایها الناسی، نسخ شدند و این نسخ هم یک رحمت و لطف الهی است که نشان از پختگیِ تلقی بشری از آن رسالت انبیایی دارد، یعنی این مرحله‌ای تکاملی است که بشر به جایی برسد که همگی صرف نظر از جایگاه‌های قومی، نژادی، خونی و ملی و امثالهم و بدون هیچ تمایزی، مخاطب شریعت و اسلام باشند.
 
این موضع مهمی است که باید به آن توجه کنیم و برای فهم نظریه حاج حمد، کلیدی است. به تعبیر او، این فشار و دخالت‌های آسمانیِ مباشر که اقتضای آن زمان‌ها نیز بود در نگاه جهانی دیگر دیده نمی‌شود. وی در اینجا بحثی دارد که طرح آن می‌تواند به فهم این نظریه کمک کند. او اعتقاد دارد که عقل بشر از اول تا الان همواره در سه مرحله قرار داشته است؛ اولین مرحله را عقل احیایی می‌نامد، یعنی انسان عقلی دارد که جدای از همه اشیای دیگر به طور مستقل محل اهتمام و تأمل قرار می‌گیرد. مثلاً آفتاب را به عنوان یک واقعیت طبیعی می‌بیند. 
 
 
شاید شکل گرفتن ارباب و خدایان از سوی این پدیده‌های آسمانی از نظر ایشان ناشی از این است که انسان خورشید را مستقل می‌داند، وگرنه اگر انسان می‌دانست که نور و وجود این خورشید به هزاران خورشید دیگر بستگی دارد، به جای اینکه این را خدا بداند ممکن بود آنها را خدا بداند. این نقطه آغازین عقل احیایی است. در حقیقت اشیای طبیعت را به عنوان مستقل نگاه کرده و وقتی افول می‌کنند، انسان از آنها برائت می‌جوید.
 
مرحله دوم، عقلی است که آن را دوگانه می‌داند و قدرت دارد که دوگانه‌ها را همانند لیل و نهار را کشف کند. این لیل و نهار ارتباطی دارند که انسان می‌تواند رابطه متقابلی بین آنها برقرار کند. او اسم فهم ارتباطی بین این اشیاء را عقل الصناعی نامیده است. عقل سوم، مرحله جهانی بودن یا هستی‌گرایانه است. عقل در این مرحله می‌فهمد که یک نظام واحد توحیدی و قوانین در هم تنیده‌ای تمام عالم را فراگرفته است. این عقل می‌تواند نگاه روش‌مند كَافَّةً لِلنَّاسِ و نگاه تمدنی جهانی را دریافت، تفسیر و اجرا کند.
 
عقلِ مرحله سوم عالی‌ترین عقل و مخصوص ختم نبوت‌هاست و اسلام و محتوای قرآن در مقابل آن پاسخگو هستند. لذا نگاه تمدنی که حاج حمد برای بشر ترسیم می‌کند چنین نگاهی است. او جهانی بودن را مقتضی یک حاکمیت متفاوت می‌‌داند و معتقد است که برای قومی خاص در زمانه جهانی شدن کارآمد نیست. لذا نسخ شده و حاکمیت انسان‌بنیان عقلانی در سایه قرآن کریم کارآمد است. لذا تمدنی که وی اشاره می‌کند با تمدن سیدقطب یا ابوالعلای مودودی کاملاً متفاوت است. این اقتضا یک طرح جدیدی در فهم دین دارد و طرح‌های اسلام گرایان را نقد می‌کند و معتقد است که آنها روش تفسیر مناسبی ندارند که قرآن را درک کنند. 
 
وی می گوید که نباید قرآن را به ترتیب نزول تفسیر کرد، چراکه آن را از عالمیت و جهانی‌بودگی دور می‌کند و بزرگترین مانع زمانه ما برای رسیدن به تمدن الهی، مسئله حکومت نیست، بلکه بحران مناسباتِ انسان، طبیعت و غیب است. همچنین انسان به خاطر گسستی که بین این موارد وجود دارد نمی‌تواند حاکمیت جهانی داشته باشد. از نظر حاج حمد راه حل این مشکل، اسلامی‌سازی معرفتِ مبتنی بر تفسیر وجودی از قرآن کریم است.
انتهای پیام
captcha