کد خبر: 4038310
تاریخ انتشار : ۰۴ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۱:۴۱
علیرضا مرادی تشریح کرد:

آشفتگی نظام برنامه‌ریزی درسی دانشگاهی در ایران

عضو هیئت علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی با بیان اینکه نوعی آشفتگی در نظام برنامه‌ریزی ایران وجود دارد، گفت: از یک سو وزارت علوم بر مشارکت دانشگاهیان تأکید می‌کند اما آمارها نشان می‌دهد فرآیند بازنگری در متون درسی، ابلاغی و دستوری بوده است لذا کمیته‌های برنامه‌ریزی به صورت موردی به اساتید سفارش داده‌اند که یک برنامه درسی بنویسند و پولی هم بابت آن پرداخت می‌کنند.

علیرضا مرادی

به گزارش خبرنگار ایکنا، علیرضا مرادی، عضو هیئت علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، امروز چهارشنبه 4 اسفندماه در همایش «فرهنگ و دانشگاه در ایران» با موضوع «بازنگری برنامه‌های درسی دانشگاهی و دانش رسمی» به سخنرانی پرداخت که سخنان وی را در ادامه می‌خوانید:

اگر مراکز غیر انتفاعی را نماد بخش خصوصی بدانیم آمارهای بررسی شده از برنامه‌های درسی آنها نشان می‌دهد این بخش تقریباً هیچ نقشی در برنامه‌ریزی دانشگاهی‌ ندارد اما اگر بگوییم شکل‌گیری اینها نتیجه رابطه‌گرایی‌های گسترده در درون آموزش عالی بوده و هرکس زورش رسیده مجوز یک مرکز غیرانتفاعی را گرفته است بنابراین به این نتیجه می‌رسیم مراکزی مجوز گرفته‌اند که توان ارائه، بازبینی و اجرای برنامه درسی را ندارند لذا موسساتی داریم که دارای دانشجو هستند اما توان اندیشیدن به مسائل علمی و به روز کردن خود را ندارند.

وضعیت برنامه‌ریزی درسی

شگفت انگیز‌تر این است که دانشگاه آزاد اسلامی نیز با اینکه بیشترین دانشجویان و اساتید را دارد نیز هیچ برنامه مشخصی به شورای برنامه‌ریزی درسی ارائه نداده است. نکته دیگر اینکه بررسی‌های انجام شده نشان می‌دهد 450 مورد از برنامه‌های ارائه شده واقعاً برنامه بوده و 88 مورد فقط عنوانِ برنامه درسی است؛ در حالی که در برنامه درسی باید علت تدریس، ورودی استادان و جایگاه آن رشته در جهان امروز بیان شود و در واقع باید حداقل صد صفحه باشد اما در ایران بررسی‌های ما نشان داده شانزده درصد از برنامه‌های مصوب فقط در حد یک عنوان همانند اقتصادِ هنر بود و براساس آن مجوز تاسیس رشته و گروه در دانشگاه صادر و بر همین اساس سازمان سنجش دانشجو می‌گیرد در‌حالی که هیچ کس نمی‌دانست که این هندوانه در بسته چیست و چه ویژگی‌هایی دارد.

نکته دیگر اینکه درباره سهم مؤسسات مختلف در تولید برنامه درسی باید گفت که دانشگاه‌ها 140 برنامه ارائه داده‌اند که 72 مورد از آنها صرفاً عنوان بوده است. از سوی مراکز غیر انتفاعی 2 برنامه به شورای برنامه‌ریزی درسی ارسال شده، کمیته‌های برنامه‌ریزی 268 برنامه ارسال کرده‌اند که هشت مورد از آنها صرفاً عنوان بوده و سایر مراکز 28 برنامه ارسال کرده‌‌اند که سه مورد از آنها عنوانِ برنامه بوده است. این آمارها نشان می‌دهد که همگی عجله داشته‌اند که برنامه ارسال کنند؛ فارغ از اینکه قرار است چه اهدافی را محقق کند.

نقش امر قدرت در برنامه‌ریزی درسی دانشگاهی

بازنگری برنامه درسی یک امر همانند مهندسی اجتماعی نیست بلکه باید با دقت انجام شود چراکه قرار است به آموزش منتهی شود و آموزش نیز به فرهنگی منتهی می‌شود اما اتفاقاتی که افتاده نشان می‌دهد نقش امر اقتصادی یا قدرت بیشتر بوده لذا ملاحظات قدرت در تدوین و بازنگری برنامه‌های درسی در دوره مورد بررسی ما حاکم بوده است.

نکته مهم اینکه یک آشفتگی در نظام برنامه‌ریزی ایران وجود دارد و از یک سو وزارت علوم بر مشارکت دانشگاهیان تأکید می‌کند اما آمارها نشان می‌دهد فرآیند بازنگری در متون درسی، ابلاغی و دستوری بوده است لذا کمیته‌های برنامه‌ریزی به صورت موردی به اساتید سفارش داده‌اند که یک برنامه درسی بنویسند و پولی هم بابت آن پرداخت می‌کنند. به همین دلیل مشاهده می‌کنیم افرادی با رشته‌های مهندسی بر رشته‌های انسانی نفوذ داشته‌اند لذا برنامه درسی محملی برای تعریفِ گونه معینی از دانش شده است.

همچنین مالک شجاعی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این همایش در سخنانی گفت: در دانشگاه پاریس در قرن سیزدهم غلبه با دانشکده الهیات بود اما در دوره جدید الهیات به حاشیه رفته و در جاهایی کاملا متوقف شده و حتی اگر الهیات تدریس می‌شود در حد یک رشته دانشگاهی در کنار سایر رشته‌ها است و نجوم و فیزیک و زیست شناسی و زمین‌شناسی و ... اهمیت بیشتری دارند لذا جامعه و دولت به عنوان رقبای جدی دین، صورت‌بندی جدیدی از دانش ارائه می‌دهند. لذا به گفته مک اینتایر، دانشگاه خیلی زود به مکانی تبدیل شد که بی‌ارتباطی الهیات با رشته‌های عرفی همانند زیست‌شناسی، یک جزمِ مسلم فرض شده بود.

چهار سطح مناسبات دین و دانشگاه در ایران

وی افزود: این اشاره از آن جهت است که در فضای فکری ایران معاصر مخصوصاً بعد از انقلاب اسلامی به صورت جدی مناسبات دین و علوم انسانی و الهیات و دانشگاه مطرح شده و تجاربی نیز در این چهار دهه داشته‌ایم که همواره محل تأمل بوده اما نکته مهم این است که وقتی سنت الهیات در ایران را با سنت مسیحی مقایسه می‌کنیم تفاوت‌های زیادی را مشاهده می‌کنیم طبیعتا بخشی از آن به اقتضائات دین اسلام و مسیحیت برمی‌گردد اما عمده تلاش‌های فکری ما صرف برخی از مقولات در زمینه مناسبات دین و دانشگاه و علوم انسانی شده که در سطح مفهومی و معرفت‌شناسانه بیان شده است.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی یادآور شد: وقتی می‌خواهیم به رابطه دین و دانشگاه بپردازیم در چهار سطح قابل بررسی است و گاه این مناسبات را در سطح تجارب زیسته، گاه در سطح مفهومی و معرفت‌شناسانه، گاه در سطح نهادی و گاه در سطح گفتمانی بررسی می‌کنیم. لذا در بحث فرهنگ و دانشگاه نیز همین مدلِ چهار سطحی قابل طرح است و باید مشخص کنیم وقتی از مناسبات فرهنگ و دانشگاه بحث می‌کنیم کدام یک از این سطوح مد نظر ماست.

تبعات نگاه صرفاً معرفت‌شناسانه

شجاعی تصریح کرد: در سنت مسیحی تاریخ‌مندی از اهمیت زیادی برخوردار است اما در عمده تلاش‌هایی که در حوزه الهیات اسلامی صورت گرفته این تاریخ‌مندی را شاهد نیستیم و شاید همین باعث شده که الهیات اسلامی نتواند با فرهنگ و دانشگاه به عنوان یک امر انضمامی مواجه شود لذا نوع کلام شناسی که بر ذهن و زبان الهی‌دانان مسلمان حاکم است نگاه معرفت‌شناسانه و مفهومی دارد و حتی ایمان را نیز به شکل معرفت شناسانه تفسیر می‌کنند و وقتی نگاه معرفت‌شناسانه داشته باشیم نهایتِ نگاه ما به رابطه فرهنگ و دانشگاه اینگونه می‌شود که مدام دیدگاه‌های فیلسوفان غربی را بیان می‌کنیم و می‌گوییم اینها نسبیت‌گرا هستند و به شکاکیت منجر می‌شوند بنابراین ما باید به راه دیگری برویم و دیگر نمی‌توانیم از این تجارب استفاده کنیم.

وی گفت: البته تفاوت‌های فلسفه اسلامی و مسیحی مسلم است اما واقعیت این است که می‌توان از موضع اندیشه و الهیات دینی حرکت کرد و از اندیشه‌های غربی در مورد دانشگاه نیز بهره برد و از موضع دینی، مواجهه خلاقانه و همگرایانه‌تری با فرهنگ و الهیات غربی داشت.

میلاد اوصیا

انتهای پیام
captcha