چند سالی هست که حضور شخصیت روحانی در فیلمها و سریالها بیشتر شده است. شاید این روند از فیلم «مارمولک» شروع شد که با حاشیههای زیادی همراه بود ولی بعد از آن حضور شخصیت روحانی در فیلمها به مرور عادی شد و با حاشیه کمتری پیش رفت.
شخصیت آخوند یا روحانی در فیلمهایی مانند؛ خیلی دور خیلی نزدیک، زیر نور ماه، رسوایی، استشهادی برای خدا، طلا و مس، فرشتهها با هم میآیند، پارادایس و این اواخر در فیلم دینامیت که در ژانر کمدی ساخته شده، حضور داشته است در حالی که دو دهه قبل کارگردانان در استفاده از روحانی در فیلمهای سینمایی و بویژه با رویکرد طنز پرهیز میکردند.
حجتالاسلام والمسلمین مصطفی یوسفزاده، کارشناس حوزه سینما در گفتوگو با ایکنا به آسیبشناسی بازنمایی چهره روحانیت در سینما و تلویزیون پرداخته است.
ما قبل از انقلاب حضور جدی روحانیت با این شمایل را در فیلمهای سینمایی نداشتیم. آن زمان معمولا یک کاراکتری وجود داشت که به او میرزا گفته میشد و یک عبایی بر دوش داشت و تلاش داشت نماینده قشر مذهبی باشد. در آن دوره روحانیت در متن سیاست حضور نداشت، سینمای آن زمان هم ظرفیت حضور جدی روحانیت را احساس نمیکرد ولی بعد از انقلاب با توجه به حضور روحانیت در عرصههای مختلف طبیعتا سینماگران نگاه ویژهای به روحانیت پیدا کردند. این صنف در طول تاریخ معاصر ایران هویت فکری خودشان را داشتند. نکتهای که وجود دارد این است روحانیون زندگی جذاب و دراماتیکی دارند و این جذابیت دراماتیک برای سینما مهم است و مردم هم دوست دارند چنین چیزی را روی پرده سینما ببینند.
فکر میکنم جدیترین کاری که حضور یک روحانی معمم را به صورت یک شخصیت کمیک به نمایش گذاشت فیلم مارمولک بود. قبل از آن یادم نمیآید کاراکتر روحانی کمیک در فیلمها داشته باشیم اولین فیلمی که تابوشکنی کرد این فیلم است که برخوردهایی هم با آن انجام شد البته من با آن برخوردها موافق نبودم و باید اجازه داده میشد فیلم دیده شود. از آن زمان آرام آرام در سریالهای متعدد شاهد حضور روحانیت بودیم. در این اواخر آنقدر این مسئله زیاد شده است که حضور روحانیت در فیلمها حساسیتبرانگیز نیست.
من نمیدانم پشت این سیاستگذاری چه چیزی پنهان شده است. به هر حال شما نمیتوانید حضور روحانیت در تاریخ معاصر ایران را نادیده بگیرید. یکی از دغدغههایی که من همیشه مطرح میکنم این است که مثلا وقتی یک فیلمساز آمریکایی میخواهد یک شهر کوچک را ترسیم کند به اقتضای داستان یک نقشی برای کلیسا و کشیک روستا در نظر میگیرد. الان میتوانم فیلمهایی را نام ببرم که حضور این صنف را نادیده میگیرند یا اگر به آنها پرداخته میشود پرداخت عمیقی نیست.
اگر خوشبینانه نگاه کنیم دلیل این مسئله این است که حضور روحانیت در اجتماع به لحاظ پرداخت دراماتیک، جذابیتهای نمایشی خودش را دارد. من که الان در خیابان میروم میفهمم مردم نگاه ویژهای به این لباس دارند. اگر این لباس روی پرده سینما بیاید و شما به چالشهای زندگی یک روحانی وارد شوید چنانکه در فیلم طلا و مس دیدیم، برای مردم جذاب است ولی اینجا یک بحث جدی وجود دارد و آن اینکه آیا میتوانیم با این لباس شوخی کنیم؟ به نظرم این اجازه وجود دارد و میشود مثل دیگر اصناف جامعه با روحانیون هم شوخی کرد. منتهی مرزهای شوخی خیلی واضح و دقیق بررسی نشده است.
به نظرم اگر نسبت به فیلم مارمولک تامل میشد و سیاستگذاران فرهنگی اجازه میدادند این فیلم دیده شود امروز شاهد این کاراکترهای لوده که نمیتوانند هویت صنفی روحانیت را نمایندگی کنند نبودیم. مثلا در فیلم ژن خوک یک سکانسی وجود دارد که دو کاراکتر فیلم از زندان فرار کردند و دستانشان به هم بسته شده است و وارد سرویس بهداشتی میشوند. همین که با هم داخل دستشویی میشوند یک روحانی که مقابل آینه ایستاده است آن دو را میبیند و اینجا یک موقعیت کمیک شکل میگیرد. منظورم از این مثال این است که حضور جدی روحانیت که میتوانست جنبههای مختلف اجتماعی و فرهنگی را بازنمایی کند، به حضور سطحی و لوده روحانیت به یک سکانس داخل دستشویی تبدیل میشود.
یک بخش مشکل هم به ما برمیگردد. وقتی ما آمدیم در اجتماع حضور پیدا کردیم شما نمیتوانید بگویید من اجازه نمیدهم با من شوخی کنید. وقتی داخل اجتماع میشویم نمیتوانیم بگوییم سینما ما را نادیده بگیرد. سر اصل این قضیه هیچ بحثی وجود ندارد نکته سر این است که اگر اجازه داده میشد فیلمهایی مثل مارمولک تولید شود امروز وضعیت بهتر بود. از این طرف فیلمسازان ما نسبت به روحانیت سطحی برخورد میکنند. وقتی من نمایشنامهها و داستانها را میخوانم متوجه میشوم دوستان فیلمساز شناخت دقیقی از روحانیت ندارند. نتیجه این نشناختن، چیزی شبیه فیلم دینامیت میشود که نشان میدهد نگاه ما در سطح میگذرد و همه دعوای ما در حجاب و پارتی گرفتن خلاصه میشود.
این مسئله نه تنها در سینمای کمیک بلکه در فیلمهای جدی هم مشاهده میشود. فیلم دیگری که میخواهم به آن اشاره کردم «روز بلوا» است. وقتی شما وارد مناسبات اجتماعی سیاسی میشوید دامن روحانیت به مسائلی آلوده میشود. در اصل قضیه تردیدی وجود ندارد، بحث در نوع نگرش و پرداخت است. فیلم روز بلوا نشان داد سازندگانش شناخت عمیقتری نسبت به هویت صنفی روحانیت دارند ولی آن فیلم هم در جاهایی مشکل سطحی بودن را دارد.
تا اینجا نگاه خوشبینانه به مسئله داشتم. نگاه بدبینانه این است؛ ما بنای تخریب داریم و عامدانه سراغ این نمیرویم که این صنف را بشناسیم و بیشتر درباره آن مطالعه کنیم. به همین خاطر تکسکانسهایی در فیلمهای سینمایی وجود دارد که لباس روحانیت دستاویزی برای لودگی و خنده میشود. یک فیلمی بود که محسن کیایی نقش یک دزد را بازی میکرد که لباس روحانی دانشگاه را پوشید تا فرار کند. این نگاه بدبینانه به مسئله است. متاسفانه این سکانسها و فیلمها با اقبال عمومی مواجه است و میفروشد.
بله، اگر فیلمها به این سمت برود که این موضوع به یک جریان و الگو تبدیل شود این خطر احساس میشود. در فیلم دینامیت شما با دو شخصیت مذهبی دگم و دو خانم که زندگی متفاوتی دارند مواجه هستید. کنار هم قرار گرفتن این دو کاراکتر به خودی خود خندهدار است. وقتی من در تاکسی مینشینم و کنارم خانمی حضور دارد که حجابش نامناسب است، اگر کسی از بیرون نگاه کند ممکن است به آن موقعیت متناقض بخندد. فیلم دینامیت میخواست بگوید ما در یک جایی از جامعه ناچار به رواداری هستیم و باید همدیگر را تحمل کنیم و تا کی در برابر همدیگر بایستیم. مشکل من سر سطحی بودن قضیه است. اگر فیلم به صورت عمیقتر به لایههای فکری آن دو میپرداخت خوب بود. اگر فیلمساز قدری عمیقتر به لایههای فکری طرفین میپرداخت، میشد این فیلم را به عنوان نمونه مورد مطالعه قرار داد.
باز فیلم روز بلوا جدیتر به قضیه میپردازد. سال گذشته فیلمی به نام مصلحت در جشنواره داشتیم که شدیدا به روحانیت انتقاد میکرد. کارگردان داستان را به دهه شصت برده بود. داستان فیلم درباره یک قاضی بود که نمیدانست در خانوادهاش چه میگذرد.
پس مشکل سر جریان خزندهای است که نمیخواهد عمیق به قضیه نگاه کند و ترجیح میدهد کارش را با لودگی پیش ببرد. نتیجه این است که بعد از این همه سال بسیاری از شخصیتهای روحانی ما ناشناخته باقی ماندهاند و فیلم و سریال درباره آنها نداریم. اگر این مشکل به یک جریان تبدیل شود روی سرمایه اجتماعی روحانیت تاثیر منفی خواهد گذاشت، همانطور که اگر تصویر عمیقتری ارائه میکردیم بر سرمایه اجتماعی ما تاثیر مثبت میگذاشت.
برخی فکر میکنند طلاب اهل کمدی نیستند. خیر، اینطوری نیست و ما میپذیریم با ما شوخی شود ولی مشکل سر سطحی نگاه کردن درباره روحانیت است. بعد از چهل و سه سال ما شاهد هستیم در فیلم دینامیت گیرمان سر حجاب و پارتی گرفتن است. البته فیلمساز هم جریانات اجتماعی را میبیند؛ مثلا مشاهده میکند فلان امام جمعه دغدغهاش دوچرخهسواری خانمهاست، لذا آنها هم در این برساختهای اجتماعی کارشان را پیش میبرند ولی به نظرم این وضعیت به سرمنزل مقصود نخواهند رسید.
انتهای پیام