به گزارش ایکنا، روزنامه همشهری یادداشتی از مهدی زارع، رئیس شاخه زمینشناسی، گروه علوم پایه، فرهنگستان علوم با موضوع «مديريت بحران آب و ضرورت ارزيابی بیطرفانه» منتشر کرد؛ در این یادداشت آمده است:
براساس گزارش برنامه توسعه سازمان ملل متحد در سال 2025، سرانه منابع آب ایران به حدود یک سوم سطح آن در سال1990 سقوط میكند. دولت عمدتــا روی برنامه هایی برای حفظ و تأمین بدون قطعی و پیوســته جریان
آب در خطوط لوله تهران و شــهرهای بزرگی مانند اصفهان، شیراز، مشهد و تبریز متمركز اســت و در این شرایط،كمبود و ســهمیهبندی آب در شــهرهای كوچكتــر در مركز ایران و ســواحل ایران در خوزســتان، خلیج فارس و دریای مكران گزارش میشود.
از ســوی دیگر، حدود 105 تــالاب در ایران وجــود دارد كه وســعتی بیش از 3 میلیون هكتار زمین را شــامل میشــوند. حدود 1/3میلیون هكتار از این تالابها تحت تأثیر خشكسالی قرار دارند و تاكنون 60 تالاب با خشــكی مواجه شدهاند. البته خشكســالی تنها دلیل خشــكی نیست، ســوء مدیریت آب، مدیریت غیرتخصصی و نادیده انگاشــتن دانش پایه و طبیعی زمینشناسی به خشكیدگی انجامیده است.
هامون، ارومیه، بختگان، پریشان و تاشک دریاچهها و تالابهای ایران هســتند كه طی دهه گذشــته حدود 80 تا 100درصد كوچک شــدهاند. زاینــده رود به معنای رودخانــهای كه جان میبخشد در شهر تاریخی اصفهان نیز خشک شده است. تالاب هورالعظیم در اســتان خوزســتان هم از این آسیبها مصون نمانده است. خشــكی هورالعظیم توفانهای گردوغبار و شن را در خوزستان و استانهای جنوبغربی و غرب ایران تشدید كرده است. بعد از این اتفاقات، برای احیای تالابها سراغ تخصیص حقابه رفتیم. در شرایط خشكســالی، مناطق تحت تنش آبی همگی متقاضی آب و تخصیص بیشتر از سدها و دریاچه های باقیمانده هستند كه این خود به منشأ اختلاف بین ساكنان چند استان همسایه تبدیل شده است.
خشكسالی و تغییرات اقلیمی تنها دلایل فاجعه زیست محیطی در ایــران نیســت. مدیریــت ضعیــف منابع آب خســارت جبران ناپذیری به ایران وارد كرده اســت؛ كشــوری با حدود 225میلیمتر باران در سال (كمتر از یک سوم میانگین جهانی) كشوری خشك تا نیمه خشــک (در 85درصد مساحت خود) محسوب میشود. آثار زیست محیطی برای بیشترین ســدهای ساخته شده در ایران دیده نشده است. ساخت سد ســیوند كه در سال86 در استان فارس به بهرهبرداری رسید موجب از بین بردن هزاران هكتار مرتع در مركز ایران شد. در نتیجه مستقیم ساخت این ســد، بختگان، دومین دریاچه بزرگ ایران خشک شد و محل این دریاچه را به گورستان فلامینگوهای مهاجر تبدیل كرد. با وجود این، ایران بعد از چین و تركیه در رتبهبندی ساخت سد در سطح بینالمللی رتبه سوم را دارد. ساخت سد به عنوان نشانهای از توسعه سریع و توانایی ملی ایرانیان در سالهای بعد از انقلاب توسعه فراوان یافت. در واقــع معمولا از چالشهای سدســازی مانند غرق شــدن مناطقی كه در دریاچه ســد قرار میگیرنــد، اخلال در حیات موجودات زنده پیرامون ســد، آســیب جدی و غرق شــدن مكانهای تاریخی پشت سدها و فجایع محیطزیستی با منشا نادیده انگاری زمینشناسی (مانند انتخاب محل اشتباه برای سد گتوند) كمتر صحبت میشود. از سوی دیگر، ســاخت سد نقش مســتقیمی در طغیانهای بالادست و بعضا آســیب در زمینهای پایین دست دارد كه در نهایت میتواند موجب تسریع در بیابانزایی شود.
این همه در حالی اســت كــه در كنار سدســازی، پروژههای بلندپروازانه انتقال آب همچنین بحران آب ایران را تشدید كرده و خواهد كرد. 2 پروژه مهم در ایران انتقال آب از دریای مازندران به استان سمنان و انتقال آب از دریای عمان در جنوب كشور به فلات مركزی ایران است در حالی كه انتقال آب از حوضهای دیگر به حوضه خشک راه حل پایدار برای بحران آب نیست. طرحهای انتقال آب بین حوضه به شدت موجب دستكاری در محیط میشود. تبعات پروژه های انتقال آب از آسیب رساندن به بوم سامانه حوضه اهداكننده آب تا مهاجرت مردم در جوامع مبدا و مقصد متفاوت است.
نخستین آسیب به منطقه مقصد میرســد كه با افزودن ظرفیت بهره برداری آب در مقصد، نوع زندگی مردم و اشتغالشان به ســوی صنایعی كه در آن استان توسعه مییابد، تغییر میكند. در درازمدت و با رونق در ناحیه ای كه بدین ترتیب در حال توسعه است، ســیل مهاجران از همه نقاط به ویژه به مركز آن استان ســرازیر میشود و این وضعی است كه در شدیدترین وجه آن در فلات ایران میتوان در استان و شهر اصفهان مشاهده كرد. مدیریت بحــران آب بدون ارزیابی بیطرفانه گذشــته و تهیه نقشــه راه واقع بینانه برای آینده و لحاظ كردن مطالعات پایه به ویژه تهیه نقشههای تفصیلی مخاطرات زمینشناسی برای پهنههایی كه بيشــترين تنش آبی را تحمل ميكنند، ممكن نيســت. راه حل فوری و معجزه آســا نيز برای چنين مســائل بنيادی ای وجود ندارد، ضمن اينكه بايد برای مشكلات فوری، راه حل كوتاه مدت منطقی انتخاب شود، ولی بايد مراقب باشيم كه در تنور عوام زدگی نيفتيم.
فضای هيجانی كه در هنگامه بحران پديد میآيد خطر بزرگی برای نابودی هرچه بيشتر همين منابع موجود است. حكمرانان بايد مراقب باشند.
انتهای پیام