دلیلی برای محرومیت از سخنان معصومین(ع) در فلسفه نداریم
کد خبر: 3987593
تاریخ انتشار : ۰۹ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۷:۰۶
استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع):

دلیلی برای محرومیت از سخنان معصومین(ع) در فلسفه نداریم

استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) تأکید کرد: چه کسی گفته که فلسفه فقط [منحصر در] یقینیات مشهور است؟ کدام یقین بالاتر از قول پیامبر است که به عالم بالا متصل است؛ البته اگر ما وجود نبی را نتوانیم اثبات عقلی کنیم، حرف مخالفان درست است، ولی اگر نبوت اثبات شد، کشف و شهود متکی بر آموزه‌های عقلی می‌تواند حدوسط استدلال در فرآیند یک برهان فلسفی باشد.

دلیلی برای محرومیت از سخنان معصومین(ع) در فلسفه نداریم / نقص عقل و شهود بدون یکدیگربه گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین محمدمهدی گرجیان، استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع)، 9 مردادماه در مراسم سالروز بزرگداشت مقام علمی شیخ شهاب‌الدین سهروردی با عنوان «حکمت اشراق؛ چیستی و ویژگی‌ها» که به صورت مجازی از سوی مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد، گفت: سهروردی معروف به شیخ شهید است، در قرن ششم متولد شد، تحصیلاتش را قبل از 20 سالگی به اتمام رساند و در این سن به یک فیلسوف مشائی کامل تبدیل شد و به شدت از این مکتب دفاع می‌کرد البته گرایشات عرفانی شدیدی هم داشت و همین زمینه را برای ایجاد فلسفه اشراق فراهم کرد.

وی در مورد کارکرد فلسفه اسلامی نزد فلاسفه مخصوصاً شیخ اشراق بیان کرد: فلسفه برای فلاسفه مهم بود تا آن را در خدمت دین و تبیین عقلانی آموزه‌های دینی به کار بگیرند و از آن در مسیر هدایت مردم بهره ببرند؛ اسلام که دین اکمل است آموزه‌هایی در فلسفه دارد که منطق ارسطویی نمی‌توانست آن را همراهی و تبیین کند. بنابراین در دوره فارابی بنیاد تغییراتی برای رفع این مشکل آغاز و حتی در عرصه منطق، توسعه‌هایی داده شد. چه بسا به نظر بنده شروع رویکردهای عرفانی در فلسفه هم از دوره فارابی ایجاد شد، زیرا مسیر انفسی و شهودی را برای معرفت باز کرد.

گرجیان با بیان اینکه حتی خود ابن سینا هم در موارد برهانی سعی کرده مقداری راه‌های استدلالی را با تکیه بر مسیر شهودی توسعه دهد، تصریح کرد: در اینجا جراحی عظیمی در عین تحفظ بر مطالب حکمت و فلسفه یونانی لازم بود، لذا شیخ اشراق وارد این کار شد و فلسفه اشراق را تأسیس کرد، البته نباید از تلاش‌های منتقدانه غزالی و فخررازی و ... در اینجا غافل شویم، زیرا سبب شدند تا فلاسفه ما کاستی‌های فلسفه را برطرف کنند. خود ابن سینا هم به این مقوله واقف شده بود و در سه نمط آخر و رسالات عرفانی، دیگر رویکرد مشائی صرف نداشت.

استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) با بیان اینکه گرایشات نوسازانه و تحول‌خواهانه بزرگان فلسفه در ایجاد رویکرد جدید فلسفی نقش زیادی داشت، گفت: همانطور که گفتم، ابن سینا در مقدمه مشرقیین نقدهای فراوانی بر حکمت مشاء ارائه کرد و آن را در تبیین برخی آموزه‌ها ناکافی دانست؛ امروز هم کسانی مانند آیت‌الله جوادی آملی معتقدند که باید برای حکمت صدرایی منطقی دست و پا کنیم که توان همراهی با تحولات زمانه را داشته باشد. 

گرجیان تصریح کرد: شیخ اشراق فردی نبود که جایی بنشیند و دیگران به او رجوع کنند، بلکه خودش به تعبیر پیامبر(ص) طبیب دوار بطبه بود، لذا وقتی احساس می‌کرد منطقه‌ای از مناطق شیعه به او نیاز دارند، عازم می‌شود؛ بنده در سفر اخیری که به حلب داشتم، از مظلومیت این شخصیت که مزارش در آنجاست، دلگیر شدم؛ وی در سفر به حلب مبتلا به سعایت ظاهرگرایان اهل تسنن شد که نتوانستند آفتاب وجودی ایشان را تحمل کنند، لذا صلاح‌الدین ایوبی دستور داد که او را به قتل برسانند با اینکه با دعوت فرزند صلاح‌الدین به آن منطقه رفته بود.

بی‌توجهی به شهود و از دست رفتن بخش اعظمی از معرفت

استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به مهمترین نوآوری شیخ اشراق یعنی ارائه روش شهودی، اظهار کرد: علما در عصر پیشین و به ویژه از زمان فارابی توجه کردند که در برهان اگر به منطق ارسطویی صرف توجه کنیم، طبیعی است که بخشی از معرفت، بلکه بخش اعظم و معرفت اصیل مغفول خواهد ماند و باید طرحی نو در اندازیم. مثلاً برداشت حقیر این است که وقتی ابن سینا نتوانست معاد جسمانی را از برهان عقلی اثبات کند، قصد داشت بگوید من آموزه‌های وحیانی مخبر صادق (پیامبر(ص)) را عقلی کردم و به همین دلیل گفت من معاد جسمانی را به صرف سخن پیامبر(ص) که صادق مصدق است، می‌پذیرم.

وی افزود: اگر عقل به ما بگوید حتماً و حتماً باید مخبر صادقی باشد (کما اینکه ابن سینا در نمط اشارات نبوت را به این روش اثبات می‌کند)، در این صورت آموزه‌های مخبر صادق هم یقینی است و عقل، هم مخبر صادق و هم اخبار او را تأیید می‌کند. بنابراین اثبات معاد جسمانی ابن سینا با کمک شرع، اما با استدلال عقلی انجام شده است. همچنین بحث متواترات می‌تواند بخش زیادی از مشکلات را برطرف کند؛ زیرا اگر ما خبری را از یک منجمی بشنویم، آن را مبنای کار خود قرار می‌دهیم یا اگر کسی بگوید جزیره قناری وجود دارد، در حالی که ما آن را ندیده‌ایم، اما باز می‌پذیریم، حال چرا نباید از اخبار مخبر صادق در فلسفه بهره ببریم.

دلیلی برای محرومیت از سخنان معصومین(ع) در فلسفه نداریم

گرجیان تأکید کرد: چه کسی گفته که فلسفه فقط یقینیات مشهور است؛ کدام یقین بالاتر از قول پیامبر است که به عالم بالا متصل است؛ البته اگر ما وجود نبی را نتوانیم اثبات عقلی کنیم، سخن مخالفان درست است، اما اگر نبوت اثبات شد، کشف و شهود متکی بر آموزه‌های عقلی می‌تواند حدوسط استدلال در فرایند یک برهان فلسفی باشد. سهروردی توجه کرد که برهان صرف و کشف و شهود صرف به تنهایی برای رسیدن به حقیقت کافی نیست و این دو با کمک هم می‌توانند ما را به معرفت برتری برسانند.

استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) تصریح کرد: افرادی که اهل سیر و سلوک باشند، اما نتوانند استدلال عقلی بیاورند، خطاهایشان آنها را جایی می‌برد که خطرناک است. سهروردی و صدرا آموزه‌های کشف و شهود را در قالب برهان فلسفی می‌برند تا عقل به راحتی آن را بپذیرد، مگر اینکه کسی از ابتدا آن را برنتابد، کما اینکه ابن سینا اوایل تصور می‌کرد که کشف و شهود وهم و خیالات است، اما بعدها از نظر خود برگشت.

شهود و عقل بدون یکدیگر ناقص هستند

وی تأکید کرد: شیخ اشراق معتقد است که اهل سیر و سلوک اگر مباحث برهانی را در خود نهادینه نکنند، ناقص هستند و کسانی که برهان دارند، اما کشف و شهود ندارند نیز ناقص هستند. منتقدین سهروردی مانند شهرزوری جایگاه عظیم فلسفی شهودی او را به تصویر کشانده و اهمیت آن را بازگو کردند؛ ایشان معتقد است بستن راه کشف و شهود بستن عقل است که این نظر به صورت متکامل‌تر در صدرا دیده می‌شود. البته نه اینکه شهود را به عنوان الهام‌بخش به عقل به کار ببریم، بلکه به عنوان برهان عقلانی به کار ببریم و از شهود به عنوان محسوس باطنی استفاده کنیم.

وی همچنین درباره هستی‌شناسی نوری و دسته‌بندی مفاهیم به حقیقی و اعتباری گفت: نظام هستی‌شناسانه قبل از اشراق عمدتاً به دو عالم مجرد و مادی تقسیم می‌شد، اما شیخ اشراق عالم دیگری به نام مثال را تعریف کرد و البته در دوره صدرا به تبیین متکاملی رسید. ایشان در یک تقسیم‌بندی دیگر عالم را به موجودات حی و میت و نور و ظلمت هم تقسیم کرده است؛ وجود حی را مافوق می‌داند که ماهیتی ندارد که در حقیقت همان وجود خداوند است؛ او نور را به دو قسم تقسیم کرده است؛ اول وجود فی نفسه لنفسه که همان وجود جوهری است و در رأس آن نورالانوار و انوار طولی خلقت است و نور فی نفسه لغیره هم به دو قسم نور عرضی مادی و مجرد تقسیم می‌شود که نور خورشید و لامپ و چراغ و ... را در بر می‌گیرد.

گرجیان با بیان اینکه سهروردی معتقد به عالم مثال است، اما صراحت بر اینکه عالم مثل جزء عالم نور است ندارد، اظهار کرد: شیخ اشراق زمینه را برای تشکیک در وجود در دوره صدرا آماده کرده است. 

انتهای پیام
captcha