به گزارش ایکنا، متن یادداشت حجتالاسلام و المسلمین حسین عشاقی به شرح زیر است:
از اشكالاتی كه بر دلالت حدیث غدیر بر امامت حضرت امیرالمؤمنین(ع) كردهاند، این است كه برخی از برادران اهلسنت گفتهاند كه حدیث غدیر بعد از آن اتفاق افتاد كه عدهای كه همراه با حضرت علی(ع) در یمن بودند از عملكرد آن حضرت در مقام فرماندهی سپاه ناراضی شده و این نارضایتی خود را به پیامبر(ص) ابراز كردند و پیامبر(ص) با گفتن جمله «من كنت مولاه فعلی مولاه» به آن عده متذكر شد كه اعتراضشان وارد نیست و در عوض هر كه من پیامبر(ص) را دوست میدارد، باید علی(ع) را دوست بدارد؛ بنابراین كلمه «مولا» در حدیث غدیر به معنای «دوستدار» و محبّ است، نه به معنای امام و سرپرست.
در یادداشت حاضر ما به لحاظ تاریخی این شبهه را بررسی كرده و پاسخ میدهیم؛ حاصل پاسخ این است كه ابراز نارضایتی برخی از همراهان حضرت علی(ع) در یمن از آن حضرت گرچه درست است، اما این ابراز نارضایتی بعد از واقعه غدیر و بعد از رجوع پیامبر از حجة الوداع به مدینه اتفاق افتاده؛ و نه قبل از واقعه غدیر كه در بازگشت به مدینه رخ داده؛ بنابراین نمیتوان واقعه غدیر را عكسالعملی به وقایع یمن دانست و بر این اساس، به استناد واقعه یمن، نمیتوان مولا را به معنای دوستدار گرفت.
توضیح این كه شکایت برخی صحابه از علی(ع)، از وقایع یمن نزد پیامبر، بعد از واقعه غدیر خم و پس از بازگشت پیامبر از حجةالوداع به مدینه اتفاق افتاده است؛ چون افرادی که در سفر یمن همراه علی (ع) بودند در حجةالوداع و در غدیر خم حضور نداشتند تا قبل از واقعه غدیر از علی نزد پیامبر شکایت کنند؛ بلكه طبق گزارشات تاریخی، حضرت علی(ع) با گماردن شخصی بجای خود، از یمن به تنهایی حركت و در حجةالوداع به پیامبر(ص) پیوست؛ اما بقیه افراد اعزامی به یمن، در یمن ماندند؛ و حضرت علی(ع) بعد از حج و پس از واقعه غدیر دوباره به یمن مراجعت کرد؛ و سپس همراه افراد تحت أمرش به مدینه بازگشتند؛ و در این زمان بود که در مدینه عدهای از علی(ع) نزد پیامبر شکایت و اظهار بیمهری کردند؛ بنابراین، اینکه واقعه غدیر خم، عکس العمل شکایت یمنرفتهها از علی(ع) باشد کاملاً خلاف وقایع مسلم تاریخی است؛ در ادامه به دو روایتی كه ابنكثیر شامی در كتاب «البدایة و النهایة» خود در این زمینه آورده اشاره میكنیم.
1: ابوسعید خدری گفت پیامبر علی را به سوی یمن فرستاد؛ من هم در بین کسانی بودم که با علی(ع) به یمن رفتند؛ وقتی شتران صدقهای جمع شدند ما از علی(ع) درخواست کردیم که سوار آن شتران شویم و شتران خود را استراحت دهیم؛ و این در حالی بود که در شتران خود سستی دیدیم؛ اما علی(ع) از آن کار ابا کرد و گفت شما سهمی مثل سایر مسلمانان دارید؛ ابوسعید گفت وقتی علی(ع) از كار یمن فارغ شد و خواست از یمن منصرف شود شخصی را آنجا بر ما امیر کرد؛ و خودش به سرعت حرکت کرده تا حج را درک کند «فلما فرغ علی وانصرف من الیمن راجعا، أمّر علینا إنسانا فأسرع هو فأدرك الحج»؛ و وقتی حجش را انجام داد پیامبر(ص) به او گفت زود بسوی اصحابت برگرد تا آنها را رهبری کنی؛ ابوسعید گفت ما (در غیاب علی) از کسی که علی(ع) او را جانشین خود کرده بود درخواست همان کاری را کردیم که علی(ع) ما را از آن محروم کرد؛ آن امیر درخواست ما را انجام داد؛ اما وقتی علی(ع) دوباره آمد فهمید که از شتران صدقهای سواری کشیدهاند.
چون اثر آن را در مرکبها دید؛ لذا آن امیر را مذمت و سرزنش کرد؛ ابوسعید گفت من گفتم به خدا قسم اگر به مدینه و نزد رسول خدا رفتم خشونت و تنگیهایی که دیدیم را به پیامبر میگویم؛ ابوسعید گفت وقتی به مدینه آمدیم نزد رسول خدا رفتم میخواستم چیزی را که قسم خورده بودم، به رسول الله بگویم؛ به ابابکر برخوردم که از نزد پیامبر(ص) خارج میشد؛ او وقتی مرا دید ایستاد و به من خوشآمد گفت؛ از من سؤال کرد و من نیز از او سؤال کردم گفت کی آمدهای؟ گفتم دیشب؛ با من نزد رسول خدا بازگشت و به پیامبر(ص) گفت این سعد بن مالک (ابوسعید خدری) است که اجازه ورود میخواهد؛ پیامبر(ص) فرمود که به او اذن ده که درآید من داخل شدم به پیامبر(ص) تحیت گفتم و پیامبر(ص) نیز به من تحیت گفت؛ به او سلام کردم؛ او از خودم و اهلم سؤال کرد و در سؤال اصرار میکرد؛ من گفتم ای رسول خدا، ما از علی خشونت و بدصحبتی و تنگی دیدیم؛ پیامبر(ص) در سخن پیشی گرفت؛ ولی من شروع کردم که چیزهائی را که دیده بودیم بشمارم، تا این که من در وسط کلامم بودم پیامبر(ص) به ران من که نزدیکش بودم زد و گفت ای سعد بن مالک، فرزند شهید، از گفتههایت درباره علی(ع) دستنگه دار بخدا قسم تو میدانی که او در راه خدا به جوش و خروش آمده (البدایة و النهایة ج 7 ص 382).
از عبارت «فلما فرغ علی وانصرف من الیمن راجعا، أمّر علینا إنسانا فأسرع هو فأدرك الحج» در روایت فوق بخوبی روشن است که از گروهی که همزمان با حجه الوداع، به یمن رفته بودند تنها علی بن أبیطالب(ع) از یمن به مکه آمد و در حجه الوداع به پیامبر ملحق شد؛ اما بقیه أفراد، تحت امر شخص دیگری در یمن ماندند تا اینکه علی (ع) دو مرتبه به آنها ملحق شد؛ و همچنین از عبارت «فلما قدمنا المدینة غدوت إلى رسول الله» روشن میشود که افرادی که از علی(ع) شکایت کردند بعد از برگشت از یمن، و در مدینه این شکایت را کردند، نه قبل از مراسم روز غدیر خم که هنوز پیامبر(ص) به مدینه برنگشته بود؛ بنابرین اینکه واقعه غدیر خم عکسالعمل شکایت برخی یمنرفتهها از علی(ع) باشد کاملا خلاف وقایع تاریخی است.
2: عمرو بن شاس اسلمی گفت من در گروهی بودم كه همراه علی بن أبیطالب(ع) توسط پیامبر به یمن اعزام شدند؛ علی(ع) به من، برخی جفاها کرد و من در درونم بر علیه او احساس بدی داشتم؛ وقتی به مدینه برگشتم از او در مجالس مدینه و نزد کسانی که آنان را میدیدم شکایت میکردم؛ روزی وارد مسجد شدم در حالی که پیامبر(ص) در مسجد نشسته بود؛ وقتی پیامبر(ص) دید که من به چشمانش نگاه میکنم به من نگاه کرد تا این که کنار او نشستم؛ وقتی نشستم پیامبر(ص) گفت بخدا قسم ای عمرو بن شاس تو من را آزار دادی؛ گفتم إنا لله وإنا إلیه راجعون؛ پیامبر فرمود هر کس علی(ع) را بیازارد مرا آزار داده است (البدایة و النهایة ج 7 ص 382).
از این روایت نیز، مخصوصاً از عبارت: «فلما قدمت المدینة، اشتكیته فی مجالس المدینة» بخوبی فهمیده میشود که شکایت از علی(ع) نزد پیامبر(ص) بعد از برگشت از یمن و در مدینه انجام شد، نه قبل از مراسم روز غدیر خم که هنوز پیامبر(ص) به مدینه برنگشته بود؛ بنابرین نباید واقعه غدیر را عکسالعمل شكایت یمنرفتهها دانست؛ و بنابراین به استناد واقع یمن، نمیتوان مولا را به معنای دوستدار گرفت.
انتهای پیام