به گزارش ایکنا، ناصر مهدوی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی شامگاه 21 مردادماه در اولین نشست از سلسله نشستهای «عاشورا و امروز ما»، که به همت خانه اندیشمندان علوم انسانی و انجمن اندیشه و قلم برگزار میشود گفت: وقتی به امام حسین(ع) مینگریم رفتار این انسان بزرگ در آن میدان سخت و دشوار عاشورا مستند به دلایل عقلانی محکمی است که امروز میتواند بشر قرن 21 را متحیر کند؛ امام حسین(ع) یک قهرمان بزرگ معنوی است که برای مقاومت در برابر ظلم دلایل متقنی داشته است. از طرفی چهره بشر در عاشورا روشن میشود، زیرا ما انسانها را معمولا در کتابها و توصیفات عرفانی و تعارفات زبانی میشناسیم ولی انسانها خود را در متن تاریخ نشان میدهند و خصال منفی آنها بروز میکند، همین موجودی که مدعی اشرف مخلوقات است به جایی میرسد که از هر ویروس و موجودی خطرناکتر میشود و ما در عاشورا هر دو چهره را میبینیم.
مهدوی بیان کرد: وقتی خواهران امام(ع) یعنی ام کلثوم و زینب(س)، اشک میریزند و بیتابی میکنند زیرا محاصره کردن و بستن آب بر روی انسانهای فرهیخته و معصوم و پاک دلآزار و سخت است، امام به آنها دلداری میدهند تا پیام اصلی عاشورا تحت تاثیر احساسات فراموش نشود و گوهری که در صدف عاشوراست به دور از عواطف و احساسات ماندگار شود و این درس برای ما هم هست که برای بالابردن کیفیت زندگی خودمان از عاشورا درس بگیریم و دور از هیجان و تحریک عواطف به آن بنگریم.
وی با بیان اینکه در ماجرای برادران کارامازوف که یکی مؤمن است و دیگری افکار خداناباورانه دارد، اظهار کرد: برادر مؤمن از برادر دیگرش گلایه میکند که چرا با خدا مشکل دارد و او پاسخ میدهد من با خدای جهان مشکلی ندارم بلکه با جهان خدا مشکل دارم؛ امام حسین(ع) عاشق خدای جهان است ولی از جهان خداوند احساس دلتنگی دارد زیرا آدمیان در برابر زر و زور و غنائم مادی از رشد و تعالی باز مانده و به موجوداتی خطرناک تبدیل شدهاند به همین دلیل شکوه و شکایت از مدل زیست و تفکر آدمیان دارد. این نکاتی است که اگر توجه نکنیم امروز هم سر از فکر و سرزمین ما هم سر در خواهد آورد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: ممکن است ما به راحتی بدعهدی کنیم، درآمدمان مشروع نباشد و در حیطه مدیریت با زیردستانمان بداخلاقی کنیم، باید اینها را در خود و جامعه نقد و بررسی کنیم نه اینکه به گریه و عزاداری پناه ببریم تا زخمهای درون خود و جامعه را فراموش کنیم. مصیبت باید چشم انسان را باز و نگاه آدمی را تغییر و بینش فکری ما را عوض کند؛ امام به مدلی از زندگی کردن و بینش آدمیان اعتراض داشت و خودش را قربانی کرد تا بگوید انسانها باید برای انسانی زیستن هزینه بدهند.
مهدوی بیان کرد: امام فقط از دشمن گلایه ندارد بلکه از یارانی گلایه دارد که مدعی هستند شیعه و پیرو او هستند؛ دائما از تعبیر «ای مردم، ای مردم بدانید» استفاده فرموده و گفتند پیروان ما بیش از همه دل ما را شکستند و سبب شرمساری ما شدند، ما فکر میکردیم اینها حاضرند در مسیر تشیع، هزینه بدهند. پیام او فقط برای آن دوره نیست و برای امروز و همه طول تاریخ است؛ در مکه میفرماید برخی از شما خیلی عجله دارید که مرا تنها بگذارید، خطاب او به کسانی است که میدانند حسین(ع) نوه پیامبر(ص) است و یزید چه جنایتکاری است. از دید امام(ع)، کسانی که برای گریه و لابه و اندوه داوطلب هستند ولی در میدان زندگی حاضر نیستند سختی بکشند و هزینه بدهند، بزرگ و پخته نیستند و قیمت نفس آنها بالا نیست.
وی افزود: امام از تفکری که امت به آن مبتلا هستند گله دارد؛ اینکه چرا حریص هستند و طمع میورزند و عین خیالشان هم نیست، امام میخواهد انسانها از خودشان اندوهزدایی کنند، امام با اندیشههای منفی در میافتد و وقتی میبیند مردم برده زندگی شدهاند دلش درد میگیرد. فرمودند؛ الناس عبید الدنیا، ما تصور میکنیم مخاطب امام فقط مردم کوفه در آن دوره هستند، خیر، عاشورا آئینه و نقد زندگی و صحنه تئاتر زندگی ماست تا بفهمیم سایههای درون ما از چه جنسی است. بارها این تعبیر را شنیدهایم ولی مادامی که مردم برده زندگی باشند انسانهای بزرگ نمیتوانند آرام باشند؛ ما به جای اینکه زندگی را اسبابی برای رشد خود کنیم زندگی، ما را برده خود میکند و وجود ما مال و جاه و کینه و حسرت است.
مهدوی بیان کرد: گریه و عزاداری میکنیم ولی با این عزا زخمهای درونی خود را پنهان میکنیم و حاضر نیستیم سلایق و مناسبات انسانی و اجتماعی و انحرافات فکری و عملی خود را اصلاح کنیم. دینداری فقط در حرف و سخن است، زمانی که دنیای مردم تامین است از حسین بن علی(ع) سخن میگویند ولی وقتی دشواری به آنها رو آورد همه این چیزها را زیر سؤال میبرند. خداوند بیزار است از اینکه کسانی مردم را فریب دهند و دست در بیتالمال ببرند و آن وقت مجلس عزا بگیرند؛ اینها خیانت است.
وی در ادامه تصریح کرد: امام(ع) فرمود من فقط میخواهم نفسم را از افتادن در خفت و چاله تاریکی نجات دهم وگرنه دنبال جنگ نیستم، دنبال زندگی آباد و آزاد هستم و انسانیت یعنی همین. پدرم امیرالمؤمنین(ع) به من یاد داده که «اکرم نفسک عن کل دنیه». منطق امام، کوبیدن بر طبل رشد و کرامت انسانی است. در طول تاریخ چه کسی اینقدر از کرامت انسان سخن گفته است؟ فلاسفه و عالمان امروز حرفهایی زدند ولی باور کنیم سطح سخنان امام علی(ع) خیلی فراتر از فلاسفه امروز است، ضمن اینکه اینها در میدان عمل نشان دادهاند؛ تکه پاره شدند تا بگویند ما گله(گله گوسفند) نباشیم و انسان باشیم. امام علی(ع) فرمودند: لاتکن عبد غیرک قد جعل الله حرا؛ خدا تو را آزاد آفریده و انسانیت یعنی حریت نه اینکه انسان باشیم بعد دلمان خواست آزاد و یا دلمان خواست اسیر زندگی کنیم، آزادی مساوی انسانیت است.
وی با تاکید بر اینکه هیچ حقیقت و ارزشی بالاتر از حفظ نفس و آزادی و حریت انسان نیست، افزود: با هیچ بهانهای اجازه گرفتن حق تعیین سرنوشت را از مردم نداریم؛ بر این منطق، فلاسفه سیاسی هم باید ممنون حسین بن علی(ع) باشند. به ما میگویند هر سال این حرفها در ایام محرم تکرار میشود و چه فایدهای دارد، مگر اندیشههای سقراط هنوز که هنوز است در آکادمیها مورد بحث نیست؟ مگر افلاطون و ققنوس و سیمرغ و ... تکرار نمیشوند؟ باید تکرار شود تا کسانی که میخواهند خوب زندگی کنند بدانند قبلهای دارند که آنجا میتوانند درک تازه داشته باشند. کسی در برابر امام(ع) قرار گرفت و گفت من میخواهم شمشیر و اسبم را در اختیار تو بگذارم و امام(ع) لبخند زدند و فرمودند من به اینها نیازی ندارم؛ من دنبال دلربایی هستم تا افکارمان را با ذهنیتهای منفی انباشته نکنیم و زبانمان آکنده از دشنام و تهاجم به یکدیگر نباشد. دلمان را از کینه پر نکنیم.
مهدوی تصریح کرد: امام(ع) قصد داشت تا به ما بفهماند که خدا از آن نوع مسلمانی بیزار است که همراه با فرومایگی، چاپلوسی، دادن وعدههای دروغ و فریب و خیانت به قدرت و ثروت ملت باشد؛ چه فایده اگر اینطور باشیم و بعد مناسک برپا کنیم و عزادار داشته باشیم و فرمان دهیم شهر را سیاهپوش کنند. باید دنبال دردهای مردم باشیم. درد امام حسین(ع) این است که وقتی عبیدالله به لشکریانش دستور حمله میدهد میگوید جندالله؛ یعنی ای سپاه خدا، عبیدالله و امثال او هم فکر میکردند خلیفه خدا هستند و البته صحابه بزرگ با اینها بیعت کرده بودند و برای خود جایگاهی قائل بودند. حسین بن علی(ع) جامعه دینیای را بر نمیتابد که رهبرش را بزرگترین افراد عصر خودش تایید کردهاند؛ عبدالله بن عمر، یک فرد معروف و مشهور و فرزند خلیفه دوم است و او یزید را تایید کرد؛ عایشه یزید را تایید کرد ولی امام(ع) نمیگوید سیستم این است و باید با آن کنار بیایم.
وی با بیان اینکه تفاوت انسان با سایر موجودات، آزادی و اختیار است، گفت: اینکه قرآن اینقدر بر تقوا تاکید دارد به این دلیل است که تقوا یعنی آزادی؛ انسان میتواند در برابر بدی بایستد و اصلا خدا او را انتخاب کرده تا به سمت بدی نرود؛ بداند لقمه، چرب و شیرین است و کاخ و ویلا و مال و پول دارد ولی هزینه آن را باید مردم بینوا و تشنه و گرسنه و فقیر تحمل کنند و زیر بار این خفت و خواری نروند. بتواند در برابر طوفان درونی خود بایستد تا انسانی پست و حقیر نشود. دشمنان فقط آزادی را از امام(ع) میخواستند ولی چون زیر بار نرفت گفتند راهی جز مرگ پیش روی تو نیست و امام لبخند زد و فرمود: من مرگ را بر زندگی ذلتبار ترجیح میدهم «والله ان الموت احب الینا من الحیات معکم».
مهدوی بیان کرد: حر راه امام(ع) را بست و اهل بیت(ع) را به دردسر انداخت ولی وقتی برای لشکرش درخواست آب کرد، امام همه بدیهای او را فراموش کرد و در تاریخ نقل است حتی به شتران او هم با دست خود آب داد؛ یا در شب عاشورا تیر افکندند ولی امام(ع) فرمود ما آغاز کننده هیچ جنگی نیستیم، ما آزاد هستیم برای انتخاب یک زندگی فاخر؛ حداقل 20 هزار نفر در برابر امام حسین(ع) بودند ولی او از مرگ هراسی ندارد. همه میمیریم ولی من با آرامش و باشکوه میمیرم زیرا هیچ وقت برای لقمه نانی، حقیر و ذلیل نبودم و آزادانه زندگی کردم.
انتهای پیام