به گزارش خبرنگار ایکنا، محمدحسین صادقی، پژوهشگر پژوهشگاه بینالمللی المصطفی، عصر امروز در نشست علمی «ارزیابی انتقادی اخلاق سکولار در اندیشه عادل ضاهر» که به همت گروه فلسفه و عرفان پژوهشکده علوماسلامی این پژوهشگاه به صورت مجازی برگزار شد، اظهارکرد: ارائه گزارش، تحلیل و نقد آرای عادل ضاهر، مبتنی بر معرفی اجمالی این متفکر جهان عرب و آثار مهم اوست. وی متولد ۱۹۳۶ میلادی در لبنان است.
استاد دانشگاههای قم افزود: او در میان فیلسوفان اخلاق معاصر عرب و مسلمان، از جایگاه ممتازی برخوردار است و دارای دیدگاه و طرح مشخص اخلاقی است. ضاهر از کارکرد امروزی فلسفه و انگارهای که از رسالت فلسفه در جهان عرب ارائه گشته، ناخشنود است و میخواهد پیوندی میان واقعیتهای اجتماعی و فلسفه ایجاد کند. وی فلسفه اخلاق را نقطه این پیوند میان واقعیتهای اجتماعی و فلسفه قرار میدهد تا از خلال آن طرحی برای مواجهه با مدرنیته ارائه کند.
صادقی ادامه داد: اهمیت دیدگاه وی به این جهت دوچندان میشود که این دیدگاه، معطوف به نقد نظریههای اخلاقی مکاتب غربی از سویی و نقد رویکردهای اندیشمندان مسلمان، از سوی دیگر است. دیدگاه ضاهر از خلال نظریاتی مانند واقعگراییاخلاقی، شهودگرایی، طبیعتگرایی و وظیفهگرایی کانت و نظریه امر الهی عبور میکند و با نقد این دیدگاهها، به طرح ابتنای اخلاق برعقل با تأکید بر بُعد اجتماعی آن سامان مییابد.
پژوهشگر فلسفه و عرفان جامعةالمصطفی اظهارکرد: ضاهر، لااَدریگری اخلاقی در غرب را برخاسته از نوع نگاه نادرست به ماهیت و کارکرد عقل میداند و این نگاه را دارای دیرینگی بسیاری در تفکرغرب برمیشمارد. در این نگرش، کاستی آن با نقد هیوم برملا گردید، ولی هیوم با تفکیک میان «هست» و «باید»، رسالت عقل را به بُعد ابزاری آن فرو برد و تعیین غایت را به میل و خواهش انسان فروکاست. چنانچه امری که اخلاق را فردی و بیقاعده کرد و به سمت لااَدریگری و پوچی سوق داد. ضاهر با نقد هیوم، به تصحیح تصویر و تعریف عقل میپردازد تا آن را بنیادی برای اخلاق قرار دهد. وی میکوشد با طرح نقدها و نقضهای هیوم، رسالت ارزشگذاری عقل را به آن بازگرداند. از نظر وی، عقل بُعد اجتماعی دارد و رشد و نموّش در جامعه صورت میگیرد و بر مطلقات دینی و متافیزیکی تکیه نمیزند.
صادقی تأکید کرد: در بازبینی رابطه دین وعقل، دین و اخلاق، دین و سیاست، فراز مهم دیگر اندیشه وی است که در فضای فکری جهان اسلام اهمیت و تبعات بسیاری دارد. ضاهر سرشت معارف دینی و معارف عملی مانند اخلاق و سیاست را متفاوت میبیند و در نتیجه، به مرجعیت عقل در حوزههای اخلاق و سیاست حکم میکند و با توجه به تقدم پارهای از معارف عقلی و اخلاقی بر معارف دینی، به نیازمندی دین به اخلاق و بینیازی اخلاق از دین حکم میکند.
استاد دانشگاههای قم در ارزیابی اندیشه ضاهر گفت: ابتدا، آنچه طرح وی را با چالش روبه رو میسازد، نخست پیامدهایی مانند؛ بیمعنایی و آسیبهایی است که علمزدگی و سکولاریسم با آن روبه روست. با اینکه ضاهر پیوسته میکوشد در این ورطه نیفتد، ارجاع اخلاق به عقل و ارجاع عقل به اجتماع بشری و باور به نسبیگرایی در کنار ایجاد گسست میان تعالیم دینی و انکار مطلقات اخلاقی، نتیجهاش مواجه شدن با چالشهایی مانند نهیلیسم است که در غرب شاهد آن بودهایم.
وی افزود: دوم، فقدان تناسب این طرح با فضای فکری جهان اسلام است؛ ضاهر بر نقش بستر و محیط بر شکلگیری عقل و اخلاق تأکید دارد. این تأکید برخلاف طراحی نظریه اوست که تناسبی با فضای فکری و اخلاقی متفکر ندارد. عمده دیدگاه ضاهر، نقدی بر تجربهگرایی و معطوف به چالشهای فکری جهان غرب است. ضاهر با طرح دیدگاه بینیازی اخلاق از دین، میراث عظیم اخلاقی و تعالیم دسته اول قرآنی و سنت قطعی را از حوزه استفاده کنار میگذارد و آن را نادیده میگیرد، در حالی که میتوان با طرح جایگزین، افزون بر ابتنای اخلاق بر عقل، این میراث را نیز نگه داشت.
صادقی ادامه داد: سوم اینکه نظریه ضاهر، ناسازگاری منطقی دارد؛ وی از نیاز دین به اخلاق و عقل برای اثبات حقانیت خویش، نتیجه میگیرد که اخلاق به طور کامل به دین نیاز ندارد، در حالی که با وجود تقدّم حقایق اخلاقی وعقلی، نیاز به وحی و تعالیم اخلاقی آن از میان نمیرود و این طرح جایگزینی است که در میان عقل گرایان مسلمان یعنی معتزله و شیعه به چشم میخورد.
پژوهشگر پژوهشگاه بینالمللی المصطفی گفت: عادل ضاهر یکی از متفکران برجسته عرب و از نامهای ناآشنا در ایران است. وی مانند سایر فیلسوفان مدرن عقل را بر هر منبع دیگری مقدّم میانگارد و با تقسیم عقل به دو بخش نظری و عملی کار آن را علاوه بر تعیین ابزار، تعیین غایات نیز میداند.
استاد دانشگاههای قم افزود: به عبارت دیگر وی هم به عقلانیت معطوف به هدف و هم به عقلانیت معطوف به ارزش اعتقاد دارد. از ویژگیهای مهم این اندیشمند آن است که وی تفکر فلسفی را جدا از اجتماع انسانی و به عنوان یک حرفه تلقی نمیکند. بلکه برای آن رسالت نقد و تغییر حیات جمعی قائل است. او معتقد است اگر هسته اصلی دین به درستی درک شود، صحت عقیده کسانی که به رابطه ضروری و منطقی میان دین و حیات دنیا باور دارند، مشخص میشود.
انتهای پیام