نشست «نقشآفرینی دانشآموختگان قرآن و حدیث در سبک زندگی قرآنی در جامعه» ۲۴ آبانماه با دعوت از شادی نفیسی و محمدرضا شاهرودی، اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران و سیدمحمدهادی گرامی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
محمد پارساییان، سرپرست مرکز مطالعات میانرشتهای قرآن کریم سازمان قرآنی دانشگاهیان کشور و زهرا فیضی، مدیر گروه قرآن و تربیت اجتماعی این مرکز، پرسشهایی را حول موضوع نشست مطرح کرده و اداره جلسه و روند پیشرفت بحث را برعهده داشتند.
این نشست به همت مرکز مطالعات میانرشتهای سازمان قرآنی دانشگاهیان کشور، خبرگزاری ایکنا با همکاری سازمان اوقاف و امور خیریه در سالن شهید تقوی سازمان قرآنی دانشگاهیان کشور برگزار شد. بخش اول این نشست با عنوان «سرفصلهای رشته علوم قرآن و حدیث معطوف به حل مسائل جامعه نیست» روی خروجی این خبرگزاری قرار گرفته، اینک بخش پایانی این نشست را میخوانیم؛
پارساییان: برای اینکه موضوع بحث مشخص شود، محورهایی را عرض میکنم. نگاهمان این نیست که جامعه الان چه نگاهی به قرآن دارد، چون بحثهای فرهنگی دارد. دو رویکرد میتواند باشد یک رویکرد اینکه سرفصلهای رشته متناسبسازی شوند، یک رویکرد هم اینکه همه قرار نیست آن نبوغ را داشته باشند که در عرصه پژوهشها و مطالعات قرآنی وارد شوند. برای آن دسته از افراد که خیلیهایشان در مقطع کارشناسی دانشآموخته میشوند، میتوان رشتههای کاربردیتری را ایجاد کرد، برای خیلی از افراد جامعه که در سطح کارشناسی میخوانند شاید بشود کنار این رشته، باب دیگری هم باز کرد، اساتید در این زمینه پیشنهادات خود را مطرح کنند.
نفیسی: نکته اول اینکه آقای دکتر گرامی فرمودند که رشته ما جدی گرفته نمیشود. نمونه خیلی سادهای را اشاره میکنم، اینکه فردی که حافظ قرآن است میآید و کل پروسه چهار سال رشته کارشناسی را حذف میکند. نشانه اینکه رشته ما کماهمیت گرفته میشود، این است که یک دانشجوی حافظ قرآن که خیلی هم ارزشمند است، اما کلاً لیسانس برای آنها حذف شده است، یعنی لیسانس کلاً قابل حذف کردن است و شش ماه باید درس بخواند و امتحان ارشد را بدهد و تمام شود!؟ این یعنی دوره لیسانس آنقدر جدی نیست و میشود در شش ماه آن را پاس کرد. کدام دانشگاه کار تربیت اخلاقی دانشجویان را برای خود تعریف کرده است؟
اساتید بسیار بزرگی داریم و هیچ وقت از مسیری که رفتم پشیمان نیستم. اما اینکه باید فکری کنیم برای این موارد کاملاً قابل طرح است، اما نکته دیگر اینکه شما میگویید از فارغالتحصیل رشته علوم قرآنی انتظار دارم یک نمونهای از یک دیندار باشد، سؤال من این است، آیا واقعاً در دانشگاه این جهتگیری طراحی شده که تربیت کند؟ درست است ما به عنوان ایدهآل اینها را داریم، این رشته هم مثل هزار رشته دیگر، دانشجو یکسری چیزها را آموخته حال اینکه اینها را محقق و در خودش پیاده کند، لزوماً محقق نمیشود، مثلاً در دانشگاه امام صادق(ع) آیتالله مهدوی کنی، در کل دورهای که در قید حیات بودند، کلاس اخلاق داشتند، بعضیهایش اجباری بود و بعضیهایش بعداً اختیاری شد، کدام دانشگاه این را به عنوان یک کار تعریف کرده که ما از لحاظ اخلاقی قرار است، دانشجویانمان را تربیت کنیم، البته در کلام مقام معظم رهبری در مورد همه دانشگاهها و همه رشتهها این مسئله وجود دارد و اختصاص به رشته علوم قرآنی ندارد، این را به عنوان رسالت، دانشگاه توجه دارد، ولی شما یک انتظار فراتر از فارغالتحصیل این رشته دارید. سؤال من این است که آیا ساز و کار دانشگاه با این طراحی شده است؟ یعنی ما استادی را به خاطر بعضی از بداخلاقیهایش هیچ وقت از دانشگاه بیرون کردهایم؟ مگر اینکه مشکل خیلی جدی داشته باشد، در صورتی که اگر میخواهیم تربیت کنیم اول کسانی که میخواهند تربیت کنند خودشان متخلق باشند، به نظرم این را هم باید تفکیک کنیم و نباید همه را در ردیف هم ببینیم و البته آن نکتهای که گفته شد در مؤسسات لزوماً نیروهای علوم قرآنی فعالیت نمیکنند، این احتیاج به بررسی دارد و مسئلهای است که میتوانیم به آن بپردازیم که ما در چه چیزی کمبود داریم که انجام ندادیم و تکمیلش کنیم.
فیضی: این انتظار را نداریم که دانشجو متخلق به اخلاق کامل اسلامی باشد، دانشگاه لزوماً اینها را به صد درصد تربیت نمیرساند و خیلی فاکتورهای دیگری نیز در این مسئله دخالت دارد، قرآن و رشته علوم قرآنی را هم بیتأثیر نمیدانیم، مسلماً تأثیرات عمدهای خواهد داشت، در مورد این سؤال که آیا به دنبال این هستیم که رشته قرآن چه تأثیری در ترویج سبک زندگی قرآنی دارد یا اینکه چه فردی را تربیت میکند که آن فرد تبدیل شود به فردی که مروج سبک زندگی قرآنی شود، این دو را به نظرم میتوان جمع کرد. فردی که در رشته علوم قرآنی از لیسانس تا دکتری رشد میکند، با مفاهیمی سر و کار دارد که ممکن است تربیت خانوادگی و اجتماعی و مسائل دیگری در این زمینه دخالت داشته باشد و تبدیل به یک فرد کاملاً با بروز و ظهور اجتماعی قرآنی شود، ماجرا این است که میخواهیم ببینیم واقعاً رشته علوم قرآن و حدیث وقتی میگوییم در بحث سبک زندگی قرآنی فعالیت میکند چقدر جهت نیازهای جامعه قدم برمیدارد، دکتر گرامی فرمودند ما را جدی نمیگیرند و من از این بعد وارد شدم، همانطور که فرمودید سبک زندگی قرآنی خودش مؤلفهها، ابعاد و شاخصهایی دارد، یکی از ابعاد ترویج سبک زندگی قرآنی حضور افراد در سطح جامعه است، در سمتهای مختلف اجتماعی شروع به فعالیت کنند، وقتی که مهارتش را نداشته باشند حضورشان خیلی سخت میشود. آیا رشته علوم قرآن و حدیث به این بعد توجه دارد که نیروهایی تربیت شوند که این مهارتها را کسب کنند که در آینده بتوانند به این سبک وارد فضای جامعه شوند و تأثیرگذاری خود را از این جهت داشته باشند؟ سبک زندگی قرآنی در همه سطوح زندگی انسان چه کلان، میانه و خرد تأثیر میگذارد، میبینیم که مهارتهای لازم نیست، این را چه کار باید کرد؟
شاهرودی: میخواهم بازگشتی به صحبت خانم دکتر راجع به حفاظ قرآن کریم داشته باشم. چون بیست سال است که بخشی از فعالیتهای آموزشی من به کار با حفاظ معطوف شده است، به نظرم ورود اینها به مقطع ارشد و طی جهشی این دوره یکی از نشانههای کمارزش تلقی شدن رشته ما نباید باشد، این حافظان قرآن یا به برکت قرآن یا با کاشفیت قرآن از این ذات و استعداد بهرهمند هستند، خیلی با استعداد هستند، پیشرفت علمی خوبی دارند، اولاً یک سال برای کنکور آماده میشوند و بعد باید نصف نمره نفر اول را بیاورند تا قبول شوند، دوباره یک سال برای رقابت با دانشجویی که میخواهد وارد مقطع ارشد شود میخوانند، جهشی این دوره را با زمان کمتر و کار بیشتر طی میکنند، بعد از آن هم تقریباً همراه با دانشجویان دیگر جلو میآیند، چیزی مبنی بر ضعف علمی در آنها ندیدم.
نکته دیگر اینکه جدی نگرفتن جامعه آیا به معنای ارزشمند نبودن رشته ماست یا نه؟ جامعه برای کسانی که فلسفه، تاریخ، ادبیات و ... میخوانند چه کار میکند؟ همه ما با عشق و علاقه روزافزون وارد این رشته شدیم، نکته اصلی اینکه رشته ما یکی از رشتههای کهن در رشتههای دانشگاهی است و در زمانی سنگهای اولیه آن گذاشته شد که مسئله تأثیرگذاری دانشجویان این رشته در جامعه مطرح نبود، نگاه، نگاه دیگری بود، نگاه ساختن اندیشمندان و کنشگران قرآنی سودمند در جامعه بود، به سالهای چهل برگردید که نام رشته ما فرهنگ عربی و علوم قرآنی بود. در جمهوری اسلامی در سنوات اخیر یک رشتههایی بنا به نیازهای جامعه تأسیس میشود، در دانشگاه علمی ـ کاربردی با توجه به نیاز جامعه تعریف میشود، ممکن است واقعاً یک رشته قرآن و حدیث به همین منظور تأثیرگذاری در جامعه در مسیر اصلاح جامعه داشته باشیم، که کجاها میشود آموزشهای قرآنی منتهی به اصلاح سبک زندگی قرآنی شود، نگاه کنیم که با چه اهدافی این رشته تأسیس شده، اگر با نگاه پرورش قرآنپژوه تأسیس شده تقریباً راهش را خوب میرود، اما اگر بخواهیم به تأثیرات خارجی و اجتماعی رشتهمان نگاه کنیم باید ببینیم چه نیازهایی هست و چه کارهایی باید کرد و چه ایدههایی وجود دارد؟
گرامی: دکتر شاهرودی، خودمان را شاگرد شما میدانیم و تقریباً با جمیع فرمایشات شما موافقم، شاید سطوح بحث ما متفاوت است، از مسیری که آمدم خیلی راضی هستم، بیست سال پیش در رشته مهندسی در دانشگاه علم و صنعت بودم که تغییر رشته دادم، ولی یک بحث استدلالی اجتماعی داشتم، ما به دنبال نقشآفرینی هستیم، شعار که نمیخواهیم بدهیم، میخواهیم یک کاری را انجام دهیم، بحث حفاظ درست است، تا حدی این است که قرآن و حدیث و رشتههای اسلامی را میگویند رشته نیست و همه بلد هستند.
از همین دفتر گسترش آموزش عالی در وزارت علوم پروژهای قرآنی به ما پیشنهاد شد، کمیته علمی داشت که در آن کمیته علمی هیچکس از رشته علوم قرآن و حدیث نبود و همه اساتید ما در حوزه علمیه بودند، این یعنی هویت این رشته، به رسمیت شناخته نمیشود، بخشهایی به این رشته و بخشهایی هم به آموزشها و کارهای ما بر میگردد که همانها باعث شده رشته ما کاربردی نباشد و جدی گرفته نشود. اگر بخواهیم رشته ما جدی گرفته شود راه حلش کاربردیسازی و نقشآفرینی در راستای حل مسائل جامعه است، مسئله تبلیغ و ترویج یکی از مسائل جامعه ماست و متأسفانه در این شرایط ما مسئلهای است که تا حدی در اکثریت جامعه از آن عبور شده، یعنی مسئله جدی نیست. انتخابات ریاست جمهوری را داشتیم، کدام یکی از نامزدهای ما شعارهای قرآنی یا شعار فرهنگی جدی دادند، این مسئله هست ولی الان در جامعه ما به دلایلی که وجود دارد، مسئله دست چندم است. باز یک اشکال دیگری که در همه جا داریم اینجا هم داریم، میخواهیم خودمان از اول چرخ را اختراع کنیم، ما در ایران، فرازمینی که نیستیم، رشتههای الهیات در همه جای دنیا هست، ببینیم آنها چه کار میکنند، شاید با همه کارهای آنها موافق نباشیم ولی از لحاظ جدی گرفتن، بحث مطالعات دینی خیلی جدی گرفته میشود، آنها چه کار میکنند؟ کارهای آنها را ببینیم و گزینش کنیم، شاید این کمک کند که به هر حال رشتههای الهیات و دینپژوهی ما جدیتر گرفته شود.
نفیسی: اگر بخواهیم بحث نتیجهبخش باشد باید روی همین راهکارها بحث کنیم، البته ناظر به صحبتهای آقای دکتر شاهرودی که خیلی با دانشجویان حفاظ نشست و برخاست دارند؛ در دانشگاهمان تعداد زیادی از حفاظ میآیند، صحبت من اصلاً نقد این دانشجویان نبود، نه علم، سواد و نه استعدادشان را نقد نکردم، من موافقم با اینکه این دانشجویان، دانشجویان رشته ما باشند، ولی معتقدم باید از مقطع لیسانس بیایند و یک برنامهای باشد که از استعداد اینها در این پروسه استفاده شود، نه اینکه این دوره لیسانس به گونهای کمارزش شود که بشود در شش ماه آن را پاس کرد، اینها جزو دانشجویان با استعداد ما هستند اما پروسه لیسانس یک ساز و کاری دارد، قرار است به یکسری توانمندیهای تجهیز شوند فقط هم حفظ نیست، اگر این دانشجویان از مقطع لیسانس میآمدند و ورودی ما قویتر بود، خود به خود انتظارشان از استاد بیشتر بود و اگر برنامه در راستای این ورودیها با همین توانمندی طراحی شود، میتواند حرکت رو به رشدی داشته باشد، پرداختن به بحث حفاظ ما را از بحث خودمان دور میکند، وگرنه یک بحث جدی دارد و کاش روی آن بحث شود. به نظرم میرسد باید بیشتر روی راهکارها تأکید کنیم.
آقای دکتر فرمودند که این تجربه یک تجربه منحصر به فرد نیست، ما میخواهیم اسلام را تبلیغ کنیم، اما هزار کشور دیگر هم دغدغه تبلیغ دین اسلام یا دین دیگری را داشتهاند، این خیلی خوب است، اما من شخصاً با تحولات اینگونه موافق نیستم، اینکه یک برنامه را کامل از آنها برداریم و خودمان اجرا کنیم، نمیگویم منظور ایشان این بود ولی بعضاً افراد از یک چنین صحبتهایی چنین نتیجههایی میگیرند، معتقدم که تحولات بنیادی خیلی برای ما هزینههای اضافی دارد، اینقدر هزینههای اجراییاش زیاد میشود که دیگر به کیفیت نمیپردازد، الان همین برنامه جدیدی که در دانشگاهها اجرا شده، هیچکس بر حسن اجرای آن نظارت نمیکند، ما یک طرحی در انداختیم و کلی هزینه و وقت گذاشته شده، یک برنامه خوب یا بد ریخته شده است، بیاییم این برنامه را کنار بگذاریم و برنامه دیگری بچینیم؟ اصلاً این شیوه، شیوه درستی نیست، اولاً برنامه را درست اجرا کنیم و ببینیم نتیجهاش چه میشود، درسی که قرار بوده در 24 واحد تدریس شود الان در 12 واحد تدریس میشود، معلوم است که به اهداف خود نمیرسد.
نکته دوم اینکه چه کسی قرار است این درسها را اجرا کند، اگر اساتید را به مهارتهایی که میخواهیم توانمند نکنیم، تحولی اتفاق نمیافتد، برنامه جدید یکسری درسهای جدید طراحی کرده اما استاد برای آن طراحی نکرده، هر دانشگاه سیستم بسته اساتید خودش را دارد، برنامهای میتواند تغییرآفرین باشد که اول از همه روی استادها سرمایهگذاری کند، در سیستم آموزشی خودمان موظف هستیم که بازآموزی داشته باشیم، چرا این برنامهها در راستای توانمندسازی اساتید جهتدهی نمیشود، اساتید که تقصیر ندارند، آموزشش را در بعضی از عرصهها ندیدهاند حالا ما توقع داریم که بیایند و آموزش دهند.
نکته بعدی که خیلی مهم است، اولاً حسن اجرا و ثانیاً بررسی مستمر، اگر برنامهای که اجرا میشود، نقاط ضعف و قوتش را بررسی نکنیم، هیچ وقت حرکت رو به رشد ندارد، با عوض شدن مسئولان، کل اسناد و مدارک طراحی آن چیز هم دور ریخته میشود برای اینکه جا گرفته نشود، این خیلی بد است، یا کار با فکر انجام میشود یا نمیشود، نباید بدین شکل کن فیکون کرد، در این برنامه بررسی مستمر خیلی اهمیت دارد، کم کم اصلاح کنیم، و آخرین نکته اینکه به جای تغییرات کلی از ظرفیتهای مکمل استفاده کنیم، یعنی اگر به همین دانشجویان رشته خودمان یکسری آموزشهایی محدود در راستای ترویج بدهیم میتوانند اقدام کنند و توانمندی اولیهاش را دارند، برنامههای فوق برنامه است، مجموعههایی که میتوانند کمک دانشگاه باشند جهتگیری کنند و مثلاً مهارت کار با رسانه را آموزش دهند، مجموعههایی مثل مدرسه دانشجویی قرآن و عترت، مثل جهاددانشگاهی و ... میتوانند به عنوان مکمل با تعداد واحد محدود یکسری مهارتها و اطلاعات را که لازم است، استاد از بیرون بیاورند و نیرو تربیت کنند و زمینه را برای اهدافی که جامعه انتظار دارد، تقویت کنند.
پارساییان: جزوه استاد در سال 80 تفاوتی با الان ندارد. سطحی که در مقطع لیسانس دانشجویان آموزش میبینند شاید اینقدر بالنده نیست، بحث آقای گرامی، بحث حذف نیست، بحث تحول است، مثلاً الان در دانشکدههای زیادی در کشور تا سطح دکتری فارغ التحصیل داریم ولی بسیاری از آنها در نهایت کارشان معلمی است. قابی که برای این رشته و افراد خاص است، وسیعتر کنیم کمک میکند تا بتوانیم بقیه فضاها را نیز طراحی کنیم.
شاهرودی: نکتهای را آقای پارساییان اشاره کردند که اصلاً رشته قرآن و حدیث برای چه تأسیس شده و آیا اهدافی که در سر نگارندگان آن سرفصلها بوده محقق شده، به هر حال توانمندی دانشجویانمان خیلی با درسهایی که میخوانند مرتبط میشود، در حدود سال 35 و 40 این رشته را برای فهم قرآن کریم میخواندند و میخواستند قرآنشناس و حدیثشناس تربیت کنند، اما الان میخواهیم دانایان به سبک زندگی قرآنی خارج شوند، واقعاً یک رشته با گرایش سبک زندگی قرآنی تأسیس کنیم، با این وضع فعلی و این سرفصلها و آموزهها به این نمیرسیم، تقریباً بالاترین سطح استعدادها جذب دانشگاه ما میشوند، رشته قرآن دارای عمر 1400 ساله هست، رشتههای دیگری وجود دارد که عمر آنها 50 تا 100 سال است، با 120 واحد رسیدن به سطح بالای این رشته اصلاً شدنی نیست، مجبوریم واحدهای تخصصی را زیاد کنیم و با این مشکلی که خانم دکتر اشاره کردند مواجه میشویم، مجبوریم از واحدهای بنیادی مثل عربی کم کنیم. اگر واقعاً میخواهیم به معنای واقعی دانشآموختگان را قرآنی بار بیاوریم، باید عالمان خوبی هم باشند، هر چه عالمتر بودند در عمل هم موفقتر بودهاند، در کنار رشته قرآن و حدیث فعلی، واقعاً رشتهای درست کنیم که از آن فارغالتحصیلانی بیرون بیاید که به درد نهادهای قرآنی کشور بخورند، در این وضعی که ما داریم که فقط جنبههای نظری مسائل قرآنی را پیگیری میکنیم از دل آن کارشناس برای نهادهای قرآنی خارج نمیشود و حاصل آن این میشود که کسانی میآیند در این نهادها مسئولیت پروژهها و امور قرآنی را در دست میگیرند که هیچ کدام فارغالتحصیل قرآن و حدیث نیستند، یک راه این است که در کنار رشته قرآن و حدیث، رشته قرآن و حدیث به منظور تربیت برای نهادهای قرآنی ایجاد کنیم، ما چهار سال تلاش میکنیم که قرآنشناس درست کنیم، حالا میخواهیم هم قرآنشناس باشد و هم برای خدمت در این نهادها سودمند باشد، قرآن خیلی گسترده است تا یک متخصص قرآن بار بیاید راه طولانی داریم و تازه میخواهیم مشکل نهادها هم توسط ما در وضع موجود حل شود. با این وضع موجود فهرستی از نیازهای اجرایی را یادداشت کردهام.
گرامی: متأسفانه فکر میکنیم با تغییر سرفصلها و اسناد تغییر ایجاد میشود، در حالی که اینطور نیست و انسانها کنشگر هستند، سرفصلها اثری ندارند، هر دانشگاهی و هر استادی معمولاً سرفصلهای خودش را دارد، غیر از ایران، جایی نمیشناسم که وزارت علوم بیاید و سرفصل بنویسد، این مدل، فقط مدل ایران است. از نظر من 10 درصد قضیه سرفصل است، مشکلمان این است که اصلاً به دیگران نگاه هم نمیکنیم، کارکردهایی که رشته الهیات میتواند در راستای حل مسئله داشته باشد، یکی کارکرد نخبهگرایانه است، باز در این حوزه هم دچار چالش هستیم، اولین چالش التقاط کار آکادمیک با کار ترویجی است، این اصل مبهم بودن این قضیه و این التقاط برای ما مشکل ایجاد کرده است، باید تکلیف این قضیه را مشخص کنیم، مثلاً در بحث ترویج نهاد هزار ساله حوزه علمیه داریم و دقیقاً کارکرد این نهاد همین است، به وحدت حوزه و دانشگاه اعتقاد داریم، ولی به معنی التقاط و بلاتکلیفی نیست، قرار است هر کدام از اینها یک بخشی را پیش ببرند، با التقاط و وضعیت مبهمی روبهرو هستیم، تفکیک وظایف کنیم، در بحث ترویج، اساتید حوزوی را نسبت به خودم اولی میدانم.
الان دچار مسئله هستیم، این الان بیرون ایران حل شده، در بحث مسیحیت و یهودیت در کشورهای اروپایی، یک الهیات مسیحی در دانشگاه داریم که درون دینی است که ترویجی و یک مطالعات دینپژوهی داریم که هدفش ترویج نیست، باز در همین بحث کارکرد نخبهگرایانه، دچار ابهام هستیم. کارکرد نخبهگرایانه یک سطح بینالمللی دارد که کلاً از آن غافل هستیم، خیلی از کشورهای سکولار همان ترویج را با تأسیس کرسیهای دینپژوهشی انجام میدهند، آن انگاره مد نظر خودشان را ترویج میکنند، ما در واقع نگاه دیپلماسی علمی و آکادمیک نداریم و با نگاهی هم که داریم نمیتوانیم در این حوزه کار کنیم، پس ما در همین سطح هم دچار مشکل هستیم، در بحث کارکردهای اجتماعی میتوانیم بیاییم که یک مقدار بینرشتهای میشود، خیلی از کشورها مهاجران مسلمان دارند، ما میتوانیم یکسری بحثهای میان رشتهای با مهاجرانی که به کشور ما میآیند داشته باشیم، حکمرانی ما این دغدغه را داشته باشد این کاری است که دارد صورت میگیرد، ما دنبال ترویج سبک زندگی قرآنی هستیم، ولی این چالشها را دارد. تمام اینها در حوزههای دینپژوهی کاربرد دارد که اینها شاید میانرشتهای باشد ولی عرصههایی است که وجود دارد و کاربردی است، متأسفانه از خیلی از کارکردها استفاده نکردیم و نمیکنیم.
نفیسی: در راستای تکمیل بحثهای قبلی، صحبتهای آقای گرامی را قبول دارم و معتقدم که از تجربه دیگران بسیار میتوانیم استفاده کنیم و جهت ارتقای سطح علمی دانشآموختگانمان اقدام کنیم، دانشگاههای مسیحیت را کلیسا اداره میکند و اینطور دانشگاهها متعدد هستند، و اینکه دانشکاه را با این رسالت تعریف کنیم امر خیلی غیر متعارفی نیست، اما مشکل رشته ما این است که هم همه کاره و هم هیچ کاره است و دانشجویی که میآید همین سردرگمی را دارد. بسیاری از دانشجویان با نگاه ترویجی میآیند ولی آن را پیدا نمیکنند نه مروج و نه پژوهشگر میشوند، برنامه درسی که بوده الان همین مشکل را دارد. در این برنامه مسئله فرهنگ و رسانه دیده شده اما به مرحله سرفصل نرسیده، فقط عنوان دارد ولی سرفصل ندارد، ولی این اصلاً اجرا نمیشود، چه مشکلی وجود دارد که اجرا نمیشود، همه دانشگاههای مطرح اصلی مطالعات قرآنی را اجرا میکنند، چرا حتی مطالعات حدیثی اجرا نمیشود، پس حتماً یا نیازش درست دیده نشده یا لوازمش وجود ندارد. یک پله این است که مشکلات مسیر اجرا را پیدا کنیم، برنامه باید نقادی شود، نقادی کتابهای درسی و سرفصلها، اما یک نکتهای که وجود دارد در این برنامه اصلاً واحد اختیاری در نظر گرفته نشده، در واقع ارتباطمان با تعریف واحدهای اختیاری اصلاً لحاظ نشده و ثانیاً اینکه دانشکده ما برای اجرای بقیه برنامههای میان رشتهای مشکل دارد، به نظرم میرسد که توجه به ظرفیتهای موجود برای اصلاح و تکمیل این برنامه باید اولویت اول باشد و ارزیابی مستمرش نقطه عزیمت برای فعالیتهای اصلاحی و طرحهای تکمیلی که قرار است باشد، بعداً اجرا شود.
شاهرودی: بحث خیلی شعب متعددی پیدا کرد، به نحوی به هم مرتبط و به نحوی هم از هم جدا هستند. این خودش یک موضوعی است، در تأثیر دانشآموختگان در سطح زندگی قرآنی جامعه بحث متفاوتی است. وضع سرفصلها و وضع موجود رشته ما وضع بیماری است و باید اصلاح شود. اما با اهدافی که از این رشته داریم، قرآنشناسهای نظری نه عملی داریم، الان چندین نهاد هزینهبردار برای جامعه، متولی سبک زندگی قرآنی هستند، رسانههای ملی ما خیلی هزینه دارند، ولی چه اندازه در سبک زندگی قرآنی تأثیرگذار هستند؟ من چندین سال پیش گفتم فقط شهریهای که به طلبهها داده میشود، اگر یک صدم آن در دانشگاهها خرج شود، ممکن است منشأ کارهای بسیار بزرگی شود، بچههای پاکیزهای را در اختیار داریم که وارد رشته ما میشوند، اگر هزینههایی که آنجا میآمد کمی از آن به دانشکدههای الهیات داده میشد، از اینها عنصرهای فعال و مؤثر در این هدف سبک زندگی قرآنی تربیت میشد. با این که رشتهمان برای اصلاح سبک زندگی اجتماعی و ایجاد سبک زندگی قرآنی تأسیس نشده و رشتهمان برای اهداف دیگری تأسیس شده، اما از آن این توقع را داریم، با این همه میخواهیم هزینهها را در جای دیگر خرج کنیم و آن وقت از این رشته توقع داشته باشیم، همین واحدها را تأثیرگذار کند.
یک مقداری دانشجویان را با مهارتهای ارتباطی آشنا کنیم برای اینکه بتوانند در جامعه تأثیرگذار شوند. تغییر با انسانهاست، اما بالاخره ما انسانها میخواهیم با یکسری از ابزارها که در اختیارمان است کار کنیم، اگر یکسری سرفصلهای به درد نخور کاملاً نظری دور از ذهن را برداریم و درس سودمندی بگذاریم این خودش یک گام است، نظارت مستمر روی این درسها داشته باشیم که آیا درجا میزنیم یا فرزندانمان را برای جهان قرآنیتری بار میآوریم.
به نظرم با محورهای خاص مثل اصلاح وضع آموزشی فعلی برای سبک زندگی قرآنی در جامعه بیندیشیم تا بتوانیم مطالعه سودمندتری داشته باشیم.
انتهای پیام