مسئولیت اجتماعی پژوهشگران به محاق رفته است
کد خبر: 4024248
تاریخ انتشار : ۰۸ دی ۱۴۰۰ - ۰۹:۱۲
مقصود فراستخواه بیان کرد:

مسئولیت اجتماعی پژوهشگران به محاق رفته است

مقصود فراستخواه ضمن اشاره به چهار سرمشق برای سنجش مسئولیت اجتماعی پژوهش در ایران، اظهار کرد: در حال حاضر مراکز پژوهشی ما از استقلال نهادی کافی و باثبات بی‌بهره‌اند و خودآیینی آکادمیک ندارند و طبعاً ناکارآمد می‌شوند.

به گزارش ایکنا، نشست «پژوهش و مسئولیت اجتماعی» روز سه‌شنبه هفتم دی‌ با سخنرانی مقصود فراستخواه، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی، برگزار شد. گزیده سخنان فراستخواه را می‌خوانید؛

مسئولیت با پرسشی آغاز می‌شود که فرد یا گروهی در برابر خود دارند. مسئولیت پرسشی است که از وجدان ما برمی‌خیزد و از درون خودمان بلند می‌شود که در قبال محنت‌های اجتماعی چه می‌کنیم و ما را مخاطب قرار می‌دهد یا از خودفهمی حرفه‌ای ما برمی‌خیزد. گاه مسئولیت، پرسش دیگران است. دیگران می‌توانند مخاطبان ما یا صاحبان سهم یا ذی‌نفعان بیرونی باشند. این پرسش‌ها که مسئولیت ما را تعریف می‌کند، می‌تواند دو صورت‌بندی داشته باشد. یکی صورت‌بندی اخلاقی و هنجاری و دیگری صورت‌بندی حقوقی است. وقتی می‌گویم مقصود فراستخواه مسئولیت دارد می‌توانم از مسئولیتم صورت‌بندی اخلاقی، حقوقی و قانونی داشته باشم. صورت‌بندی اخلاقی با زبان نرم ارزش‌های اجتماعی و صورت‌بندی حقوقی با زبان رسمی‌تر مثل قوانین و مقررات است. معمولاً به قسمت اول که صورت‌بندی اخلاقی و هنجاری است مسئولیت اجتماعی می‌گویند، ولی نوع دوم یعنی صورت‌بندی حقوقی را پاسخگویی اجتماعی تعبیر می‌کنند. هر دو صورت‌بندی در بحث من کنار هم دیده می‌شود و پژوهشگران به هر دو معنا در قبال حرفه پژوهشگری‌شان مسئولیت اجتماعی دارند.

می‌خواهم درباره مسئله‌ای که خودم با آن درگیرم صحبت کنم. پژوهش و مسئولیت اجتماعی با مشکل جدی‌تری دست به گریبان است. اگر بخواهم مسئولیت اجتماعی تحقیقات و موسسات پژوهشی در ایران را در یک عبارت مختصر بیان کنم، باید بگویم که در ایران کنونی مسئولیت اجتماعی محققان در محاق فرو رفته است. ما مدتی است که با مشکل مسئولیت اجتماعی در محاق درگیریم. در ساختارها و سیستم‌هایی که داریم مسئولیت اجتماعی محققان شرایط شناسایی خودش را از دست داده است. در این شرایط ظرفیت و نفوذ معنایی مسئولیت اجتماعی در زوال است. من با محققان بسیاری کار می‌کنم و کارشان و جامعه‌مان را می‌بینم. از این رو احساس می‌کنم مسئولیت اجتماعی پژوهشگر و پژوهش تبدیل به واژگان سردی بر زبان اجتماعی شده است و با این واژگان، جان محققان گرم نمی‌شود. احساس می‌کنم وقتی درباره مسئولیت اجتماعی پژوهش صحبت می‌کنیم با واژه‌های سردی با هم حرف می‌زنیم و در ارتباط با مسئولیت اجتماعی ابهاماتی جدی وجود دارد. برای اینکه این مشکل را توضیح بدهم به چهار سرمشق اشاره می‌کنم تا نشان دهم که مسئولیت اجتماعی چطور در محاق قرار گرفته است. می‌توانیم امر اجتماعی را مثابه واقعیت، رفتار، تعریف و تفسیر و عمل ببینیم. پس ما چهار تا سرمشق داریم که چند مثال از آنها بیان می‌کنم.

فقدان استقلال نهادی مراکز پژوهشی

ابتدا سرمشق امر اجتماعی به مثابه واقعیت را بیان می‌کنم. در حال حاضر مراکز پژوهشی از استقلال نهادی کافی و باثبات بی‌بهره‌اند و خودآیینی آکادمیک ندارند و طبعاً ناکارآمد می‌شوند. چگونه می‌توان در این مؤسسات از مسئولیت اجتماعی سخن گفت. پژوهشگرانی را تصور کنید که احساس می‌کنند مستعمره حکومت‌اند. اینجا مسئولیت اجتماعی محقق به محاق می‌رود و موکول به اختیار و آزادی است. وقتی اختیارات پژوهشگر مشکل دارد و یک محقق اختیار معرفت‌شناختی ندارد، چه مسئولیت اجتماعی‌ای دارد؟

مدیریت‌ها در نظام علمی ما با مشکل شایسته‌گرایی مواجه هستند. وقتی مشروعیت مدیریت دچار ابهام می‌شود، چگونه می‌توان در آن مؤسسه پژوهشی از مسئولیت اجتماعی تحقیقات سخن گفت. اینجاست که فرهنگ کارمندی جایگزین مسئولیت اجتماعی می‌شود. در حقیقت ما منشیان علم هستیم. مگر پژوهشگران چقدر اختیار دارند که بتوان از مسئولیت اجتماعی نسبت به آنها سخن گفت؟

محققان درگیر بقا هستند

به سراغ سرمشق دوم بروم، یعنی مسئولیت به مثابه رفتار. در حال حاضر محققان درگیر ارزش‌های بقا هستند و فقط می‌خواهند خودشان را سر پا نگه دارند. در این شرایط خودبیانی حاکم نیست که فراستخواه بخواهد خلاقیت‌های تحقیقش را نشان دهد، معنای اجتماعی پژوهش‌هایش را بفهمد، آنها را عیان و بیان کند و با هر پژوهش خودش را شکوفا کند و به ظهور برساند. این وضعیت مربوط به وقتی است که ارزش‌های خودشکوفایی برایم مهم باشد؛ یعنی صبح که بلند می‌شوم، وقتی که کتابم را باز می‌کنم، احساس کنم که با اینها معنا پیدا می‌کنم. اینجاست که مسئولیت اجتماعی می‌تواند به واژگانی گرم و زنده تبدیل شود ولی از درون این درک رفتاری از تحقیقی که الان وجود دارد، مسئولیت اجتماعی نمی‌تراود.

سرمشق سوم، امر اجتماعی به مثابه تفسیر و کنش متقابل نمادین است. در این کنش متقابل، مسئولیت اجتماعی برای ما معنادار می‌شود، ولی متأسفانه مطالعات من نشان می‌دهد در این سال‌ها امیدی در همکاران ما نمانده است که بتوانند با تحقیقات خود تغییری در جامعه ایجاد کنند. واقعاً ما چقدر امیدواریم که بتوانیم با تحقیق کاری کنیم؟ من درباره اثربخشی علوم انسانی مطالعه‌ای انجام دادم و به سراغ اصحاب علوم انسانی رفتم. به این نتیجه رسیدم که همه اصحاب علوم انسانی با حس قربانی بودن درگیرند و احساس می‌کنند که کاره‌ای نیستند و مدام می‌گویند با این سیستم‌ها چه می‌‌توان کرد.

سرمشق چهارم، امر اجتماعی به مثابه عمل است. اگر بخواهیم از وجود مسئولیت اجتماعی محققان در کشور صحبت کنیم، بیشتر از باب یک کنش و ظرفیت عاملیت است. به عبارت دیگر من احساس مسئولیت اجتماعی می‌کنم پس هستم، وگرنه نابود می‌شوم و معنای خودم را از دست می‌دهم. من با این معناها بخشی از واقعیت جامعه ایران هستم که از آن انواع و اقسام مشکلات درمی‌آید. در اینجا علم به مثابه چشمه‌ای در خاک تفتیده می‌جوشد و چراغی در تاریکی روشن می‌شود.

انتهای پیام
captcha