به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «نظام گفتمانی طالبان نسبت به موضوع زن» امروز چهارشنبه 10 آذرماه از سوی دپارتمان زنان دانشگاه بینالمللی اهل بیت(ع) با سخنرانی مجتبی نوروزی، معاون مرکز مطالعات راهبردی روابط فرهنگی بینالمللی برگزار شد. در ادامه سخنان وی را بخوانید:
یکی از شاخصهای جدی در نزاع سنت و مدرنیته و برای فهم اینکه یک جامعه در کجای طیف قرار دارد، نوع نگاه به زن است. جامعه افغانستان در عین اینکه سنتی است، دارای شکاف اجتماعی هم هست و به ویژه در بیست سال گذشته مخصوصاً در جامعه شهری این شکافها بیشتر شده است. وقتی سایر شکافها همانند شکاف شهر و روستا در افغانستان را بررسی میکنیم یا حتی درباره شکافهای قومی بحث میکنیم، فضاهای متفاوتی در شهرهای افغانستان همانند مزار شریف یا هرات و کابل وجود دارد، لذا یکدستی و یکپارچگی در این کشور و حتی در خود کابل وجود ندارد و برای مثال هرچه از شرق به غرب کابل حرکت کنید، حضور اجتماعی زنان را به میزان بیشتری میبینید که همین نشاندهنده شکاف اجتماعی است.
دلایل اهمیت پرداختن به نگاه طالبان به زنان
نکته دیگر درباره اهمیت و چرایی پرداختن به موضوع، نگاهِ خاصِ جهانی به موضوع زن است. طی بیست سال گذشته یکی از موضوعاتی که تلاش شده در جامعه افغانستان در مورد آن هنجارشکنی شود، همین موضوع بود و امروزه مشاهده میکنیم در تمام مذاکرات و جلساتی که درباره افغانستان صورت میگیرد، یکی از دستورکارها درباره زن است. لذا این موضوع از یک مسئله اجتماعی و فرهنگی به یک مسئله سیاسی تبدیل شده است. اگر بپذیریم کانون مباحث سیاسی، قدرت است، لذا وقتی درباره قدرتگیری یک جریان صحبت میشود، باز هم موضوع زنان به عنوان یک خواست عمومی مطرح میشود که ریشه در تلاشهای بیست سال گذشته و همچنین تجربه پیش از حکومت طالبان دارد. لذا این موضوع امروزه به عنوان یکی از پاشنه آشیلهای طالبان مطرح میشود.
از زمانیکه که نگاه گفتمانی وارد حوزه علوم اجتماعی شده، تلاش کرده به دلیل انعطافپذیری که دارد، نگاههای متصلب گذشته را کنار گذاشته و فهمی انعطافپذیر، کاملتر و چند جانبهتری را به ما ارائه دهد. معمولاً در فهم پدیدهها در علوم اجتماعی دچار تقلیلگرایی ذاتی هستیم، لذا مجبوریم برخی از متغیرها را حذف کنیم تا مثلاً نگاه طالبان به مقوله زن در اجتماع را فهم کنیم.
اهمیت نگاه هویتی به طالبان
بحث دیگر درباره خود طالبان است. در تعریف طالبان پیچیدگیهای جدی وجود دارد. چراکه وقتی از طالبان سخن میگوییم، باید روشن کنیم که کدام سطح از طالبان مورد نظر ماست. طالبان را میتوان یک جریان سیاسی قلمداد کرد و با این تعریف با جریانی مواجه هستیم که حدود صد هزار نفر نیرو دارد که در طی سی سال گذشته تلاش کردهاند در بازیهای قدرت در افغانستان به عنوان یک جریان سیاسی نقشآفرینی کنند. یک نگاه دیگر به طالبان که آمریکاییها ارائه دادهاند این است که تمام کسانیکه مخالف دولت مرکزی بودند را در کنار طالبان قرار دادند که البته چنین دیدگاهی یک خطای راهبردی بود و منجر به این شد که طالبان دوباره قدرت بگیرد.
تعریف دیگر از طالبان که اهمیت زیادی دارد، هویت طالبان است، چراکه این جریان، دارای هویتی است که در برخی از مناطق افغانستان طرفداران خاص خود را دارد و نادیده گرفتن همین هویت بود که منجر به مشکلات زیادی برای افغانستان در بیست سال گذشته شد. نکته دیگر این است که طالبان جریانی یکدست نیست و همین موضوع ریشههای مختلف دارد که یکی از آنها ریشه تاریخی است و قرنها پیش از شکل گرفتن طالبان در مناطق پشتون نشین افغانستان وجود داشته است که اختلافات ریشهای عمیق در طول تاریخ داشتهاند و ما شاهد این هستیم که حتی جنگهای جدی بین آنها در طول تاریخ وجود داشته است.
ریشه دیگر برای عدم یکدستی طالبان این است که جریاناتی به واسطه منافع خود به آنها پیوستهاند و طبیعتاً اگر منافع آنها تأمین نشود، به جریانات رقیب آنها خواهند پیوست. شکافی دیگر در میان طالبان، شکاف بین رأس و بدنه است، چراکه بسیاری از سران طالبان در بهترین هتلهای دبی و... زندگی کرده و بدنه نیز در چند دهه گذشته دائما در حال جنگ و جهاد بودهاند و در واقع در عرصه میدان حضور داشتهاند، لذا وقتی درباره گفتمان طالبان نسبت به موضوع زن صحبت میکنیم، باید بدانیم که این نگاه، منعطف است و همچنین یکدست نیست.
نگاه طالبان به زنان
اگر بخواهیم نگاه گفتمانی طالبان نسبت به موضوع زن را بررسی کنیم باید دالهای مرکزی آن را بررسی کنیم و یکی از دالها، مردسالاری در جامعه افغانستان است. هرچه از مناطق فارس زبان به سمت مناطق پشتو زبان حرکت کنید، قدرت مردسالارانه بیشتر میشود و جریان طالبان به عنوان جریانی برآمده از جغرافیای خاص که در آنجا نگاههای قبیلهای وجود دارد، بنابراین دارای نگاه مردسالارانه است و معتقد به برتری این سنتها است.
حتی در جایی که سنتهای پشتونوالی در تعارض با دین قرار میگیرد سنتهای پشتونوالی اولویت دارد و یکی از این مسائل همین نگاه به مسئله زن است در حالیکه در سختگیرانهترین تعاریف اسلامی نسبت به زن هم این حد از سختگیری که در جامعه سنتگرایانه پشتونوالی وجود دارد را شاهد نیستیم و تا این تغییر اتفاق نیفتد، تغییری پایدار در نگاه طالبان نسبت به مسئله زن را شاهد نخواهیم بود.
چگونه میتوان با گفتمان طالبان رقابت کرد؟
دال دیگر، نگاه ابزاری به زن است که در بدنه مراودات این اجتماع وجود دارد. حتی نوع قانونگذاری که صورت میگیرد نیز بیانگر نگاه ابزاری در این ساختار گفتمانی نسبت به زن است. دال دیگر به نوع نگاه طالبان به پدیده گناه برمیگردد. وقتی موضعگیریهای آنها نسبت به گناه را بررسی میکنیم، به این نتیجه میرسیم که عمده حساسیتهای آنها به سمت گناههای ناشی از روابط جنسی است. اساساً آنها زن را یکی از منابع مفسده و فساد میدانند. جامعه مطلوب آنها جامعهای است که زنان کاملا خانهنشین بوده و هیچ بروز و ظهور اجتماعی ندارند و اگر هم از منزل بیرون میآید، باید با رعایت پروتکلهایی باشد که طالبان اعلام میکند.
آخرین نکتهای که باید بیان کنم، پاسخ به این سؤال است که چطور ممکن است یک تغییر رخ دهد؟ در پاسخ باید گفت که عدهای معتقدند طالبان تغییر کرده و عدهای اعتقاد دارند تغییر نکرده است و هر کدام استدلال خاص خود را دارند و علت چنین اختلاف دیدگاههایی این است که به شکل کلان به طالبان نگاه نمیکنند. بنده معتقدم طالبان تغییر نکرده است، چراکه نظام گفتمانی آنها تغییر نکرده است و اگر هم یک تغییر سطحی در یک نقطهای اتفاق افتاده است، نمیتواند دائمی باشد، هرچند که در درازمدت ممکن است منجر به تغییر نگاه آنها شود. لذا باید با روایتگری و فشارهایی که منجر به تخریب این ساختار گفتمانی میشود و ارائه گفتمان که توان رقابت داشته باشد به رقابت با گفتمان طالبان رفت.
انتهای پیام