به گزارش ایکنا، حشمتالله قنبری، پژوهشگر تاریخ اسلام، شب گذشته، 12 شهریور، در برنامه تلویزیونی «هدی»، که از شبکه قرآن و معارف سیما پخش شد، به شرح بخشهایی دیگر از نهجالبلاغه پرداخت.
متن سخنان قنبری را بخوانید؛
برای اینکه انسان خدا را بشناسد و از شریعت تبعیت کند، خودشناسی لازم است. حکومت پیامبر(ص) نیز در راستای اقامه امر خداست و از اقتدار الهی بهره میبرد و پایبندی به امر پیامبر(ص) پایبندی به امر خداست و اولیالامر نیز معنای خاص و عامی دارد که پیشتر بدان اشاره شد. فرامین و دستورات و محکمات قرآن تعطیلبردار نیست و در اجرای امر خداوند و سنت نبوی بین وظیفه امام معصوم(ع) و امام غیرمعصوم تفاوتی نیست؛ چون عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) تکلیفی قطعی است. هر کسی که کوچکترین شناختی از مقام انسان دارد تا کسی که بالاترین تکالیف سیاسی و اجتماعی را دارد از این قاعده مستثنا نیست و در کیفیت اجرا تفاوتی وجود ندارد. نکته دیگر اینکه بخش مهم عمل به دستورات دین با شناخت و تبعیت از امام حق حاصل میشود.
اگر جامعه دینی نتواند امام حق را بشناسد و دستش را از دامن فیض امام حق کوتاه کند، در یک فضای معلق، معطل نمیماند، بلکه دستهای پنهان و پیدای امامان باطل میآیند و آنها را جذب میکنند. وقتی امتی بدون مدیر آگاه و عالم و فقیه رها شود، تردید نکنید که مدیران باطل وارد میشوند و جریان برانداز ضد توحید از این جامعه در برنامههای خود بهره میبرد. بنابراین تضعیف جایگاه ولایت یک منکر زشت و عملی ظالمانه است. گاهی اوقات پیامبر(ص) و ائمه(ع) را نیز تضعیف کردند و بعدها وقتی ریاست جامعه اسلامی در اختیار فقیه جامع الشرایط قرار گرفت، با تمسک به قیاس نفس امام غیرمعصوم به معصوم، به سمت تضعیف ولایت دین حرکت کردهاند. البته نه اینکه با آن فقیه کار داشته باشند، اما فهمیدند که با تضعیف آن فقیه اساس فقاهت و دین سست خواهد شد. برخی ناخواسته آب به آسیاب دشمن ریختند. کسانی که چنین رفتارهایی را در پیش میگیرند، مرتکب ظلم بزرگی شدهاند که از روی اشتباه، غفلت یا خودخواهی است که در زمین دشمن بازی میکنند و نمیفهمند که اگر اتفاقی برای جامعه دینی و اسلامی بیفتد، آنان بیشتر از بقیه آسیب میبینند.
بنابراین فقهای امامیه و فقهایی که در روزگار ما در عمل ولایت پیدا کردند و نیز پیروان ولایت فقیه، قائل به قیاس ولی فقیه با امام معصوم نبودهاند و همیشه وقتی صحبت از معصومین شده است در نهایتِ فخامت از آنها یاد کردهاند. از این رو القای این شبهات خلاف انصاف و نیز نصوص عامه و امامیه است. متقی هندی در کنزالعمال و علامه مجلسی در بحارالانوار از رسول خدا(ص) روایت کردند که فرمودند ما اهل بیت(ع) با کسی مقایسه نمیشویم. همچنین سیدرضی در فرازی از خطبه دوم نهجالبلاغه از امام علی(ع) اینطور روایت کرده که فرموده هیچ کس با آل محمد(ص) مقایسه نمیشود؛ چون همه نعمتها به واسطه اینها ریزان است و موجودیت هستی به برکت وجود آنها بهرهمند میشود. بنابراین زعامت و رهبری یکی از شئون ذوات مقدسه معصومین است، اما وجود مبارک معصومین فضائل، عظمت و ویژگیهای منحصر به فرد غیرقابل تکراری دارد که انسان برای رسیدن به حیات طیبه نیاز به نسخه عام و خاص آنها دارد، ائمه(ع) حقیقت و نسخه وحی هستند.
جامعه باید ائمه حق را بشناسد و به آنها نزدیک شود و در سایه این نزدیکی با پوشیدن جامه اطاعت و تبعیت مطلق از آنها، زندگی و آخرت باسعادتی را رقم بزند. همچنین حضرات معصومین خلفای خدا در زمین هستند که امامت و زعامت مردم یکی از شئون آنهاست. شیخ صدوق در علل الشرایع و علامه مجلسی در بحارالانوار روایتی را از جعفر جعفی به نقل از امام صادق بیان کردهاند که بسیار اساسی و مبنایی است. جعفر به محضر مبارک امام صادق(ع) تشرف یافت و پرسید علت اینکه مادر شما را زهرا نامیدند چیست؟ امام صادق(ع) فرمود که خداوند ایشان را از نور خود خلق کرد و ملائکه وقتی نور عظمت او را دیدند به سجده افتادند و گفتند این چه نوری است. خداوند فرمود این نوری از نور من است و من این نور را از خودم جدا کردم و تابانیدم تا در روزگاری از صلب بافضلیتترین انبیای خودم این نور را استخراج کنم تا اینکه ائمه(ع) از فاطمه(س) بیرون آیند تا برای اقامه امر من قیام کنند و هدایت بندگان نیز به دست اینهاست و فرمود که من آنها را جانشینان خود در زمین قرار میدهم، آن هم زمانی که رابطه وحیانی زمین و آسمان قطع شده است. بنابراین حضرات معصومین حقیقت وحیالله و صراطالله بین خلقالله هستند و هر زعامتی در انتساب به آنها معنا و مفهوم پیدا میکند.
حضرت امیر(ع) در ادامه فرامین خود به مالک میفرماید که در میان شایستگانی که در اطرافت هستند کسانی را برای قضاوت انتخاب کن که از عالیترین درجات اخلاقی برخوردار باشند و در ادامه همین فراز با جزئیات دقیقتری، خصوصیات مهمتری را برای والی اسلامشناس مصر تبیین میکنند. این موضوع از این نظر اهمیت دارد که چنین فرامینی برای مالک اشتر است و دیگران باید حساب کار خود را داشته باشند. وقتی که امام(ع) مالک را در جایگاه حکومت تا این میزان آسیبپذیر میبیند، تکلیف دیگران روشن میشود. سپس امام(ع) در این فراز وظیفه قضات در قبال مردم را تشریح میکنند.
سپس امام(ع) فرمود که ای مالک این دینی که تو را به ریاست رسانده، به دست اشرار افتاده است. این باور برای کارگزار و مدیر و زمامدار اهمیت بالایی دارد و باید بداند که عامل به دین است و دین به او مأموریت خدمت به مردم را داده است. همچنین امروزه بازار زمامداری دینی و پرداختن به سخنان حضرت امیر(ع) گرم است و در جلسات رأی اعتماد مجلس و ... همه اینها را میبینیم اما حکمرانی مفهوم خاصی دارد؛ مثلاً کشاورزی و معیشت مردم نیازمند مدیریت است. همه وزرا در مقام حکومت نیستند و مسئولیتهای مدیریتی بر عهده آنهاست و باید دقیق عمل کنند.
سپس امام(ع) میفرماید که ای مالک، دینی که تو را عازم مأموریت کرده است زمانی در اسارت اشرار بود و آنان هم حرامیها و گردنکشهای معمولی نبودند و امام(ع) مختصات شرارتهای برخی را تبیین میکند. امام(ع) میفرماید که اشرار کسانی بودند که عمل به آیین توحید و احکام دین را آمیخته با هوا و هوس میکردند و دین هم به وسیلهای برای به دست آوردن دنیا تبدیل شده بود.
اگر این بیان امام(ع) درک شود، میفهمیم که دنیاپرستی خواص و مهتران جامعه، ارکان دین خدا را متزلزل کرده بود. امام(ع) با عبارت کوتاه نظام رفتاری - اخلاقی مدیریتی مالک اشتر نخعی را به چالش کشیدند و انذار عجیبی است، هم او را به چالش کشیدند و هم مدیران و حکام نظام اسلامی را در هر دورهای خطاب قرار دادند و همه باید در سطح مالک این امر را درک کنند. در غیر این صورت، نشستن آنها بر کرسی ریاست حرام است، ولو قانونی باشد. حکام و مردم و سایر طبقات هر یک در مقابل عدهای ضامن هستند و همه تکلیف دارند. امام فرمود که دین در دست اشرار اسیر است و این عبارت تکاندهندهای محسوب میشود که باید خواب را از چشم زمامدار اسلامی بگیرد. اگر این را شنید و خوابید به خودش شک کند؛ چون امام(ع) به صراحت هشدار داد که اگر مردم از دین خدا و ارزشهای انسانی پاسداری نکنند، دین و حکومت اسلامی و ریاست دینی بر جامعه اسلامی و حیثیت انسان به اسارت اشرار درمیآید. همچنین اگر دین مورد دستبرد برخی مانند مدیران قرار بگیرد، هیچ شانی از شئون انسان محفوظ نخواهد بود.
انتهای پیام